قیمتگذاری دولتی و پارادوکس حمایت
وقتی قیمتها بالا میرود، بیشتر انگشتهای اتهام دولت را نشانه میگیرد. بسیاری از مردم باور دارند که دولت باید قیمتها را کنترل کند و ارزانی را به جامعه هدیه دهد. به خصوص در نزدیکی انتخابات دولتها گمان میکنند که اگر قیمت مرغ بالا برود انتخابات را خواهند باخت. برای همین ممکن است کارهای اساسی دولت
وقتی قیمتها بالا میرود، بیشتر انگشتهای اتهام دولت را نشانه میگیرد. بسیاری از مردم باور دارند که دولت باید قیمتها را کنترل کند و ارزانی را به جامعه هدیه دهد. به خصوص در نزدیکی انتخابات دولتها گمان میکنند که اگر قیمت مرغ بالا برود انتخابات را خواهند باخت. برای همین ممکن است کارهای اساسی دولت تعطیل شود و همه بیفتند دنبال پیدا کردن مرغ. حتی اگر کار به اینجاها نرسد، هستند کسانی که نرخهای دولتی را مناسب میدانند و اگر دولت در قیمتگذاری دخالت نکند ناراحت میشوند. اگر از اقلام مصرفی بگذریم، سخت است به سادگی قبول کنیم که نرخهایی مثل اجاره مسکن، کرایه تاکسی، حداقل دستمزد کارگران و قیمت دارو نیازی به کنترل دولتی ندارند. در این مقاله میخواهیم به هزینههای پنهان و آشکار قیمتگذاری دولتی اشاره کنیم.
1- کالای کمیاب، کالای نایاب
یکی از دلایل گران شدن کالاها، کمیاب شدن آنها است. تصور کنید که به خاطر باران بیموقع بیشتر محصول برنجزارهای شمال از بین برود. در این شرایط نیاز مردم به برنج بیشتر از موجودی انبارها است و قیمت بالا میرود. به خاطر قیمت بالا مردم از خرید این محصول صرفه نظر میکنند و به دنبال جایگزینی مثل نان یا سیبزمینی میروند. قیمت بالا تولیدکنندهها را هم به سمت تولید بیشتر برنج سوق میدهد. به این ترتیب سال بعد قیمت اصلاح میشود و برنج دوباره فراوان میشود. قیمت برنج بهتر از هر عامل دیگری موفق میشود فعالیتهای اقتصادی را ساماندهی کند.
قیمتگذاری اطلاعات قیمت را نادیده میگیرد.
اما اگر دولت قیمت را کنترل کند، مردم درست مثل سابق به مصرف برنج میپردازند و مقدار تقاضا کاهش پیدا نمیکند. قیمت ارزان است، اما کالا پیدا نمیشود. حتی شاید مجبور شوید برنج را در بازار سیاه با چند برابر قیمت بخرید. قیمت پایین به کشاورزان انگیزه تولید مضاعف نمیدهد. سال بعد هنوز هم برنج نایاب میماند. به بیان اقتصادی کنترل قیمتها، اطلاعات قیمت (کمیابی کالا و سودآوری تولید) را نادیده میگیرد.
2- در مصرف کالاهای گران صرفهجویی کنیم
همانطور که گفتیم قیمت پایین میتواند باعث ایجاد مازاد تقاضا بشود. اگر دولت قیمت یک کالای کمیاب را با دستور کم کند، مردم متوجه کمیاب بودن این کالا نمیشوند و در مصرف آن صرفهجویی نخواهند کرد.
سالهای سال قیمت برق در ایران تقریبا مجانی بود. خاموش کردن لامپ اضافه، یا خاموش کردن کولر در هنگام ترک منزل هیچ معنایی نداشت.
قیمت برق در ایران خیلی کمتر از میانگین جهانی است. تعجبی ندارد اگر چند برابر دنیا برق مصرف کنیم.
همین حالا هم قیمت برق، آب، گاز، بنزین و نان بیش از اندازه ارزان است. با نگاه کردن به قیمت این کالاها نمیشود فهمید که آب کالایی کمیاب است. چون با باز کردن شیر آب در هر لحظه به آب ارزان دسترسی داریم. این قیمت ارزان میتواند منجر به فاجعه منبع عمومی شود: وقتی همهچیزی را میخواهند، اما کسی حاضر نیست بهای تامین آن را بپردازد. در این صورت هر کس میکوشد بیشتر از دیگران از این منبع مشترک استفاده کند تا جایی که منبع به طور کامل از بین برود.
3- وقتی که فناوری فقط برای خارجیها است
گفتیم که اگر قیمت یک کالا گران باشد، تولیدکنندگان به تولید بیشتر آن تشویق میشوند؛ اما آدمهای باهوش تلاش خواهند کرد تا روشی ارزانتر برای تولید این کالا پیدا کنند. در این شرایط تحقیق بر روی فناوری نوین سودآور خواهد بود. وقتی این فناوری جدید ایجاد شود، جامعه از کالای ارزان و مدرن لذت میبرد؛ اما دیگر کارخانهها نیز نسبت به این فناوری بیتفاوت نخواهند بود. به این سودمندی که از آثار جانبی تولید است، سرریز فناوری (technology spillover) میگویند.
به خاطر نظارت دولت بر قیمت، حتی وارد کردن فناوری روز هم به صرفه نیست، چه برسد به توسعه یک فناوری برای فردا.
اگر قیمتها پایینتر از حد تعادلی خود باشند، کسی برای دستیافتن به فناوری نوین و ارزانتر تلاش نمیکند. در نتیجه کشور در رکود علمی فرو میرود. به این ترتیب فناوری نوین به کالایی وارداتی تبدیل میشود و ما فقط از فناوریهای دست چندم خارجیها بهرهمند خواهیم شد.
صنعت خودرو یک نمونه عالی است. ما از تولید ساندرو در ایران خوشنود میشویم، در حالی که این خودرو نسل قدیمی رنو ساندرو است. به خاطر نظارت دولت بر قیمت خودرو، حتی وارد کردن فناوری امروز هم به صرفه نیست، چه برسد به توسعه یک فناوری برای فردا.
4- پراید با بوق جدید
بیشتر مردم فکر میکنند اگر بر قیمتها نظارت نشود، تولیدکنندهها قیمت کالاها را تا بینهایت بالا میبرند. این تصور درست نیست. بالاتر از قیمت تعادلی، انگیزه خرید کالا پایین میآید. توجه کنید که درآمد نهایی واحد تولید از تعداد کالاهای فروخته شده ضربدر قیمت کالا به دست میآید. در قیمتهای بیاندازه بالا تولیدکننده متوجه میشود که با کم کردن قیمت میتواند تعداد کالای فروخته شده را بیشتر کند و از درآمد بیشتری بهرهمند شود. برای همین قیمت بار دیگر پایین میآید.
در این حالت تولیدکننده از یک حاشیه سود منطقی بهرهمند میشود و مصرفکننده از قیمتی منصفانه. به این شکل تولیدکنندهها برای تولید محصولاتی باکیفیت انگیزه پیدا میکنند؛ اما اگر قیمتها کاهش یابد، تولید به صرفه نخواهد بود، مگر هزینه تولید کاهش پیدا کند. چون تولیدکننده مشوق قیمتی ندارد، با کم کردن کیفیت سعی میکند به حاشیه سود مطلوب برسد.
قیمتگذاری از دلایل نارضایتی مصرفکننده و تولیدکننده از صنعت خودروی کشور است.
میتوانید کیفیت اتوبوسهای شهری را در زمانی که بهای بلیت 20 تومان بود، با امروز که نزدیک به 500 تومان است مقایسه کنید. یا به کیفیت لوازمالتحریر دولتی در دهه 70 فکر کنید. یا فکر کنید چطور شرکت کیا از تولید پراید به تولید کادنزا رسید و ما در تولید همان پراید هم عقبگرد داشتیم. کیفیت پراید در ابتدای دهه 80 بهتر از امروز نبود؟ افت کیفیت از نتایج طبیعی قیمتگذاری است.
5- قیمت، دشمن ملت
دیدیم که به خاطر قیمتهای پایین مقدار تقاضا به مراتب بیشتر از مقدار عرضه کالا خواهد بود. دولت مجبور میشود این مازاد تقاضا را یا با واردات پوشش دهد، یا خودش وارد تولید شود. تولید برای دولت میتواند ارزنده باشد. اول آن که دولت میتواند از پول نفت برای این تولیدها استفاده کند، هزینه انرژی را پرداخت نکند، به خود تخفیف مالیاتی بدهد، حجم تولید را بالا ببرد و از منافع تولید انبوه بهرهمند شود و حتی اگر ضرر کند، با توجیه تامین معیشت مردم به کار خود ادامه بدهد.
قیمتگذاری بهجای حمایت، به تولید لطمه میزند و معیشت مردم را سخت میکند.
حتی همین امروز هم بیشتر کارخانههای دولتی فقط ضرر میکنند. بخش خصوصی نه از منافع دولت بهرهمند است و نه میتواند ضرر طولانی را تحمل کند. وقتی تولید به صرفه نباشد، استخدام کارگر جدید هم بیمعنی است. یا باید حقوقها را کم کرد یا باید عذر عدهای را خواست. قیمتهای ارزان وقتی شغلی وجود نداشته باشد بیمعنی خواهد بود. برای همین قیمتگذاری دولتی بهجای حمایت، به تولید لطمه میزند و معیشت مردم را سخت میکند. دولت بزرگ و بزرگتر میشود و بخش خصوصی توان رقابتی خود را از دست میدهد.
6- نابودی صنعتگر، رشد دلال
وقتی صنعتگر نابود شود و کارخانههای دولتی و واردکنندهها جای آن را بگیرند، دلالها به ثروت میرسند. آنها کالاهای کمیاب را که با پول دولتی تولید شده است، در بازار آزار به فروش میرسانند و سود کسب میکنند.
از طرف دیگر به خاطر وجود مازاد تقاضا، واردکنندهها بیشتر از تولیدکنندهها سود میکنند. دولت هم از این سود بیبهره نمیماند؛ مثلا برای حمایت از خودروی بیکیفیت داخلی، بر روی خودروی باکیفیت خارجی مالیات صددرصدی میگیرد. حتی تولیدکننده خودرو در خارج هم به اندازه دولت سود نمیکند. تعرفه واردات به یک منبع درآمد بینظیر برای دولت تبدیل خواهد شد. بدون شک تمایل دولت برای بر هم زدن این کاسبی، اصلاح وضع بازار داخلی و جبران مازاد تقاضا با تولید داخلی بسیار پایین میآید.
در زمانهای قدیم وقتی میخواستند بگویند کسی پولدار است، میگفتند کارخانهدار است. امروز وقتی میبینیم کسی ثروتمند است، یکی از اولین حدسهایمان این است که کالایی را وارد کشور میکند. آیا باز هم میشود گفت که قیمتگذاری با هدف حمایت از اقشار ضعیف صورت میگیرد؟
7- انحصارزایی دولتی
یکی از وظایف اصلی دولت مداخله در بازار با هدف انحصار زدایی است. اگر کسی قصد دارد انحصار یک کالا را در دست بگیرد، دولت موظف به مداخله است؛ اما قیمتگذاری و تعیین نرخ دولتی در عمل انحصار را به گروهی خاص تقدیم میکند.
این گروه از مزایای دولتی تولید بهرهمند هستند. اگر این طور نباشد آنها نمیتوانند به تولید ادامه دهند و به خاطر مازاد تقاضا ما از گرسنگی تلف خواهیم شد.
چرا کسی به من یا شما امکانات تولید رایگان یا بسیار ارزان تولید ندهد؟
اما چه عاملی تعیین میکند که چه کسانی از این منافع دولتی بهرهمند شوند؟ چرا کسی به من یا شما امکانات تولید رایگان یا بسیار ارزان تولید ندهد؟ بعد هم در رسانهها بگویند که این تخصیص منابع با هدف حمایت از تولید ملی انجام میشود. در این وضعیت اگر ما بخواهیم تولید کنیم، چطور میتوانیم با این نورچشمیها رقابت کنیم؟ در نهایت قیمتگذاری دولتی به جای مبنای عدالت در مصرف، به بستری برای بیعدالتی در تولید تبدیل میشود.
8- ارزانفروشی ممنوع!
حتما توجه کردهاید که قیمت گوجهسبز در ابتدای فصل بهار گران است. رفتهرفته این قیمت افت میکند تا در اوایل تابستان گوجهسبز به یکی از میوههای ارزانقیمت تبدیل شود. حالا فرض کنید که دولت بخواهد برای این کالا قیمت تصویب کند. در مواقعی که قیمت بالاتر از قیمت مصوب است، مصرفکننده ممکن است خوشحال شود؛ اما آیا وقتی قیمت واقعی از قیمت مصوب کمتر شود، باز هم این خوشحالی ادامه پیدا میکند؟
اگر بازار قیمتها را تعیین کند، در زمان فراوانی قیمت کم خواهد شد.
در واقع تعیین نرخ دولتی فقط همهچیز را ارزان نمیکند. بلکه ممکن است در مقابل ارزان شدن طبیعی کالاها بایستد. با بیشتر شدن تولید و کمتر شدن تقاضا قیمت گوجهسبز کم میشود؛ اما چرا هیچوقت با تعطیل شدن مدارس و کاهش تقاضا برای جابجایی کرایه تاکسی ارزان نمیشود؟ بله، به خاطر قیمتگذاری دولتی.
9- باز خوب است که وضع همه بد است!
وقتی قیمت یک کالا بیاندازه بالا میرود، مشکلی در فعالیتهای اقتصادی وجود دارد. یا باید مصرف کنترل شود، یا مشکلی در قیمت نهادههای تولید وجود دارد، یا نیروی کار کافی نیست… دولت موظف است این مسئله را حل کند و در مقابل مشکلات آن پاسخگو باشد.
ارزانی با قیمتگذاری درست مثل این است که ما دستور بدهیم جواب تمام انتگرالهای دشوار برابر 2 است. بعد هوش و ذکاوت خود در حل مسائل دشوار ریاضی را ستایش کنیم.
اما قیمتگذاری و کم کردن قیمت با دستور، باعث میشود که صورتمسئله اصلی پاک شود. ارزانی با قیمتگذاری درست مثل این است که ما دستور بدهیم جواب تمام انتگرالهای دشوار برابر 2 است. بعد هوش و ذکاوت خود در حل مسائل دشوار ریاضی را ستایش کنیم. در این شرایط دولت بجای پاسخگویی، پرسشگر میشود: در بازار راه میافتد، قیمتهای بالا را شناسایی میکند و از فروشنده به خاطر قیمتهای بالایش سوال میکند و حتی با او برخورد خواهد کرد. در حالی که دقیقا فروشنده باید دولت را به خاطر مشکلات ساختاری تولید و عرضه بازخواست کند.
قیمتگذاری یعنی چه؟
قیمت برابر است با مقدار پولی که برای بهرهمند شدن از یک کالا یا خدمات پرداخت میکنیم. قیمت فقط پولی نیست که برای خرید نان از جیب شما خارج میشود. حقوقی که میگیرید هم یک قیمت به حساب میآید. حتی نرخ بهره بانکی نوعی قیمت برای به دست آوردن سرمایه است. وقتی میگوییم با قیمتگذاری دولتی مخالفیم، منظور تمام پولهایی است برای هر نوع کالا یا خدماتی میپردازیم. از نرخ ویزیت پزشک گرفته تا شهریه دانشگاه.
آیا این قیمتهای ارزان، گرانتر از قبل نیستند؟
میتوانیم فهرست مشکلات قیمتگذاری دولتی را تا ابد ادامه بدهیم و از ترویج مصرفگرایی، مشکلات ترافیکی به خاطر قیمتگذاری سوخت، استفاده از منابع دولتی برای فعالیتهای غیرتولیدی، رانت، معوقات بانکی و هزار مشکل دیگر هم یاد کنیم. موضوع این است که بپذیریم در پشت این کالاهای دولتی ارزان، هزینههایی پنهان شده است که ما مجبور به پرداخت این هزینهها هستیم.
وقتی کسبوکارمان از بین میرود، حقوقمان کم میشود، منابع مشترک ته میکشد، اندازه دولت رشد میکند، فساد و رانت قانونی میشود، تحقیق و توسعه بیمعنی میشود و دلالها جای صنعتگران را میگیرند، باید از خود بپرسیم آیا این قیمتهای ارزان، واقعا ارزان هستند؟ یا تنها فریبی هستند در پشت ویترین، در حالی که چند برابر این بها جای دیگر از ما گرفته خواهد شد؟ اگر شما هم فکر میکنید این قیمتهای کنترلشده عادلانه نیستند، آیا هنوز هم از وجود برچسب «قیمت برای مصرفکننده» بر روی کالاها دفاع میکنید؟
نظرات