نمیدانم اژدهای کومودو را میشناسید یا نه؟ یکی از درندهترین شکارچیان است. در پژوهشی، زیر چنگالهای یکی از آنها، باقیمانده پوست و استخوان ۱۹ جانور مختلف مشاهده شده بود! تقریبا هیچکس از او در امان نیست.
اژدهای کومودو جثه چندان بزرگی ندارد. آروارههای او از بیشتر حیوانات درنده ضعیفتر است. دستهایش توان نگهداشتن حیوانات درشت را ندارند. سرعت بالایی هم ندارد. چون خونسرد است، مجبور است زمان زیادی زیر آفتاب باشد و بسیاری از اوقات پنهان شود. اما با این حال شکارچی بسیار خطرناکی است و جانوارنی که در مسیرش قرار میگیرند، کمتر جان سالمی بدر میبرند.
او موجودات بزرگ تر از خودش را به راحتی شکار می کند. بوفالو که بیش از پنج برابر او قد و وزن دارد را نیز شکار میکند. چگونه؟
استراتژی یک گاز کوچولو!
به باور برخی از جانورشناسان، اژدهای کومودو فقط یک یا دو بار طعمه خود را گاز میگیرد و سپس او را رها میکند. همین!
طعمه فرار میکند و با سرعت از صحنه دور میشود. اما رفته رفته بدنش سُست میشود. قدمهایش سنگین میشود، تلخی عجیبی سراسر وجودش را فرا میگیرد، آهسته بر روی زمین مینشیند، ساکت، منفعل، بیرمق. نگاهش مات و خیره میشود. و سپس شبح اژدهای کومودو را میبیند که از دور آهستهآهسته ظاهر میشود. با قدمهای سنگین آرامآرام به سمت او میآید. اما حیوان زخمی هیچ انگیزهای برای مبارزه یا فرار در خود نمیبیند. یاس و انفعال و ضعف و تلخی تمام وجودش را گرفته.
اژدهای کومودو در همان گاز کوچولو، زهری را در وجود او تزریق کرده که نه تنها مانع بسته شدن زخمهایش شده که قوت و انگیزه مبارزه برای زندگی را نیز از او ربوده است. او تنها خیره به هیولا مینگرد و جز تسلیم شدن در برابر شکست و مرگ، چارهای ندارد.
تحلیل و تجویز راهبردی
امروز جامعه ما وضعیت مشابهی با قربانی اژدهای کومودو دارد. بدنمان سست شده. قدمهایمان سنگین، تلخی عجیبی سراسر وجودمان را فرا گرفته، ساکت، منفعل، بیرمق و نگاهمان مات و خیره. چرا؟ یاس و ناامیدی در رگوپیمان ریخته شده است.
آنقدر جو ناامیدی سنگین است که در جمعهای مختلف حتی نمیشود از نشانههای قطعی پیشرفت نیز سخن گفت. هر کورسویی از امید در نطفه خفه میشود.
جالبتر این جاست، اینکه داخلیها در یک بازی بدون توپ بینقص با خارجیها و در هماهنگی کامل با آنان هرگونه پیشرفتی را زیر سوال میبرند. هرگونه چشمانداز مثبت که هیچ، هرگونه چشمانداز ثبات نیز در دلهای ما میمیرد.
تحقیر پیشرفتها، توهین به کسانی که هنوز امیدوارند (تحت عنوان خوشخیالها)، کمپنداری موفقیتها و بیشپنداری شکستها، هر روز هر روز «استراتژی یک گاز کوچولو» را تکرار میکند. جالب اینجاست که تقریبا همه در این کشور اپوزیسیون هستند. همه منتقدند. همه ناراضی. همه شاکی.
اعتراف میکنم که بسیار نگرانم. تقریبا روزی نیست که به آینده این کشور و مردمش فکر نکنم. شبی نیست که راحت بخوابم. اما من بین نگرانی و امید تضادی قائل نیستم.
چه میتوان کرد؟
یک پیشنهاد برای خودم: ده داستان موفقیت را شناسایی کنم. داستانی که عمدتا توسط جوانهای این سرزمین رقم خوردهاند و نشان میدهد که میشود و میتوانیم و آن ده داستان را منتشر کنم.
یک پیشنهاد به شما: میدانم که انتقاد کردن خیلی باکلاستر از بیان نکات مثبت است. اما یک چند مدتی دست از کومودو بودن برداریم و موفقیتهایمان را برای دیگران بازگو کنیم. درست است همیشه منتقدین محبوبترند. ولی الان جامعه ما نیازمند زهرزدایی است. زهر ناامیدی. اگر کسی هم ما را به خیلی چیزها از جمله سادهدلی متهم کرد عقبنشینی نکنیم. بد نیست به جای کومودو بودن مدتی هم شده سرنتیپیتی باشیم.
منبع: کانال شبکه استراتژیست