موضوعات داغ: # بارش # قیمت سکه # قیمت طلا # پیش بینی بازارها # پرسپولیس # هواشناسی # نهاده دامی # خوزستان
«تجارت‌نیوز» گزارش می‌دهد:

کنسرت ناشنوایان! / چگونه پوتین به اتحاد غرب پایان داد؟

کنسرت ناشنوایان! / چگونه پوتین به اتحاد غرب پایان داد؟
پوتین دلیل خوبی برای اعتماد به نفس بالا دارد: به نظر می‌رسد که او برای نیل به هدف بزرگتر خود یعنی تفرقه و تضعیف آنچه که در قالب کلی «غرب» نامیده می‌شود - ملت‌هایی که ناتو را تشکیل می‌دهند - موفق شده است. بسیاری از ناظران روس مدعی‌اند که این بخش بزرگی از چیزی است که رهبر روسیه در وهله اول تلاش داشت به آن دست یابد.

به گزارش تجارت نیوز، ولادیمیر پوتین، مردی که صدها هزار سرباز را از دست داده و به سختی خطوط مقدم خود را جلو برده، این روزها بسیار از خود راضی و خودپسند به نظر می‌رسد. از منظر استراتژیست‌های غربی، رهبر روسیه صرف نظر از هر تلاشی که اکنون انجام داده، از ماجراجویی خود در اوکراین بازنده بیرون خواهد آمد. پوتین در تقریباً چهار سال جنگ، به سختی 20 درصد از خاک اوکراین را تصرف کرده و هدفش یعنی انکار حق استقلال اوکراینی‌ها محقق نشده. در همین حال، ناتو قد کشیده، خطوط دفاعی خود را تقویت کرده و فنلاند و سوئد را به خط مقدم قدرتمندش اضافه کرده است.

شکاف در غرب، اجماع در شرق

اما از منظری دیگر، پوتین دلیل خوبی برای اعتماد به نفس بالا دارد: به نظر می‌رسد که او برای نیل به هدف بزرگتر خود یعنی تفرقه و تضعیف آنچه که در قالب کلی «غرب» نامیده می‌شود – ملت‌هایی که ناتو را تشکیل می‌دهند – موفق شده است. بسیاری از ناظران روس مدعی‌اند که این بخش بزرگی از چیزی است که رهبر روسیه در وهله اول تلاش داشت به آن دست یابد. هیچ چیز این حقیقت را به اندازه رخداد چند هفته گذشته روشن نکرد؛ زمانی که رایزنی‌ها به رهبری دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده، به آشوبی از اتهام‌زنی‌های گیج‌کننده در آن سوی اقیانوس اطلس تبدیل شد، تا جایی که آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها پیشنهادهای متناقضی برای صلح ارائه دادند و با عصبانیت یکدیگر را به خاطر تضعیف مذاکرات سرزنش کردند.

در روزهای اخیر نیز این شکاف به طرز چشمگیری عمیق‌تر شده، به طوری که ترامپ در مصاحبه‌ای، اروپای غربی را «ضعیف» و «در حال زوال» خواند و بار دیگر پیشنهاد داد که اوکراین باید منطقه دونباس را به پوتین واگذار کند. به نظر می‌رسد این اظهارات، بازتاب استراتژی امنیت ملی تازه منتشر شده دولت آمریکا است که در قالبش دولت ترامپ تاکید دارد اروپا در آستانه خطر از دست دادن «هویت غربی» است.

از منظر پوتین، همه اینها به منزله هدیه کریسمس است؛ هدیه‌ای بسیار بزرگ. بروس جنتلسون، فعال در دانشگاه دوک و مشاور ارشد سابق سیاست خارجی وزارت امور خارجه ایالات متحده، در این باره به فارین پالسی گفت: «انگیزه پوتین از همان ابتدا برای حمله همین بود: او فکر می‌کرد ناتو انسجام خود را از دست خواهد داد. دولت بایدن و رهبران کلیدی اروپایی به خاطر مقابله با [حمله روس‌ها] و گسترش ناتو به سوئد و فنلاند تقدیر شدند. اکنون به واسطه حضور ترامپ به عنوان عامل توانمندساز، پوتین شانس دیگری و حتی بهتری برای ایجاد تفرقه در غرب دارد.»

شاید نکته قابل توجه این باشد که پس از نزدیک به چهار سال جنگ – در واقع بیش از 10 سال، یعنی اگر الحاق کریمه توسط پوتین در سال 2014 و تصرف مخفیانه بخش‌های روس زبان منطقه دونباس اوکراین را نیز در نظر بگیریم – اتفاق نظر بسیار بیشتری در طرف روسی برای حمایت از این حمله حاصل شده است.

دست بالای پوتین

به گفته ماریا اسنگووایا، محقق روسیه در مرکز مطالعات استراتژیک و بین‌المللی، از زمان انتخاب ترامپ به عنوان رئیس‌جمهوری آمریکا، اختلاف نظرها نه تنها بین ایالات متحده و اروپایی‌ها، بلکه در داخل دولت ترامپ و خود حزب جمهوری‌خواه در مورد چگونگی حل و فصل جنگ وجود داشته و دارد. اما در روسیه چنین نیست؛ جایی که نظرسنجی‌ها به طور مداوم نشان می‌دهند که حمایت از جنگ در بین روس‌ها بین 70 تا 80 درصد نسبتا ثابت مانده است.

اسنگووایا بر این باور است که سیاستمداران و سیاست‌گذاران در واشنگتن و اروپای غربی خود را فریب می‌دهند که مردم روسیه از جنگ خسته شده‌اند، اما طیف گسترده‌ای از نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد اکه اکثریت روس‌ها فارغ از این که دلایل رسمی کرملین برای جنگ، مانند «نازی‌سازی» اوکراین – که منظور از آن تغییر رژیم در کیف است – را کاملا قبول ندارند، اما روس‌های جوان‌تر و همچنین نسل مسن‌تر و محافظه‌کارتر «به طور غیرمعمولی متحد» هستند و غرب را به خاطر تحریک پوتین سرزنش می‌کنند.  اگرچه پوتین یک مستبد است اما نمی‌توان این نظرسنجی‌ها را نادیده گرفت.

توماس گراهام، فعال در شورای روابط خارجی و مدیر ارشد سابق روسیه در شورای امنیت ملی جورج دبلیو بوش، در این باره گفت: بر خلاف برداشت غربی‌ها، پوتین اطمینان دارد که سیاستش مورد حمایت افکار عمومی است، این گزاره‌ای است که نظرسنجی‌ها نشان می‌دهند.

پیتر التسف، متخصص روسیه در دانشگاه دفاع ملی، از منظری دیگر به این کنشگری نگاه کرده و مدعی است: «برای بسیاری از روس‌ها، از دست دادن کامل اوکراین مانند از دست دادن بخشی از جنوب غربی آمریکا برای آمریکایی‌ها خواهد بود.» او خاطرنشان کرد که حتی روشنفکران معتبری مانند الکساندر سولژنیتسین، نویسنده برنده جایزه نوبل، ادعاهای پوتین در مورد اوکراین را تأیید کرده‌اند. بسیاری از روس‌ها با این جمله پوتین در سال ۲۰۲۱ موافقند که «روس‌ها و اوکراینی‌ها یک ملت بودند؛ یک کل واحد» و توصیف او از «کیوان روس» – پادشاهی که بیش از هزار سال پیش توسط ولادیمیر کبیر در کیف امروزی حکومت می‌کرد – به عنوان «مهد تمدن روسیه» شناخته می‌شود.

علاوه بر این، تلفات روسیه در جنگ به دلیل سیاست پوتین و تکیه‌اش بر داوطلبان و مزدوران (اغلب کسانی که سابقه کیفری دارند یا هیچ آینده‌ای ندارند) تأثیر کمتری بر افکار عمومی داشته. تحریم‌های غربی نیز آن‌طور که انتظار می‌رفت، مسکو را منصرف نکرده؛ حتی با اعمال تحریم‌های اخیر علیه لوک اویل و روس‌نفت، کشورهایی مانند چین و هند هنوز مقادیر قابل توجهی نفت و گاز روسیه را خریداری می‌کنند که بخشی از آن با استفاده از تانکرهایی با شناسه‌های تغییر یافته و واسطه‌ها انجام می‌شود، هرچند آنها میزان خریدشان را کاهش داده‌اند.

اسنگووایا بر این باور است که «وضعیت اقتصادی در روسیه رو به وخامت است، اما رکود اقتصادی به معنای بحران نیست. پوتین برای برجسته کردن اهرم‌های بین‌المللی خود، اندکی پس از دیدار با استیو ویتکوف و جرد کوشنر، فرستادگان ترامپ، به هند پرواز کرد و مجموعه‌ای از معاملات اقتصادی و نظامی را منعقد کرد.»

خلاصه در غرب، تقریباً هیچ کس دیگر با رهبران موافق نیستند؛ اما در روسیه ظاهرا اکثر مردم فعلا حامی سیاست‌های پوتین هستند. مضافا شرایط میدانی، از جمله زمستان پیش رو، به نفع ارتش روسیه است؛ برخلاف نیروهای اوکراینی که از کمبود نیروی انسانی و مهمات رنج می‌برند و طبق بسیاری از ارزیابی‌های نظامی، از قطعی برق منظم در عذاب هستند.

از همین رو به باور گراهام بعید است پوتین تحت فشار زیادی برای مصالحه‌ای باشد که به قیمت از دست دادن منافع حیاتی او تمام شود. او ممکن است بیشتر نگران واکنش نظامیان راست‌گرا در کرملین باشد به خصوص اگر هرگونه امتیاز جدی ارائه دهد.

ستون پنجم پوتین در آمریکا

همه این اختلافات دریچه‌ای به سوی بحرانی عمیق‌تر باز می‌کند: در 10 ماه گذشته، یعنی از زمان روی کار آمدن ترامپ، مشخص شده که غرب قادر به اجماع نیست. این حقیقت تا حدی به واسطه بحران اوکراین هویدا شد: در حالی که اروپا شرایط کنونی را تهدید وجودی می‌داند، بسیاری از مقامات دولت ترامپ فکر می‌کنند ایالات متحده باید به طور کلی از جنگ اجتناب کند.

اما این شکاف فراتر از این می‌رود و با تحقیر ظاهری‌ای که ترامپ، جی. دی. ونس، و دیگر مقامات همسو با «ماگا» آشکارا نسبت به ارزش‌های اروپا ابراز کرده‌اند، دامنه‌اش گسترش می‌یابد. آنها این ارزش‌ها را بیش از حد لیبرال و مترقی می‌دانند (آن هم در شرایطی که اروپا خود بر سر هویتش درگیر کشمکش است). ونس و بسیاری از اعضای «مگا» از ملی‌گرایی مسیحی‌ای استقبال می‌کنند که اتحادیه اروپا مدت‌هاست آن را پشت سر گذاشته. به ویژه ونس – که اکنون باید وارث ترامپ تلقی شود و شاید پیشروترین فرد شکاک به اروپا در دولت باشد – دوست دارد مقامات اتحادیه اروپا را با «کمیسرهای» به سبک شوروی مقایسه کند.

همه اینها در چارچوب گزاره‌ای قرار می‌گیرد که برای پوتین یک هدف بلندمدت بوده؛ متغیری که محقق مشهور بریتانیایی، مارک گالئوتی، به عنوان «عنصر اصلی در تلاش‌های روسیه برای ایجاد اختلال در غرب» توصیف کرد. در واقع، رهبر روسیه ممکن است در دولت ترامپ ستون پنجمی ایجاد کرده باشد که هرگز تصورش را هم نمی‌کرد.

ترامپ چنان برای برقراری رابطه با روسیه مصمم است که به گفته یکی از مقامات، وزارت دفاع فرایند حذف روسیه به عنوان دشمن استراتژیک بالقوه در مانورهای جنگی مختلفی که خارج از ناتو برگزار می‌شود را آغاز کرده است. همزمان شکاف عمیق بین ایالات متحده و اروپا در دیدگاه و سیاست، به برجسته‌ترین شکل توسط استراتژی جدید امنیت ملی ترامپ تأیید شده، به خصوص آنجایی که اعلام می‌کند اروپا تا حد زیادی «درگیر محو تمدنش» است، زیرا سیاست‌های مهاجرتی‌اش «هویت غربی» آن را از بین برده است.

به نظر می‌رسد این سند با حمله به اتحادیه اروپا به عنوان یک سازمان فراملی «حاکمیت‌زدای» دیگر، کل پروژه اروپایی پس از جنگ – فرآیندی که دهه‌ها طول کشید تا اروپا یک بازار و واحد پول مشترک ایجاد کند – را از مشروعیت ساقط می‌کند. این استراتژی جدید، به زبانی رمزآلود، حمایت ضمنی از ظهور جنبش‌های سیاسی ملی‌گرا و راست افراطی در اروپا را تکرار می‌کند.

برای بسیاری از دیپلمات‌های اروپایی، دشمنی ترامپ با آنها و تردیدش در مورد اوکراین، واشنگتن را به یک جعبه سیاه تبدیل کرده که کاملا غیرقابل خواندن است. ماه سپتامبر بود که ترامپ، پس از انتقاد شدید از زلنسکی به دلیل نداشتن «کارت‌های بازی»، نظر خود را تغییر داد و نوشت که کیف اکنون «در موقعیتی است که می‌تواند بجنگد و تمام اوکراین را به شکل اولیه خود بازگرداند».

ترامپ حتی سرانجام تحریم‌های ثانویه را علیه روس‌ها اعمال کرد، محدودیت‌هایی که ممکن است به شریان اقتصادی روسیه – صادرات نفت و گاز این بازیگر – آسیب برساند. اما، ناگهان، ترامپ در اواسط نوامبر دوباره با طرح ۲۸ ماده‌ای ویتکوف و کوشنر، که بسیاری از اروپایی‌ها و حتی جمهوری‌خواهان هم‌حزبی ترامپ آن را خواست روس ها قلمداد کردند، از موضع خود عقب‌نشینی کرد.

رئیس‌جمهور آمریکا اصرار داشت که اوکراین تا روز شکرگزاری، حتی مناطقی را که هنوز در کنترل روسیه است، به روسیه واگذار کند. اما تنها چند روز بعد، پس از واکنش شدید جمهوری‌خواهان تندروی کنگره، ترامپ از درخواست خود صرف نظر کرد و مارکو روبیو، را برای کمک به مذاکره مجدد در مورد طرحی مناسب‌تر برای اوکراین فرستاد.

با این حال، ترامپ در مصاحبه‌ای با پولیتیکو که هفته جاری انجام شد، ظاهرا بر اصل تسلیم اوکراین بازگشته. او گفت روسیه «دست بالا» را دارد و زلنسکی باید «بازی کند» و «چیزهایی را بپذیرد». زلنسکی، به نوبه خود، از واگذاری قلمرو اوکراین به پوتین خودداری می‌کند. به نظر می‌رسد نتیجه، بن‌بست دیگری باشد، زیرا دولت‌های دو سوی اقیانوس اطلس درگیر چیزی هستند که یک دیپلمات اروپایی آن را «گفت‌وگوی ناشنوایان» برای من توصیف کرد.

بازی ناشنوایان

انتظار می‌رود در هفته‌های آینده، کمیسیون اروپا نوعی «وام غرامت» برای اوکراین را تصویب کند که شامل آزادسازی بیش از ۲۴۶ میلیارد دلار از دارایی‌های بانک مرکزی روسیه می‌شود (اگرچه بلژیک، که اکثریت دارایی‌ها را در اختیار دارد، هنوز در برابر این اقدام مقاومت می‌کند).

جرمی شاپیرو، مدیر تحقیقات شورای روابط خارجی اروپا، در این باره گفت: «برای آلمانی‌ها، این بار همه چیز متفاوت است. حس می‌شود خیانت بزرگی شده.» در حالی که آلمانی‌ها و سایر کشورهای اروپایی از استراتژی جدید امنیت ملی وحشت‌زده‌اند، دیمیتری پسکوف، سخنگوی کرملین، آن را «دلگرم‌کننده» خوانده و تاکید دارد که مسکو خوشحال است که ترامپ توصیف قبلی از روسیه در زمان جو بایدن، رئیس‌جمهور سابق، به عنوان یک «تهدید» بزرگ برای ایالات متحده را کنار گذاشته است.

جای تعجب نیست که طبق نظرسنجی اخیر موسسه نظرسنجی فرانسوی «کلاستر ۱۷»، تقریبا نیمی از اروپایی‌ها ترامپ را «دشمن اروپا» می‌دانند. سخنگوی دولت ترامپ در پاسخ به درخواست اظهارنظر در مورد این تغییرات و استراتژی امنیت ملی، تنها گفت که «ایالات متحده با آوردن اوکراین و روسیه به پای میز مذاکره، پیشرفت چشمگیری در جهت دستیابی به یک توافق صلح داشته است.» همان‌طور که جورجیوس واروکساکیس در کتاب جدیدش تحت عنوان «غرب: تاریخ یک ایده»، نوشته، مفهوم «غرب» متحد، حداقل از زمان کنگره وین در اوایل قرن نوزدهم که به جنگ‌های ناپلئونی پایان داد، با سوءظن نسبت به روسیه همراه بوده است.

اما امروز ظاهرا ترامپ ابایی ندارد که غرب را در مواجهه با روسیه، شکسته، توخالی و مردد جلوه دهد. واروکساکیس، محقق دانشگاه کوئین مری لندن، در مصاحبه‌ای گفت: «پوتین سال‌هاست که برای تجزیه اتحادیه اروپا خیز برداشته و انتخاب مجدد ترامپ باید بهترین هدیه‌ای بوده باشد که او تا به حال به دست آورده.» پس نمی‌توان انکار کرد که اتفاق جدیدی هم در نوع اهدافی که پوتین دنبال می‌کند و هم در پاسخ ترامپ در حال رخ دادن است.

به نظر می‌رسد ترامپ و تیمش نیز مصمم به نابودی نظام بین‌المللی هستند. به گفته ربکا لیسنر، دستیار ارشد سابق بایدن و معاون رئیس‌جمهور کامالا هریس، سند اخیر در مورد دکترین امنیت ملی آمریکا را باید «به عنوان اولین استراتژی امنیت ملی «مگا» و پیش‌نمایشی از آنچه آمریکا به عنوان یک ابرقدرت غیرلیبرال می‌تواند برای اروپا و جهان به ارمغان بیاورد» قلمداد کرد، همه آنچه که با دیدگاه کرملین سازگار است. روی هم رفته، همگرایی این عوامل ممکن است به این معنی باشد که ولادیمیر پوتین از قبل پیروز شده است.

نظرات
آخرین اخبار
پربازدیدترین اخبار

وب‌گردی