موثرترین سبکهای مدیریتی
در گذشته مدیران در نگاه کارمندان و سازمانها، افرادی ارزشمند بودند. در این دیدگاه، مدیر یک رهبر بالقوه با سبک مدیریتی متمایز بود که تیم و سازمان خود را بهسوی موفقیت سوق میداد. آنها عنصری ضروری در سازمان تلقی میشدند. اما نه دیگر. متاسفانه امروزه مدیران بهعنوان افراد بیارزش و غیرضروری یا بخش دورانداختنی یک
در گذشته مدیران در نگاه کارمندان و سازمانها، افرادی ارزشمند بودند. در این دیدگاه، مدیر یک رهبر بالقوه با سبک مدیریتی متمایز بود که تیم و سازمان خود را بهسوی موفقیت سوق میداد. آنها عنصری ضروری در سازمان تلقی میشدند.
اما نه دیگر. متاسفانه امروزه مدیران بهعنوان افراد بیارزش و غیرضروری یا بخش دورانداختنی یک سازمان دیده میشوند. ولی این درست است؟
آیا مدیران جزئی باقیمانده از گذشته هستند؟ یک جز غیرضروری از فرهنگسازمانی که خیلی زود بهدردنخور میشود؟ قطعاً نه.
پس دلیل این نگاه چیست؟
مدیران اشتباه و سبکهای مدیریتی غلط کارمندان را اذیت میکند. تحقیقاتی که مؤسسه گالوپ (Gallup) انجام داده است، نشان میدهد سازمانها در ۸۲ درصد از موارد، مدیران اشتباه را برمیگزینند. انتخاب مدیر یکی از مهمترین تصمیماتی است که هر شرکت میتواند بگیرد اما بااینهمه، از هر ۱۰ مدیری، ۸ تای آنها بهغلط انتخاب شدهاند.
این مدیران بد خسارتهای بسیار زیادی به شرکتها وارد میکنند. انتخاب تعداد زیادی از این مدیران غلط در یک سازمان، روش خوبی برای از بین بردن آن سازمان است.
آیا واقعا قضیه اینقدر بغرنج است؟
تحقیقات همین مؤسسه گالوپ نشان میدهد که فقط ۳۰ درصد کارمندان در آمریکا و ۱۳ درصد کارمندان در جهان، درگیر کار میشوند. متاسفانه آماری دقیقی در ایران در این مورد وجود ندارد، ولی تصور اینکه اوضاع خوب نباشد، اصلا عجیب نیست. نکته قضیه این است که وقتی مسئله را عمیقتر بررسی کنیم به اعداد بدتری میرسیم.
درگیر نبودن در کار بسیار بد است. اگر کل تیم و کارمندان همه درگیر کار باشند، همهچیز بهتر خواهد بود. در این صورت بازدهی افزایش مییابد، کیفیت کار بالا میرود، احتمال ترک نیروهای سازمان بسیار کمتر میشود، مشکلات مربوط به کمکاری و غیبت کاهش مییابند و سود کل سازمان بسیار افزایش مییابد.
اگر وجود نیروی کار درگیر همهچیز را بهتر میکند، در این صورت چه چیز باعث کاهش یا از بین رفتن درگیری نیروی کار میشود؟
مدیران خوب میتوانند بد شوند، مدیران بد میتوانند اصلاح شوند
اگر قضیه به همین راحتی بود که ما فقط با استخدام مدیران خوب مسئله را حل میکردیم، خیلی خوب میشد؛ اما بگذارید دچار خطای شناختی نشویم و همهچیز را ساده در نظر نگیریم. مدیران خوب نیز میتوانند بد باشند. مدیران بد نیز قابل اصلاح هستند؛ اما چه چیزی یک مدیر را خوب و موفق یا بد و ناموفق میکند؟ جواب این سؤال یکچیز است: سبک مدیریتی.
سبک مدیریتی بستگی شدیدی به فرهنگسازمانی دارد.
منظور از سبک مدیریتی روشی است که مدیر تصمیمهای مربوط به کارمندانش را میگیرد. سبک مدیریتی بستگی شدیدی به فرهنگسازمانی دارد.
انتخاب سبک مدیریتی که با فرهنگ سازمان در تضاد باشد، ترکیب خوبی برای ایجاد یک فاجعه است. سبک مدیریتی غلط انگیزه کارمندان را میگیرد، خلاقیت را میکشد و باعث میشود کارمندان درگیر نباشند و بخواهند سازمان را ترک کنند.
چه سبکهای مدیریتی وجود دارد؟
بیش از ۲۵ سبک مدیریتی گوناگون وجود دارد که هرکدام خوبیها و بدیهای خود را دارند. هرکدام از سبکها میتوانند در محیط مناسب مؤثر باشند. این مسئله مهمی است؛ اما محیط خوب همواره به معنی محیط سالم نیست.
بعضی از سبکهای مدیریتی بهعنوان سبکی عالی یا بهترین سبک شناخته میشوند. مشاورها و مدیران مشهور ممکن است این سبکهای مدیریتی را چیزی ایدهآل بدانند؛ اما واقعیت این است که خوب و عالی بودن کاملا بستگی به سازمان دارد.
شرکتها در ۸۲ درصد از موارد در انتخاب مدیران اشتباه میکنند. پیدا کردن مدیر خوب یعنی پیدا کردن سبک مدیریتی متناسب با فرهنگسازمانی.
حال بگذارید نگاهی به سبکهای مدیریتی موجود بیندازیم.
1- سبکهای مدیریتی خودکامه
مدیرانی که شدیدا موشکاف و احتمالا کمتر سازگار هستند، سبکهای مدیریتی خودکامه را ترجیح میدهند. این مدیران سختکوش، مرتب و بیغرض هستند و کمتر اعتماد میکنند. این سبکهای مدیریتی به سه صورت اعمال میشوند.
- دستور و کنترل : سبکهای مدیریتی دستور و کنترل بر پایه سلسلهمراتب سفتوسخت شکل میگیرند. در این سبکها مدیر دستور میدهد و کارمند اطاعت میکند. اطاعت نکردن کارمندان برای آنها تنبیه به همراه دارد. چیزی شبیه نظامیگری.
- ترس از نا اطمینانی و شک : در این سبک مدیریتی، مدیران تلاش میکنند کارمندان و زیردستان خود را در یک حالت دائمی ترس نگاه دارند. آنها از ترس، گناه و شرم برای ترساندن تیم خود و مجبور کردن کارمندان به اطاعت از آنها استفاده میکنند.
- مدیریت میکرو : مدیران میکرو از قدرت خود برای کنترل جزئیترین چیزها استفاده میکنند. کارمندان مجبور هستند در یک ساختار سفتوسخت قرار بگیرند تا ایدههای مدیر را عملی کنند.
۲- سبکهای مدیریتی برونگرا
مدیرانی که بسیار سازگار و احتمالا شدیدا برونگرا هستند بیشتر چنین سبکهای مدیریتی را دوست دارند. این مدیران معمولا ملایم، فهمیم، مهربان و باملاحظه هستند.
- کاریزماتیک : مدیران کاریزماتیک مثل ایلان ماسک و استیو جابز، با استفاده از کاریزمای و شخصیت خود، زیردستان خود را کنترل میکنند.
- تحولگرا (Transformational): مدیریت تحولگرا بر پایه یک رابطه دوطرفه با کارمندان است. در این سبک مدیریتی کارمندان و مدیران پشت یکدیگر هستند و از هم حمایت میکنند.
- تبادلگرا (Transactional): این مدیران از مشوقهایی همچون پاداش مالی و سهام برای انگیزه دادن و افزایش عملکرد کارکنان استفاده میکنند. این سبکها روی کارمندانی که به لحاظ اجتماعی آگاه هستند و میخواهند تاثیر چشمگیری در کار بگذارند، کمتر اثر دارد.
- رهبری خدمتگزار (Servant Leadership): این مدیران خود را بهعنوان حامیان و تشویقکنندگان میبینند. آنها از مهارتها و قدرت رهبری خود برای حمایت از همکاران استفاده میکنند. ایده آنها این است که ابتدا به دیگران خدمت کنند و سپس در مقابل، چیزی از آنها بخواهند.
- مدیریت انطباقی پیچیده (Complex adaptive): این سبک مدیریتی بر پایه ایدهای است که میگوید هرکسی در شرکت یک رهبر است. سازمانهایی که ساختار مسطح دارند این سبک مدیریتی را ترجیح میدهند. در این سبک مدیریتی از کارکنان انتظار میرود که یکدیگر را تشویق و مجاب کنند و به هم انگیزه بدهند.
۳- سبکهای مدیریتی سیاسی
مدیرانی که موشکافی زیاد و سازگاری کمی دارند این سبک مدیریتی را ترجیح میدهند. مدیرانی که رقابتی، رک، یکدنده، محاسبهگر یا دغلکار هستند ممکن است چنین سبکی را ترجیح دهند.
- سبک قارچی (Mushroom): مدیران قارچی اقتدار، قدرت و کنترل خود را با کنترل جریان اطلاعات حفظ میکنند. به نظر آنها هر چه اعضای تیم کمتر از مسائل آگاه باشد، بهتر است. این سبک مدیران را در موقعیتی قرار میدهد که هنگامیکه کاری بهخوبی انجام میشود، پاداش بدهند و هنگامی اشتباهی رخ میدهد مقصر را حذف کنند.
- پیکارجویان (Campaigners): مدیران پیکارجو تلاش میکنند با استفاده از سیاست، قدرت به دست بیاورند و آن را حفظ کنند. مدیرانی که روی سیاست تمرکز میکنند معمولا علاقه چندانی به سود، کارایی یا عملکرد مجموعه ندارند و تلاشی برای ارتقا اینها نمیکنند. آنها زمان و توجه خود را روی این موضوع متمرکز کردهاند که از نردبان سازمانی بالا بروند و سمت بالاتری کسب کنند. این مدیران به دنبال این هستند که صرفا زیردستانی را که به آنها برای رسیدن به اهداف سیاسیشان کمک میکنند، نگاه دارند.
۴- سبکهای مدیریتی اجرایی (Administrative management styles)
این مدیران بخصوص در مورد قواعد، بسیار موشکاف و دقیق هستند. آنها مستقل از هر چیز دیگری روی چگونگی قرارگیری اجزای مختلف تمرکز میکنند. برای مثال روی اجرای قوانین و فرآیندها مستقل از ترجیحات و شرایط متمرکز میشوند.
- فرآیندی : این مدیران فرآیندهای از پیش تعیینشده را دنبال میکنند. آنها تلاش میکنند اجرای هر گام از فرآیند تعریفشده را به همه بقبولانند تا نتایج حداکثر شود. این مدیران معمولا روی بهینهسازی فرآیندها کار میکنند و علاقهای به نظرات و ایدههای زیردستان ندارند.
- قانونمدار: مدیران قانونمدار متن صریح قوانین را دنبال و اجرا میکنند. آنها بهصورت سفتوسخت قوانین از پیش تعیینشده را جاری میکنند. قوانینی که ممکن است کاملا بیفایده و هزینهبر باشند.
۵- سبکهای مدیریتی دموکراتیک
این مدیران دارای ذهنی بسیار باز هستند و درجه بالایی از کنجکاوی هوشمندانه را نیز دارند. آنها از ایدههای گوناگون استقبال میکنند. آنها قدرت خلاقیت زیادی دارند و آماده دریافت بازخوردها و ایدههای اعضای تیم هستند. آنها تمایل زیادی برای آزمایش دارند و ترجیح میدهند چیزهای جدید را برای کسب نتایج امتحان کنند.
- مشارکتی: مدیران مشارکتی تمام تلاش خود را میکنند که بازخوردهای زیردستان و همکاران خود را دریافت کنند. این مدیران روی دیگران بسیار تأثیر میگذارند زیرا آنها به همکاران و کارمندان خود اجازه میدهند که ایدهها و حرفهای خود را بیان کنند.
- مدیریت اجماعی: این مدیران مثل مدیران مشارکتی ترجیح میدهند که تصمیمات بهصورت جمعی گرفته شوند. تفکر گروهی و تصمیمگیری همبسته میتواند در این سبک مدیریتی مشکلزا باشد.
۶- سبک مدیریتی آزاد (Laissez-faire)
این مدیران شدیدا سازگار هستند و به دیگران بسیار اعتماد دارند. آنها بهراحتی میتوانند به تیم و زیردستان خود اعتماد کنند. این مدیران برای عملکرد بالا به کارکنان خود بدون دخالت دائمی تکیه میکنند.
- گاوچرانها (Cowboys): این مدیران فقط روی نتایج تمرکز میکنند. آنها به تیم خود الهام میبخشند، انگیزه میدهند و از آنها حمایت میکنند اما ترجیح میدهند آنها را آزاد بگذارند. این سبک مدیریتی معمولا در مجموعههای فروش و بازاریابی رایج است.
- مرغ دریایی (Seagull): این مدیران کارکنان خود را کاملا آزاد میگذارند و فقط زمانی دخالت میکنند که مشکلی پیشآمده باشد.
- سبک اعتماد و تایید: این مدیران به اعضای تیم خود برای انجام کارها اعتماد میکنند، بهصورت دورهای نتایج آنها را بررسی و تایید میکنند، به آنها راهنماییهای مفید ارائه میدهند و نظرات سازندهای به آنها منتقل میکنند.
۷- مدیریت فرهنگی
فرهنگ و شرایط اجتماعی نقش قدرتمندی در مدیریت ایفا میکند. گاهی وقتها این نقشها فراتر از شخصیت و ترجیحات شخص مدیر هستند. بگذارید یک مثال بزنیم:
- سبک مدیریتی آقابالاسری (Paternalistic): به صور خاص در سازمانیهای کشورهای شرق آسیا رایج است. در این سازمانها لازم است که زیردستان بپذیرند و انتظار داشته باشند که قدرت بهصورت نابرابر و غیرمنصفانه توزیع شود. در این سازمانها از زیردستان انتظار میرود که به هنجارهای فرهنگی و سلسلهمراتب موجود مقید بمانند. همچنین کارمندان باید جایگاه خود را در سلسلهمراتب بپذیرند.
کدام برای شما مناسب است؟
چیزهای زیادی تا اینجای مقاله گفتیم؛ اما سوالی که شاید برای شما مطرح است این باشد که در مورد سازمان شما چطور؟ کدام سبک مدیریتی بهدرد شما به عنوان مدیر میخورد؟
اگر میخواهید پاسخ این سوال را بدانید، مقاله بعدی ما را نیز بخوانید. ما در مقاله آینده به این مسئله خواهیم پرداخت که کدام سبک مدیریتی برای شما و سازمان شما مناسب است.
نظرات