کد مطلب: ۴۰۰۹۶۷

دینی ترکمانی:

چین به یکی از مراکز اقتصاد جهانی تبدیل خواهد شد

چین به یکی از مراکز اقتصاد جهانی تبدیل خواهد شد

عضو هیات علمی موسسه مطالعات و پژوهش‌های بازرگانی گفت: به نظر من چین مدرن رفته رفته به یکی از مراکز اقتصاد جهانی تبدیل خواهد شد. با استفاده از واژگان والرشتاین می‌توانیم بگوییم جابه‌جایی در قدرت هژمونیک در حال وقوع است.

به گزارش تجارت‌نیوز ، نشست تخصصی معرفی کتاب تفکر چین باستان و قدرت چین امروز با حضور ابوالفضل علمایی فر، مترجم کتاب،‌ علی دینی و مسعود کمالی اردکانی اعضای هیات علمی موسسه مطالعات و پژوهش‌های بازرگانی، محسن شریعتی نیا عضو هیات علمی دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی و محمد زارع کارشناس بین الملل در حوزه روابط چین در موسسه برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی موسسه مطالعات و پژوهش‌های بازرگانی،‌ ابوالفضل علمایی فر بعنوان مترجم کتاب و اولین سخنران نشست با اشاره به اینکه کتاب "تفکر چین باستان و قدرت چین مدرن" را می‌توان کتابی بی‌نظیر در عرصه تئوریزه کردن « رویای چینی» به منظور عملی ساختن آن دانست.

این کتاب توسط پرفسور یان شوئه تونگ، استاد برجسته و رئیس موسسه روابط بین الملل دانشگاه شینخوا به رشته تحریر درآمده است.

اهمیت این کتاب به مراتب در عصر قدرت‌گیری نخبگان نسل پنجم به رهبری شی جین پینگ و تلاش این کشور برای« فرار از تله طبقه متوسط» و دستیابی به توسعه پایدار از یک سو و افزایش چالش‌های این کشور با ایالات متحده امریکا و در‌گیریهای آن در دریای جنوب چین و تحولات جهانی خاصه پس از جای گیری جمهوری خواهان به سردمداری ترامپ در کاخ سفید، فزونی بسیار یافته است.

یان شوئه تونگ که در سال 2008 از سوی نشریه امریکایی «سیاست خارجی» در ردیف 100 روشنفکر برتر جهان قرار گرفت، از منظر واقع‌گرایانه مباحثی عمیقی را در ارتباط با تثبیت قدرت چین مدرن در عرصه روابط بین الملل و جایگزینی آن با قدرت هژمون غالب- ایالت متحده امریکا- بیان می‌کند.

بر این اساس این کتاب از دو منظر اهمیتی شایان توجه برخوردار است، نخست آنکه وی با بررسی اندیشه بین دولتی متفکران بزرگ دو دوران تاریخی چین باستان، یعنی دوران ماقبل سلسه چین و دوران دولت‌های متخاصم، تصویری روشن و عمیق از آبشخور فکری چینیان امروز در اختیار قرار می‌دهد که در نتیجه آن می‌توان تا حد زیادی تفاوت نگاه نخبگان این کشور به عرصه نظام بین‌الملل با همگنان غربی‌شان را دریافت، دوم آنکه چشم اندازی از حرکت چین طی سال‌های آتی جهت جایگزین شدن با قدرت هژمون غالب را به تصویر می‌کشد که بی شک درک مولفه‌های آن از اهمیتی حیاتی جهت فهم تحولات و انتقال قدرت در حوزه روابط بین الملل برخودار است.

شاید از همین رو است که هنری کیسنجر از این کتاب با صفت « بررسی شگفت انگیز» یاد می کند. از این روی می‌توان کتاب حاضر را در ردیف کتابهای بنیادین شناخت چین امروز قرار داد که جنبه‌های مختلف بنیادهای خیزش چین مدرن را مورد کنکاش قرار می‌دهد و می‌کوشد چشم اندازی از رویکرد چین فردا در عرصه نظام بین الملل ارائه دهد.

در ادامه نشست محسن شریعتی نیا عضو هیات علمی دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی با اشاره به اینکه تصویری که نویسنده از نظم بین‌الملل چین محور ارائه می‌کند، شباهت‌های مهمی با برخی قرائت‌های واقعگرایی ساختاری دارد، اظهار کرد: یان شوئه تونگ نظم بین الملل مطلوب را سلسله مراتبی با نقش آفرینی مسلط قدرت‌های بزرگ و مورد پذیرش سایر کشورها برمی شمارد. تا اینجای بحث با برخی نظریات واقعگرایانه که نظام بین‌الملل را سلسله مراتبی می‌دانند همپوشی دارد. اما در این نظریه بر اقتدار انسانی یا نقش کلیدی اخلاق در شکل‌دهی به کنش قدرت‌های مسلط تاکید شده است. این تاکید از یکسو رویکرد نظری نویسنده را از واقعگرایان غربی متفاوت می‌سازد و از دیگر سو ابهامات جدی در آن ایجاد می‌کند.

بر اساس این گزارش، اینکه چگونه قدرت‌های مسلط که از موقعیت برتر و آزادی عمل گسترده‌ای در چنان نظمی برخوردارند، کنش‌های اخلاقی صورت خواهند داد پرسش‌های اساسی ایجاد می‌کند. تاریخ سیاست بین الملل نشانه‌های بسیار کمی از کنش اخلاقی قدرت‌های مسلط داشته و این امر نشان‌دهنده رفتار غیراخلاقی اغلب آنان بوده است. مهمتر آنکه تصویری که از نظم بین الملل چین محور در این کتاب ارائه می شود، برای کشورهای متوسط و کوچک نه تنها آزادی عمل چندانی به همراه نخواهد داشت بلکه سلطه ساختاری قدرت های بزرگ بر آنان را به نوعی رسمیت می‌بخشد. درمجموع می‌توان گفت این کتاب ابعاد جدیدی از نگرش چینی به نظم بین‌المللی را نشان می‌دهد، ابعادی که به بخشی از پرسش‌های خواننده فارسی زبان پاسخ می‌گوید و ممکن است او را نگران قدرت یابی چین کند.

همچنین محمد زارع، کارشناس بین الملل در حوزه روابط چین در این نشست با اشاره به تلاش و دغدغه اقای یان شوئه تونگ نویسنده کتاب اشاره کرد: این تلاش و دغدغه ایشان برای کمک به ساخت یک رهیافت و مکتب چینی و چگونگی ساخته و پرداخته نمودن این مهم، تلاشی نبوده است که در خلاء شکل گرفته باشد بلکه این تلاش نظری یان شوئه تونگ در واقع محصول دو فرایند و نیاز استراتژیک در چین امروز بوده است.

وی ادامه داد: نحستین نیاز استراتژیک به پویایی‌های درونی دیسیپلین روابط بین الملل در چین و ضرورت تکامل این دیسیپلین در چین و متفکرین روابط بین الملل در این کشور مربوط می‌شود و دومین نیاز هم به ضرورت ارائه یک فهم جدید مبتنی بر قدرت‌یابی چین، ظرفیت‌های کنش جدید این کشور و ضرورت باورمند کردن آن برای جامعه بین‌الملل برمی‌گردد.

زارع افزود: در ارتباط با نیاز اول و پویایی‌های درونی دیسیپلین روابط بین‌الملل در چین، ما می‌توانیم این پویایی‌ها را به سه دوره مشخص تقسیم کنیم. دوره اول را می‌توان از سال 1978 تا سال 1989 دانست که این دوره در چین به دوره مقدمه مشهور است و در آن متفکرین روابط بین الملل در چین تلاش نکردند تا سطح و میزان شناخت خود از تئوری‌های روابط بین الملل غربی را افزایش دهند. در همین دوره مفهوم «ویژگی‌های چینی» از سوی دنگ شیائوپنگ و در سخنان وی ظهور و بروز پیدا کرده و از آن پس به یک قاعده و هنجاری اساسی در تمامی زمینه‌ها تبدیل شده است. دنگ شیائوپنگ به منظور قانونمند کردن اصلاحات بازارمحور و تحکیم و تثبیت رهبری حزب کمونیست چین، توسعه در چین را با عنوان سوسیالیسم با «ویژگی‌های چینی» تعریف کرد.

وی تصریح کرد: دوره دوم تکامل درونی دیسپلین روابط بین الملل در چین را می توان از سال 1989 تا 2000 دانست. دوره‌ای که متفکرین روابط بین الملل در چین تلاش کردند تا به شناخت و جامعیت بیشتری در شناخت تئوری روابط بین الملل رسیده و در همین دوره نیز اصطلاح و ادبیات " مکتب چینی " در نظریه روابط بین الملل به تدریج ظهور و بروز پیدا کرد و نهایتا دوره سوم را هم می توان از سال 2000 تا کنون دانست که به نظر میرسد متفکرین چینی تلاش دارند تا فهم و دستاوردهای خود از مطالعه تئوری های غربی در چین را بیشتر در خدمت " مکتب چینی " روابط بین‌الملل قرار داده و حتی به ساخت و تئوریزه کردن این مهم نیز بپردازند.

کارشناس بین الملل در حوزه روابط چین در این اظهار کرد: لذا تلاش های تئوریک متفکرین چینی به خصوص یان شوئه تونگ و رهیافت وی که از آن با عنوان " رئالیسم اخلاقی " هم یاد شده است و در بخش‌هایی از کتاب " تفکر چین باستان و قدرت چین مدرن " هم به ان اشاره شده است در وهله نخست محصول تکامل دیسیپلین روابط بین‌الملل در چین و تلاش ایشان برای ارائه کمک های بیشتر به این پویایی و جوشش نظری در دیسیپلین روابط بین‌الملل در چین می‌تواند باشد.

وی گفت: اما این مسئله را نمی‌توان تنها دلیل تلاش های تئوریک یان شوئه تونگ دانست و دلیل دومی که می‌توان در این زمینه بیان داشت به فرایند قدرت یابی چین مربوط می‌شود. چین به عنوان یک قدرت بزرگ، وضعیتی متفاوت از کشورهای کوچک و متوسط داشته و به همین دلیل باید چشم‌انداز اقتصادی و سیاسی بین‌المللی خاص خود را داشته باشند.

زارع افزود: روندهای موجود در روابط بین‌الملل نشان می‌دهد که هر قدرت بزرگی همواره فهم خاص خود از سیاست بین‌الملل را داشته و تنها تفاوت موجود در آن است که برخی از کشورها این امر را به صورت غیرنظام مند و برخی به صورت نظام مند انجام داده اند. لذا یان شوئه تونگ هم در همین زمینه تلاش دارد تا چشم‌انداز، تجارب و فهم چین از سیاست بین‌الملل را با رجوع به ریشه‌های تاریخی و فرهنگ باستان چین، استخراج نکرده و آن را به عنوان بستری برای کمک به ساخت " مکتب چینی " روابط بین الملل قرار دهد.

وی ادامه داد: البته یان شوئه تنگ معتقد است که نیاز بنیادی چین برای برخورداری از یک تئوری سیاسی بین‌المللی آن است که متفکران چینی بتوانند به صورت کامل، نتایج و دستاوردهای تحقیقاتی کشورهای خارجی به خصوص اروپا و آمریکا را قبل از ساخت هرگونه تئوری مربوط به خود به خوبی ادراک نمایند، به بیان دیگر وی گام نخست ساخت تئوری روابط بین الملل با ویژگی‌های چینی را فهم درست و مناسب غرب می‌داند.

وی بر تلفیق دو نیاز پویایی و تکامل درونی دیسیپلین روابط بین الملل در چین و ضرورت ساخت یک لباس مناسب تئوریک برای قدرت‌یابی چین و ظرفیت‌های جدیدی که این کشور امروزه واجد آن شده است و همچنین تبدیل شدن ساخت نظریه روابط بین الملل با ویژگی‌های چینی به یک تمنای مهم رهبران سیاسی چین به خصوص رئیس جمهور این کشور یعنی شی جین پینگ تاکید کرد و گفت: این امر باعث شده است تا فضاهای جدیدی برای متفکران چینی از جمله یان شوئه تونگ برای نظر پردازی و نگارش کتابی با عنوان " تفکر چین باستان و قدرت چین امروز " در جامعه دانشگاهی چین باز و ایجاد شود. زارع ادامه داد: چین در حال حاضر در آغاز این مسیر است و هنوز فاصله قابل توجهی با ساخت یک تئوری روابط بین الملل چینی دارد اما همین آغاز هم می‌تواند نتایج مفیدی برای چین و آینده قدرت‌یابی این کشور داشته باشد.

گفتنی است، ترجمه کتاب تفکر چین باستان و قدرت چین مدرن را می‌توان گام ارزشمندی در گسترش چین پژوهی در ایران محسوب کرد. در این کتاب نویسنده برخی مبانی تفکر استراتژیک در چین باستان را مورد بحث قرار می‌دهد، مبانی که با گسترش ملی گرایی چینی از اهمیت وافری در شکل دهی به سیاست خارجی چین جدید برخوردار می‌شوند.

مسعود کمالی اردکانی عضو هیأت علمی موسسه مطالعات و پژوهش های بازرگانی و رایزن بازرگانی پیشین ج.ا.ایران در چین به عنوان دیگر سخنران این نشست با اشاره به این موضوع که کتاب مذکور اساساً کتابی در خصوص نظریات روابط بین الملل است و بنده در این خصوص متخصص نیستم اما از آنجا که موضوع کتاب به نوعی به مباحث چین جدید و فرایند فکری صنعتی شدن چین مرتبط است است لاجرم از منظر یک کارشناس تجاری و اقتصادی که مطالعاتی در زمینه روند صنعتی شدن و توسعه چین داشته‌ام می‌توان اذعان داشت که رشد اقتصادی چین طی سه دهه گذشته مبتنی بر جذب سرمایه خارجی و صادرات بوده است، در واقع طی سه دهه گذشته هدف اصلی این کشور، تولید با هر کیفیت به منظور نفوذ در بازارهای جهانی بوده است. اما بحران‌های اقتصادی مالی در جهان و کاهش شدید تقاضا، اقتصاد چین را کمی دچار مشکل کرد.

کمالی اردکانی ادامه داد: اقتصاد چین در حال تلاش برای گذار از اقتصاد مبتنی بر تولید انبوه به سمت صنعتی شدن پایدار با تولید کیفی‌تر است. کاهش رشد اقتصادی چین پدیده‌ای قابل انتظار است، چرا که نمی‌توان برای همیشه نرخ رشد 10 درصدی داشت، اگرچه کاهش رشد اقتصادی جهان نیز در آن بی تأثیر نبوده و در واقع دولت چین بیش از آنکه دنبال رشد اقتصادی باشد اصلاحات اقتصادی را هدف‌گیری کرده است.

عضو هیات علمی موسسه مطالعات و پژوهش های بازرگانی از جمله سیاستهای اصلاحات اقتصادی چین را اصلاح دولت و تقویت بخش خصوصی، توجه بیشتر بر افزایش رفاه، آموزش و بهداشت، افزایش بهره‌وری، سرمایه‌گذاری در خارج مرزها، محدود کردن صنایع آلاینده، توجه بیشتر به انرژی‌های پاک، تحریک تقاضای داخلی، حمایت از قشر متوسط و اصلاح سیاستهای جمعیتی عنوان کرد. کمالی در پیش بینی آینده اقتصاد این کشور، افزود: شالوده پیش‌بینی‌ها در مورد اقتصاد چین مبتنی بر نظریات غربی است، در حالی که اقتصاد چین مدل خاصی از ترکیب سرمایه‌داری و سوسیالیستی است که در این کتاب نیز اثرات این رویکرد فکری دیده می‌شود.

عضو هیات علمی موسسه مطالعات و پژوهش های بازرگانی نقش دولت در آینده اقتصاد چین را بسیار مهم دانست و اظهار کرد: هنوز بخش‌های استراتژیک اقتصاد در اختیار دولت است. متفکران چینی از جمله مولف این کتاب برخلاف بسیاری از نظریه پردازان معتقدند الگوهای تحلیلی و فکری نظیر اجماع واشنگتنی و یا آنچه در کتاب "چرا ملتها شکست می‌خورند؟" مطرح است، قابلیت تبیین فرایند توسعه چین را ندارد. آنها معتقدند دموکراسی بدون صنعتی شدن و صنعتی شدن بدون وجود دولت مستحکم و قدرتمند ممکن نیست؟ لذا نقش دولت در فرایند صنعتی شدن چین یکی از عوامل اساسی است که خود قابلیت مطالعه مستقل داشته و برای کشورهایی نظیر ایران درس‌های فراوانی دارد. از این منظر می‌توان انتظار داشت که در آینده دموکراسی در پی تکامل فرایند صنعتی شدن چین در این کشور ظهور یابد.

کمالی اردکانی در ادامه در تبیین نقش دولت تصریح کرد: دومین برنامه اصلاحات چین در سال 2013، برای هفت سال با رویکرد محوری مدیریت رابطه دولت و بازار برای ایجاد تغییرات اقتصادی و اجتماعی کلید خورد. رویکرد کلی این اصلاحات تمرکز زدایی، متوازن سازی، کاهش فقر و نابرابری و آغاز فرایند جامع اصلاحات و توجه به رشد کیفی و سرمایه گذاری در حوزه ابداعات نوآوری است. وی ادامه داد: برنامه تقویت صنایع تا سال‌های 2025 و 2050 چین را به تولیدکننده تراز اول جهان تبدیل خواهد کرد. عنصر کلیدی این طرح، توجه به نوآوری به جای حمایت از صنایع خاص در تقویت صنعتی شدن چین است و در آینده، موسسات تجاری این کشور بین‌المللی‌تر خواهند شد، حمایت‌گرایی دولتی به تدریج کاهش خواهد یافت، جامعه چینی متوازن‌تر خواهد شد و شرکت های قدرتمند چینی در صحنه جهانی ظاهر خواهند شد.

علی دینی عضو هیات علمی موسسه مطالعات و پژوهش‌های بازرگانی بعنوان آخرین سخنران این نشست اشاره کرد: نویسنده‌ کتاب، یان شوئه تونگ، از چهره‌های برجسته روابط بین‌الملل در چین است. گرایش ناسیونالیستی قوی دارد. آثاری در مورد راهبردهای تامین منافع ملی چین و امنیت آن نوشته است. از مصاحبه درج شده با وی در این کتاب این‌گونه بر می‌آید که از روشنفکران اثرگذار در شکل‌گیری خط مشی‌های سیاست خارجی چین است.

وی ادامه داد: از نطر روش شناختی وی معتقد به پوزیتیویسم و تجزیه و تحلیل‌های کمّی معطوف به پیش‌بینی‌های کم و بیش دقیق است. این رویکرد روش شناختی البته، با پیشنهادی که برای چین دارد سازگار نیست.

دینی ترکمانی بیان کرد: وی معتقد است نظم جاری جهانی غیر اخلاقی و انسانی است. چین باید طرحی نو برای این نظم بریزد که بر مدار اخلاق و انسانیت بچرخد. چنین دغدغه‌هایی در چارچوب رویکرد روش‌شناختی انتقادی جای دارد که اندیشمندان برجسته‌ای چون رابرت کاکس منادی آن هستند.

وی در ادامه اظهار کرد: با توجه به ظهور چین به عنوان قدرت بزرگ اقتصادی در جهان، جریان فکری در این کشور در پی جااندازی مکتبی در حوزه‌ی روابط بین‌الملل به نام مکتب چین هستند. تونگ مخالف این جریان است. می‌گوید مادام که اندیشه‌های ساخته و پرداخته در غرب به خوبی هضم و جذب نشود و با روش‌های تجزیه‌تحلیل مدرن علمی رایج در آکادمی‌های امریکا آشنایی جدی صورت نگیرد، امکانی برای خلق مکتب چینی وجود ندارد. هر چند که شواهد تاریخی مختلفی از دوران باستان چین ذکر می‌کند که هر کدام با یکی از مکاتب کنونی روابط بین‌الملل منطبق است.

دینی ترکمانی افزود: به نظر من چین مدرن رفته رفته به یکی از مراکز اقتصاد جهانی تبدیل خواهد شد. با استفاده از واژگان والرشتاین می‌توانیم بگوییم جابه‌جایی در قدرت هژمونیک در حال وقوع است. نظم امنیتی و سیاسی جهان از حالت تک قطبی به سرکردگی امریکا در حال گذار به نظم چند قطبی با حضور امریکا و چین و اروپاست.

عضو هیات علمی موسسه مطالعات و پژوهش‌های بازرگانی گفت: بنابراین چین در تولید دانش در آینده نقش مهمی خواهد داشت. از این رو، چینی‌ها دغدغه مکتب چینی روابط بین‌الملل را دارند. این البته بعید است رخ بدهد. ممکن است نوآوری‌هایی در چارچوب رویکردهای واقع‌گرایی، پسا واقع‌گرایی، و ساختارگرایی داشته باشند ولی این‌که مکتبی به اسم چین ظاهر بشود دور از انتطار است.

وی ادامه داد: مکتب هلندی یا اسپانیایی یا انگلیسی یا آمریکایی یا روسی روابط بین‌الملل وجود ندارد. آنچه هست مکاتبی بر مبنای تجربه‌ی دولت‌ها و جامعه‌ی جهانی و نهادهای مختلف جهانی است. روابط دولت‌ها با هم یا ناشی از رقابت با یکدیگر جهت کسب هژمونی است، یا ناشی از منافع طبقاتی است که زیرساخت دولت‌ها را شکل می‌دهد یا ناشی از ترکیبی از این عوامل به‌علاو‌ی حضور بازیگران دیگری چون نهادهای جهانی. لذا رفتار دولت چین خارج از این قاعده نیست. برای مثال بحث نظم جهانی انسانی از دیدگاه ساختارگرایانه‌ی مارکسیستی، زمانی ممکن می‌شود که منافع طبقاتی در کار نباشد. یا از دیدگاه واقع‌گرایی زمانی ممکن می‌شود که چین با رویاهای ناسیونالیستی در پی تکرار رفتارهای توسعه‌طلبانه نباشد. واقعیت امر هر دوی این موارد را رد می‌کند. هم منافع طبقاتی در کار است و هم ستیزهای ملی.

دینی ترکمانی بیان کرد: جنگ چین و آمریکا بر سر امور مختلف مصداقی از این ستیزهاست. البته موقعیت نطام اقتصاد بین‌الملل و نظم چند قطبی در حال رویش طبعاً موازنه‌ی قدرتی را در سطح جهانی خلق می‌کند که از دل آن تجاوزگری‌های وحشیانه پیشین قابل تکرار نیست ولی این با دینامیسم درونی نظم در حال ظهور مربوط می‌شود و نه مکتب روابط بین‌الملل چینی.

وی افزود: این کتاب پیام مهمی برای جامعه‌ی روشنفکری ما دارد. چین چون موفق بوده، برخی از اندیشمندان آن تلاش می‌کنند این موفقیت را به تاریخ گذشته‌ی آن نسبت بدهند. ما هم اگر مانند چین و کره جنوبی موفق می‌شدیم تلاش‌هایی می‌شد تا ریشه‌هایش در اعماق تاریخ پیدا بشود. اما موفق نبوده‌ایم و برعکس همه‌ کاسه کوزه‌ها بر سر تاریخ و فرهنگ چند صد سال گذشته شکسته می‌شود. حدود ۲۰ سال پیش برخی از تحلیل‌گران معتقد بودند چین امکان توسعه اقتصادی ندارد چون به لحاط فرهنگی درگیر بیماری مزمن بدبینی به هم هستند. بیماری که اجازه‌ی کار گروهی را نمی‌دهد و مانع شکل‌گیری سرمایه اجتماعی می‌شود. امروزه، گفتن چنین حرفی موجب تمسخر گوینده می‌شود.

دینی در پایان اشاره کرد: در شکل‌گیری چین مدرن هم مائو نقش مهمی داشته و هم دنگ شیئوپینگ. اولی زیرساخت آموزش و بهداشت را پی ریخت، جامعه‌ی تریاک زده‌ی چین را از دام اعتیاد نجات داد،. بر خلاف تصور رایج، میزان رشد اقتصادی که در سال‌های ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۵ حدود ۱۰ درصد در سال بود، دو قحطی وجود داشت، با وجود این میانگین رشد اقتصادی مانند دوره گذار به بازار آزاد کنترل شده است.

مائو به رغم نظام تک حزبی که ایجاد کرد در زمره‌ی دیکتاتورهای مصلح و ساختمان‌ساز قرار دارد. دنگ شیاپینگ از زیرساخت‌های ایجاد شده بهره برد و در زمان مناسب زمینه را برای گذار فراهم کرد. چین البته در آینده دچار عدم تعادل میان تحولات اقتصادی و مطالبات سیاسی خواهد شد.

احتمال تکرار واقعه میدان تیان آنمن وجود دارد. شاید چینی‌ها دست به معماری در ساخت قدرت بزنند و آن را منطبق بر زیرساخت اقتصادی بکنند. حزب کمونیست در جامعه‌ای که در حال تبدیل شدن به یکی از مراکز اقتصاد جهانی است، دارای پارادوکس است. حزبی که با هدف برانداختن این نظم تاسیس شده، اکنون محافظ آن است چون منافعش با آن گره خورده است. برای رهایی از این پارادوکس، احتمال تجزیه این حزب به دو حزب راست و چپ وجود دارد. در این‌صورت چین نیز می‌تواند صندوق رای را به میان بیاورد و حزب مدافع جامعه‌ی کارگری و حزب دیگر مدافع صاحبان سرمایه با یکدیگر رقابت کنند. به این‌صورت این عدم تعادل رفع می‌شود.

تجربه توسعه چین از زاویه‌ای که دایانا هانت در کتاب الگوهای نظری اقتصاد توسعه، توسعه بر روی دو پا می‌نامد نیزجالب توجه است. برقراری تعادل میان بخش‌های صنعت و کشاورزی، توجه کافی به کشاورزی با هدف تأمین غذای یک میلیارد و سیصد میلیون نفر و بالاخره پیشبرد فرایند صنعتی شدن با هدف ارتقای بهره‌وری و سطح زندگی استاندارد.

نظرات

مخاطب گرامی توجه فرمایید:
نظرات حاوی الفاظ نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد.