موضوعات داغ: # پیش بینی بازارها # قیمت سکه # قیمت طلا # قیمت دلار # بارش # نهاده دامی # بارش باران # پایان بورس
«تجارت‌نیوز» گزارش می‌دهد:

چرا ترامپ در دکترین امنیت ملی ایالات متحده به سیاست عدم اشاعه هسته‌ای اشاره نکرد؟

چرا ترامپ در دکترین امنیت ملی ایالات متحده به سیاست عدم اشاعه هسته‌ای اشاره نکرد؟
شاید حذف مقوله عدم اشاعه هسته‌ای در دکترین امنیت ملی آمریکا صرفا نشان‌دهنده خوش‌بینی دولت ترامپ باشد که گنبد طلایی از آمریکا در برابر تهدیدات موشکی محافظت خواهد کرد. با این حال، ایجاد این سیستم دفاع موشکی زمان‌بر خواهد بود.

به گزارش تجارت نیوز، اگرچه مفسران به تفصیل از استراتژی جدید امنیت ملی دونالد ترامپ انتقاد کرده‌اند، اما آنچه از قلم افتاده را نادیده گرفته‌اند. در سراسر این سند ۳۳ صفحه‌ای، هیچ اشاره‌ای به بازدارندگی گسترده هسته‌ای و عدم اشاعه نشده است. همین متغیر نگران‌کننده است. امنیت آمریکا مدت‌هاست که به برخورد مناسب با این دو موضوع مرتبط وابسته بوده و نادیده گرفتن آن‌ها یا سوءتعبیر ارتباط آن‌ها خطرناک است.

این استدلال آکادمیک را در نظر بگیرید که کشورهای مسلح به سلاح هسته‌ای بیشتر ممکن است بهتر عمل کنند. برخی از واقع‌گرایان اصرار دارند که واشنگتن باید دوستان آمریکا را به هسته‌ای شدن به عنوان راهی ارزان برای حفظ صلح تشویق کند. با این حال، اتخاذ این سیاست، یکی از موفق‌ترین ترفندهای آمریکا را از کار انداخته و دامنه بازدارندگی هسته‌ای آمریکا را با تعهد به استفاده از آن، در صورت لزوم، برای محافظت از متحدانش، گسترش می‌دهد. عجیب است که استراتژی امنیت ملی در مورد این موضوع سکوت کرده است.

چرایی سکوت ترامپ درباره سیاست هسته‌ای آمریکا

شاید حذف این مقوله صرفا نشان‌دهنده خوش‌بینی دولت ترامپ باشد که گنبد طلایی از آمریکا در برابر تهدیدات موشکی محافظت خواهد کرد. با این حال، ایجاد این سیستم دفاع موشکی زمان‌بر خواهد بود. تا آن زمان، امنیت آمریکا و متحدانش، همان‌طور که برای دهه‌ها با تکیه بر تهدید به اعمال زور و در صورت لزوم، استفاده از سلاح‌های هسته‌ای برای بازداشتن دشمنانمان محقق شده، تضمین می‌شود. در این میان انزواطلبان سرسخت ممکن است از این رویکرد خوششان نیاید. اما بازدارندگی گسترده به جلوگیری از تکرار جنگ‌های تمام‌عیاری که آمریکایی‌ها در سال‌های ۱۹۱۷ و ۱۹۴۱ به آن کشیده شد، کمک کرده و مانع از تبدیل شدن جنگ سرد به جنگی داغ شد.

مطمئنا، اگر کره جنوبی یا عربستان سعودی هسته‌ای شوند، احتمال بالایی وجود دارد که با همکاری نزدیک‌تر با چین، روسیه و دیگر بازیگران بد، به دنبال تحقق منافع خود باشند. سوال این است، چرا چنین شرایطی چالش‌ساز است؟ جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم، تا حد زیادی، با آزمایش‌های دیپلماتیک پرخطر برای مقابله با جهانی که تا دندان مسلح شده بود، آغاز شد.

مخالفان و موافقان بازدارندگی هسته‌ای آمریکا

لهستان در سال ۱۹۳۹ با امضای پیمان عدم تجاوز با آلمان تحت رهبری آدولف هیتلر، سعی کرد خود را نجات دهد؛ اما این کار فقط او را به ادامه جنگ ترغیب کرد. در همین حال، جوزف استالین، رهبر اتحاد جماهیر شوروی، موافقت کرد که در ازای تصرف خاک لهستان، از حمله هیتلر به این سرزمین چشم‌پوشی کند. به همین ترتیب، قبل از جنگ جهانی اول، قدرت‌های اروپایی همزمان با برنامه‌ریزی برای بسیج نظامی، دیوانه‌وار ضمانت‌های امنیتی دیپلماتیک مخفی را جمع‌آوری کردند.

حال سوال این است آیا چنین مانورهای پیچیده صلح و ثبات ایجاد کردند؟ خیر! چنین نشد. با این حال، اکنون سوال این است که گسترش مهمات هسته‌ای در میان کشورهای کوچک‌تر چنین خواهد کرد؟ حامیان کاهش بازدارندگی گسترده می‌گویند بله! به باورشان باید نیروهای آمریکایی را در خارج از کشور مستقر یا میلیاردها دلار برای اعمال زور جهت محافظت از دوستان آمریکا هزینه کرد. سوال این است آیا دوستان آمریکا با سلاح‌های هسته‌ای می‌توانند از خود دفاع کنند و ایالات متحده هم قادر است عقب‌نشینی کرده و هزینه کمتری برای دفاع از خود صرف کند. شاید! اما تاریخ خلاف این را نشان می‌دهد. پس از اینکه بریتانیا، فرانسه، اسرائیل و پاکستان هسته‌ای شدند، آمریکا در واقع بیشتر، نه کمتر، برای دفاع هزینه کرد.

تاکتیکی که با واقعیت همخوانی ندارد

آنچه در بالا بدان اشاره شد در مورد خدمت به منافع امنیتی ایالات متحده با دور ماندن این بازیگر از جنگ‌های دیگر، استدلالی جذاب است. چارلز لیندبرگ، هنری فورد، سناتور ویلیام بورا و پدر چارلز کافلین، همگی قبل از جنگ جهانی دوم این کار را انجام دادند، همانطور که وودرو ویلسون از سال ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۷ از این استراتژی پیروی کردند. آمریکا نیز تلاش دارد به چنین تاکتیکی متوسل شود، اما با انجام این کار، تنها آمادگی خود را برای نبردهایی که در نهایت به هر حال به درونشان کشیده خواهد شد، متوقف خواهد شد.

تلاش‌های واشنگتن در میدان بازدارندگی متعارف قبل از جنگ جهانی اول و دوم ضعیف و ناکارآمد بود. امروزه، آنچه برای بازدارندگی متعارف و هسته‌ای مؤثر مورد نیاز است، بیش از گذشته قابل اعتنا است. برخلاف تمایل به محدود کردن هزینه‌های دفاعی، چنین بازدارندگی برای حفظ اعتبار، نیازمند ارتقاء مداوم سیستم‌های فرماندهی، کنترل، ارتباطات، اطلاعات، نظارت و تحویل محموله‌های نظامی است.

در این میان باید گفت: ابتدا، نیروهای هسته‌ای کوچک و جدید نسبتاً آسیب‌پذیر هستند. به همین دلیل است که بازدارندگی گسترده یکی از مؤثرترین استراتژی‌های عدم اشاعه آمریکا بوده است. این امر به جلوگیری از هسته‌ای شدن ایتالیا، سوئد، ژاپن، کره جنوبی، استرالیا، آلمان، ترکیه و تایوان یا بازی کردن سیستم کمک کرد.

همزمان تشویق متحدان به هسته‌ای شدن نتایجی متفاوت به دنبال دارد. اگر واشنگتن سئول را برای دستیابی به بمب تشویق کند، رئیس‌جمهور صلح‌طلب کره‌جنوبی می‌تواند از نیروهای آمریکایی بخواهد شبه جزیره را ترک کنند. آن زمان سرنوشت شبه جزیره کره چه می‌شود؟

تاریخ در این باره اطلاعاتی در اختیارمان قرار می‌دهد. در سال ۱۹۵۶، اسرائیل به بریتانیای کبیر و فرانسه پیوست تا کانال سوئز را تصرف کند. روسیه تهدید به مداخله و استفاده از سلاح‌های هسته‌ای کرد. آیزنهاور نیز مجبور شد بریتانیا، فرانسه و اسرائیل را به عقب‌نشینی وادارد. آیا اگر اسرائیل بمب داشت، شرایط بهتر نمی‌شد؟ در سال ۲۰۰۳، این باور که صدام حسین در حال ساخت زرادخانه برنامه هسته‌ای است، نیروهای نظامی آمریکا را به مدت یک دهه به منطقه کشاند. امروز برای جلوگیری از تکرار آینده‌ای مشابه و پرهزینه، جهان به کشورهای مسلح به سلاح هسته‌ای کمتر، نه بیشتر، نیاز دارد. برای این منظور، واشنگتن باید ضمانت‌های امنیتی مؤثر را گسترش دهد، نه اینکه خلاف جهت حرکت کند.

نظرات
آخرین اخبار
پربازدیدترین اخبار

وب‌گردی