موضوعات داغ: # بانک مرکزی # تعطیلی مدارس # قیمت سکه # زنان # قیمت دلار # قیمت طلا # پیش بینی بازارها # ناترازی انرژی
یادداشتی از محمدرضا تاجیک، نظریه‌پرداز و استاد دانشگاه:

به جهان کافکایی خوش آمدید

محمدرضا تاجیک
استاد دانشگاه نوشت: جهانِ عصر ما، جهانی کافکایی است. در این جهان، هر روز انسان‌های بسیاری کشته می‌شوند، بی‌آن‌که جرمی مرتکب شده باشند. قربانیان در هر سرزمین، با احکامی فراسرزمینی قربانی می‌گردنند، بی‌آن‌که علت بدانند. هر دم و بازدم و کنش و واکنش اهالی قدرت و قانون، به خلافی اخلاقی-قانونی آغشته است، بی‌آن‌که شرمی باشد.

به گزارش تجارت نیوز، محمدرضا تاجیک، نظریه‌پرداز و استاد دانشگاه، در یادداشتی نوشت:

یک

جهانِ عصر ما، جهانی کافکایی است. در این جهان، هر روز انسان‌های بسیاری کشته می‌شوند، بی‌آن‌که جرمی مرتکب شده باشند. قربانیان در هر سرزمین، با احکامی فراسرزمینی قربانی می‌گردنند، بی‌آن‌که علت بدانند. هر دم و بازدم و کنش و واکنش اهالی قدرت و قانون، به خلافی اخلاقی-قانونی آغشته است، بی‌آن‌که شرمی باشد… و هراس و عدم اطمینان و انفعال، بر جوامع بشری حاکم شده است. دامنۀ ناامیدی به آیندۀ بهتر، هم‌چنان در حال گسترش است. مافیای قدرت چنگ بر هستی و امنیت هستی‌شناختی یا وجودی جوامع انداخته و آرامش را از آنان ربوده است. جهان خوف و وحشت کافکایی پنداری در جهان ظلمانی ما سر برداشته است.

«جهان کافکایی» را جهانی «مرموز، هراسناک و تهدیدکننده» می‌دانند؛ جهانی که انسان در آن، در عدم اعتماد، بیگانگی و هراس، در وضعیتی گرفتار می‌شود که سرانجامش پوچی و ناگزیری و بی‌معنایی زندگی و شک و تردید و تسلیم‌شدن به قدرت‌هایی ناشناخته است. در این جهان، همه‌چیز در پرده‌ای از ابهام قرار دارد، همه‌چیز به‌رغم آشکاربودگی و رویت‌پذیری، پنداری در درون مه غلیظی خارج از دید قرار دارد. در جهان کافکایی، وحدت بشریت به‌معنای آن است که هیچ‌کس راه گریز به جایی ندارد. همگان در دهلیزهای تودرتو گیر افتاده‌اند، مدام ناگزیر همان مسیرها را تکرار می‌کنن (هم‌پون سیزیف)‌، بدون آن‌که یک لحظه بتوانند از آن خارج شوند. تخطی و عصیان و امکان فراروی از هرگونه زندگی صلب و تثبیت‌شده از آنان ستانده شده است. کسی حق دیگربودگی و ناسازگاری ندارد. کسی حق ندارد از همه‌چیز دست بکشد، عجیب و غریب باشد، ناهمگون باشد. جهان یا «موقعیت کافکایی»، دنیای هزارتویی است که شاید بتوان برای آن دروازۀ ورود و یا آغازی متصور شد، اما راه خروجی نه. «دنیای کافکایی» سراسر کابوس است؛ کابوسی که در آن فرومی‌رویم و پایانی ندارد. نسان در این جهان، با خویش احساس بیگانگی می‌کند. قانون ورای هستی انسان‌ها، نانوشته، از سوی قدرتی دیگر اعمال می‌شود. هراس بر تن جامعه تنیده است. انسان آسیب‌پذیر آثار کافکا دچار اضطرابی دائمی است.

دو

در جهان کافکایی، همه آدمیان بسان «یورف کا» در داستان «محاکمه» هستند: صبح یک روز فرحبخش، هنوز از خواب برنخاسته که دو نفر وارد اتاقش می‌شوند و او را بازداشت می‌کنند. هر بار که از جرمش می‌پرسد، بازرس به او می‌گوید: «اجازه نداریم دراین‌باره به شما بگوییم». بااین‌وصف، بازرس اعلام می‌کند که او آزاد است به هرجا می‌خواهد، برود. یوزف کا، ظاهراً آزاد است، اما انتظار دادگاه، زندگی را به کام او تلخ می‌سازد. ازاین‌پس، «کا» می‌تواند به زندگی سابق خود ادامه دهد، اما من‌بعد، درواقع اوست که به‌دنبال محکمه می‌دود… «کا»، می‌تواند به زندگی سابق ادامه دهد، اما تشویش در این زندگی رخنه‌ کرده است. «کا» در سراسر رمان می‌کوشد تا از این موقعیت برهد، ولی موفق نمی‌شود. نیروهایی خارج از اراده او همه راه‌های رهایی را به رویش بسته‌اند و در این‌جاست که رابطه انسان با جهان شکلی دیگر به خود می‌گیرد. جهان تیره و تار می‌شود و زندگی در تلخی این جهان سراسرسیاه، شکلی دیگر به خود می‌گیرد. «کا» هرچه می‌کوشد، در فهم این موقعیت می‌ماند. انسان در این جهان بیگانه با خویش، تن به این موقعیت می‌دهد، چنان‌چه «کا» در هراسی بی‌پایان مرگ را می‌پذیرد و در پایان رمان، بی‌آن‌که هنوز اتهام خویش را بداند، اعدام می‌شود.

سه

با این وصف، آیا می‌توان در واقعیتِ جهانِ کافکایی که در آن می‌زییم، تردید کرد؟ آیا می‌توان در موقعیت و وضعیت «کا»شدگی بسیاری از مردمان و جوامع امروز که فراسوی هر قانونی و بی‌گناه و ناآگاه محاکمه و محکوم و کشته می‌شوند، و جریان محاکمه نه‌فقط از مردمان جهان، که از خود متهم نیز پنهان نگه داشته می‌شود، و یک قدرت به تنهایی می‌تواند جایگزین کل دادگاه ‌گردد، با نگاه ناباوری نگریست؟ آیا می‌توان در این گفتۀ هانا آرنت که در چنین جهانی حکم فرمان می‌راند نه قانون – برخلاف قانون که می‌شود آن‌را به اشخاص معین یا مجامع قانون‌گذاری منتسب کرد، حکم یا احکام، همواره بی‌نام‌ونشان است… احکام در هر مورد نه به دلیل‌آوری نیاز دارد و نه به توجیه – خدشه‌ای وارد کرد؟ آیا می‌توان پن‌اپتیکنی (سراسربین‌) شدنِ فزایندۀِ جهان امروز و انتظامی و کنترلی‌شدنِ جوامع – دخالت قدرت جهانی در «تمام امور» آنان، اعم از خصوصی و عمومی، ظاهری و درونی (ذهنی) – نادیده انگاشت؟ آیا می‌توان انفعال و خمودگی آموخته‌شدۀ آدمیانِ در هراس و دهشت را انکار و نفی کرد؟ آیا می‌توان برهنگی و بی‌اخلاقی و بی‌هنجاری میل و ارادۀ معطوف به زور (نه قدرت) که به‌مثابه منطق زیرین روابط نامتقارن نیروها در این جهان نقش‌آفرینی می‌کند را از افق نگاه و احساس و تجربه خارج کرد؟

چهار

در چنین جهانی، همان‌گونه که برای فردشدن، گریز و گزیری از خیانت نیست و خیانت کنشی رهایی‌بخش است – دقیقا بسان کنش فدریکو فلینی کارگردان ایتالیایی که به زیباشناسی فیلم‌های دورۀ نخست زندگی پشت کرد، از فراخوان تاریخ روی گرداند، و مسیری متفاوت را در پیش گرفت، و شعر را ضدغنایی کرد و مدرنیسم را ضدمدرن – همان‌گونه نیز، جوامع (کشورها) برای وفاداری به خویشتن و حفظ امنیت هستی‌شناختی و وجودی خویش، و برای رهایی از دژ حقارت و انقیاد، باید به مکان‌هایی برای تخطی و امتناع (خیانت) پناه برند… باید نه در نقش قهرمان، که در نقش ضدقهرمان ظاهر شوند و بر آن خویشتنِ مسخ‌شده‌ای که قدرت‌ها تلاش دارند در آنان بسازند و در هراسی ابدی، گام به گام امید به تغییر را از آنان بستانند و سرانجام تسلیم تقدیرشان کنند، بشورند… باید هم‌چون «کا»، قدم‌هایی به جلو بردارند، ستیز کنند و سماجت به خرج دهند و با بیانی هانا آرنتی: چشم برخی از اهالی جهان را بگشایند و با سلوکشان به مردمان این جهان بیاموزند که حقوق انسانی ارزش مبارزه‌کردن را دارد و قانون این جهان، قانونی الهی نیست و درنتیجه می‌توان به آن حمله بُرد. اما در همان حال، هش بدارند و هوشیار باشند که حکم این نوع مقاومت (تخطی و امتناع) را از عقل جویا شوند، عواقب و بازخوردهای هر حرکت یا انتخاب خویش را محاسبه کنند تا انتخاب‌هایشان، به‌نوعی نفرین و نفرت و مکافات تبدیل نگردند.

منبع: جماران

نظرات
آخرین اخبار
پربازدیدترین اخبار

وب‌گردی