طبق قانون پرایس (Price’s Law)، در هر شرکتی ۵۰ درصد کار توسط جذر تعداد کارمندان آن شرکت انجام میگیرد؛ یعنی اگر شرکتی ۱۰۰ کارمند داشته باشد، نصف کل کارها توسط ۱۰ نفر کارمند پربازده انجام میشود.
معمولا هم همین کارمندان در طول زمان بیشترین حقوق و بیشترین پاداشها را میگیرند. هنگامی هم شرکت بخواهد تعدادی از کارمندانش را مثلا با نردبان شغلی دوسویه ارتقا دهد، معمولا همین چند نفر در اولویت قرار دارند.
اما باید یک نکته را هم در نظر بگیریم. قانون پرایس علیرغم تمام شواهدی که مبنی بر درستیاش وجود دارد، آنقدرها که ما میدانیم، از قوانین طبیعت نیست. صرفا یک ایده از نحوه کارکرد سیستمها است که به نظر تا به امروز صادق بوده است؛ اما دلیلی بر این وجود ندارد که در همه موارد صدق کند.
یعنی چهبسا روزی شرکتهایی به وجود بیایند که در آنها بازدهی کاری بین همه کارمندان یکسان باشد. شاید روزی اقتصادی را در دنیا ببینیم که در آن نابرابری لااقل ازاینگونه امروز میبینیم، برقرار نباشد.
اما قانون پرایس ادعای بیشتری هم از این ندارد. دکتر پرایس صرفا این قانون را بهعنوان یک ایده درباره توزیعهای گوناگون آماری ارائه داد. چیزی مثل اصل پارتو یا قاعده ۲۰/۸۰ که صرفا یک ایده است و نه قانون طبیعت.
ما قربانی قانون پرایس
فرض کنید شما در شرکتی کار میکنید و جزو همین چند نفر با کارایی بالا هستید. حقوق و پاداش خوبی میگیرید و اگر قرار باشد کسی ارتقا پیدا کند، شما جزو اولین افراد هستید. شاید خودتان هم ندانید که دلیل این موفقیتتان چیست. آنچه میدانید این است که از شغلتان راضی هستید و مدیرتان هم به شما علاقه دارد.
اگر به دلیلی با این شرکت دچار مشکل شوید یا مثلا اشتباه بزرگی را تکرار کنید که لاجرم باعث شود شرکت را ترک کنید، مجبور خواهید شد به دنبال شغل و شرکت دیگری بروید.
اگر خوششانس باشید و شغلی دیگری پیدا کنید، آیا تضمینی وجود دارد که در همین شرکت هم دوباره چنین کارایی داشته باشید و در همین حد ثبات شغلی بیابید؟

اگر یک سرباز در شطرنج در کار خود بهترین باشد و بتواند زنده به انتهای صفحه بازی برسد، میتواند وزیر شود و بیشترین تاثیر را بگذارد.
قضیه اینجاست که چون ما اطلاعات دقیقی از علت وجود این توزیع نداریم، بهترین حدسمان این است، شاید موثرترین فاکتور برای اینکه در موقعیت شغلی مناسب برای کسب کارایی بالا قرار بگیرید، شانس است.
حال بگذارید مسئله را از دید همان بقیه کارمندانی که بازدهی بالایی ندارند و مجموعا فقط نصف کارها را انجام میدهند هم بررسی کنیم.
اگر شما علیرغم تواناییهایتان جزو همین کارمندها هستید که بود و نبودتان چندان تاثیری روی کار شرکت ندارد و به همین دلیل حقوق کافی و امنیت شغلی مناسبی ندارید و شانس کافی هم برای قرار گرفتن در موقعیت مناسب رشد نداشتهاید، چگونه میتوانید بازدهی خود را بالا ببرید تا بتوانید این امتیازها را کسب کنید؟
همانطور که گفتیم اصلیترین فاکتوری که در این مورد میشناسیم شانس است. آیا راهی هست که شانس خود را بیشتر کنیم؟
چگونه شانس خود را در قانون پرایس بیشتر کنیم؟
اگر شما در جایی کار میکنید و به هر دلیل جزو افراد موثر و پربازده آنجا نیستید، بهتر است به موقعیت شغلی خود نگاه کنید. آیا اصلا امکان دارد در این موقعیت شغلی ارزشی فراتر از آنچه شما تولید میکنید، تولید کرد؟
یک سرباز در بازی شطرنج قدرت چندانی ندارد. شما هم بهعنوان یک شطرنجباز حرفهای فقط میتوانید تا حدی از این سرباز بازی بکشید. اگر بیشتر میخواهید باید مهره دیگری به کار گیرید. موقعیت کارمندها هم میتواند مثل همین سرباز چیزی باشد که نتوان در آنجا ارزش چندانی تولید کرد.
پس به موقعیت شغلی خود نگاه کنید. اگر نمیتوانید در موقعیتی که امروز هستید، ارزش چندانی تولید کنید و تاثیری بگذارید، موقعیت شغلی خود را عوض کنید و به جایی بروید که میتوانید چنین کاری انجام دهید.
در کار خود بهترین باشید
برای اینکه تاثیرگذاری و کاراییتان بیشتر شود، باید در کار خود بهترین باشد. این تنها راهی است که میتوانید با آن ارزش بیشتری تولید کنید. اگر هم بخواهیم واقعگرا باشیم، باید بگوییم برای بهتر شدن در هر کاری هیچ میانبری وجود ندارد. برای بهترین شدن باید برای آن کار وقت و انرژی بگذارید و زحمت بکشید.
وقتی در کار خود بهترین باشید، حس بهتری خواهید داشت، پیشرفت میکنید، حقوقتان بیشتر میشود و ارزش بیشتری تولید میکنید.
در نهایت
راستش زندگی اصلا منصفانه نیست. توقع عدالت در زندگی بسیار کودکانه است. زندگی نه متقارن است و نه خطی. همواره تعداد افراد کمی در هر حوزهای نصف یا بیشتر نتایج را تولید میکنند. بیشترین ثروت در جهان متعلق به افراد کمی در جهان است.
حال در این جهان نامتعادل، نامتقارن و ناعادلانه اگر شما فقط در بخشی فرعی بهترین شوید و اهمیتتان افزایش یابید میتوانید از منافع اصلی نیز بهرهمند شوید.