وقتی سیل میآید برای دقیقهای دنیا دگرگون میشود. رود خشمگین و افسار گسیخته میآید و میبرد و میشوید. ماشینها قوطی کبریت میشوند و آدمها انگار بعد جدیدی از دنیا را کشف میکنند. انگار طبیعت خشم فروخوردهاش را بیرون میریزد و دنیا دگرگون میشود.
واقعیت اینجاست که سیل همیشه آمده است و میآید و خواهد آمد. در دهه 60 و 70 اگر اهل گوش کردن به اخبار استانها و خواندن صفحه حوادث روزنامهها بود سیلها و تلفاتشان یا تیتر کوچکی بودند در صفحه یکی مانده به آخر روزنامه یا چند دقیقه خبر. دیگر نه عکسی منتشر میشد نه فیلمی. انگار سیل مهم نبود، میآمد، میبرد و میکشت. حتی وقتی در دانشگاه صنعتی شریف چند نفری از بچههای کوهنورد را سیل برد انگار اتفاق خاصی نیفتاده بود. کسی از سیل تصویری نداشت. سیل چیزی بود گم شده در میان واژهها.
حالا وضعیت فرق میکند. به لطف شبکههای اجتماعی میتوان همه چیز را دید و ثبت کرد. میتوان سیل را از پنجره طبقه دوم ساختمان دید، از داخل اتوبوس، از کنار جاده، میشود لحظهای را ثبت کرد که آدمی را میرباید و میبرد. حالا میبینیم که سیل یعنی چه. سیل یعنی آققلا، یعنی شیراز، یعنی خرمآباد، یعنی خوزستان. سیل میآید، همه جا میآید و گرچه اتفاقی هر روزه نبوده و نیست ولی اتفاقی هر ساله بوده و هست.
خوب نگاه کنید٬این امواج که ماشینها را مثل قوطیهای خالی کبریت به این طرف و آن طرف میاندازند، این یعنی سیل و انگار مهم نیست که کجای سرزمین پهناور ایران باشید، وقتی سیل میآید بیدفاع هستید و حتی زیرساختهای طبیعت؛ دره و جنگل آنقدر تخریب شدهاند که کاری نمیتوانند کنند.
حالا با این مشاهده چه کار میشود کرد؟
وقتی زلزله کرمانشاه آمد یک دوره ترس از زلزله شروع شد٬ همه دیدند و حس کردند که سازهها در ایران امن نیستند و با لرزشی فرو میریزند. این احساس ناامنی و ترس از زندگی در یک فضای ناامن آنقدر تشدید شد که میشد اثرش را در رفتار و گفتار مردم دید.
حالا سیل میآید و مردم میبینند که فضاهای شهری آنها، جادهها و خیابانها امن نیستند. وقتی کنار دروازه قرآن شیراز، این قطب گردشگری، شسته میشود و مردم به دام میافتند یعنی یک جای کار اشکال دارد و بدجوری هم اشکال دارد. اینکه شهر و جاده ناامنتر از دشت و بیابان باشد یعنی مردم آسیبپذیرتر شده و میشوند.
شاید اینجا هم باید از مغازهدار کنار جاده پرسید که قوانین و استانداردهای شهرسازی چیستند و چگونه باید باشند و باید از او پرسید که آیا این سیل نظر او را تغییر نداده است؟ چون در هر مورد حجم بزرگی از کارهای کارشناسی انجام شده و هشدارها داده شده است.
مسوولان جویای نام در بند میز و صندلی با فرض آنکه گوینده نمیفهمد هشدار را به کناری انداختهاند و کار خود را کردهاند و آسیب زدهاند و رفتهاند و نیستند.
چقدر این وضع شبیه اقتصاد ماست. اقتصادی که در آن میگویند اقتصاددان و کارشناس چیزی درباره اقتصاد نمیدانند و نمیفهمند و میگویند باید به کاسبها و مغازهداران گوش کرد و باید به فکر درد مردم بود و بعد هم به این بهانه همان کار را میکنند که نباید.
کسری بودجه و فساد گسترده اداری ناشی از انحصارات دولتی و حکومتی را به حال خود رها میکنند و رانتخواری را به پر سودترین فعالیت اقتصادی کشور تبدیل میکنند و بعد مردم میمانند و نعش آرزوهایشان که در سیل بعدی در مسیلهای پر شده و جویهای شهر، گم میشوند. یا از بد دوران به چادرهایی پناه میبرند که یا در آتش میسوزند یا زیر باران پر آب میشوند.
بیایید از این تصاویر درس بگیریم، مشاهده کنیم و ببینیم که سیل ما را میبرد و بخواهیم که دیگر در سودای نام، ناامنی را به خانهها و شهرهایمان نیاورند. حرف کارشناسان را جدی بگیریم، نه حرف سیاستمدارانی که ناتوان از اجرای آنچه که باید کارشناسان را به عدم درک متهم میکنند.
منبع: کانال علی دادپی