یک صفحه اینترنتی باز میکنم. کلمه «تجهیزات مدرسه هوشمند» را جستجو میکنم. چیزی که میبینم نه مشروح مطالب مفید است نه شرح استانداردهای آموزش الکترونیک و یا شبه الکترونیک.
تنها و تنها انبوهی از سایتهای تبلیغاتی است که آگهی فروش ویدئو پروژکشن، تخته هوشمند، کیس رایانه دانشآموزی و امثال آن را با نازلترین قیمت! به نمایش گذاشتهاند. وقتی پای تلفن از یکی از همین فروشندهها قیمت ویدئو پروژکتور را میپرسی، ابتدا سوال میکند: «برای مدرسه میخواهید»؟
در کشور ما ۱۰۵ هزار مدرسه وجود دارد که اگر فقط یکسوم آنها بخواهند حتی در همین حدود هوشمند سازی شوند با کف قیمت یک ست ده میلیون تومانی بازاری با ارزش بالغ بر ۸۲ میلیون دلار را شکل میدهد که عدد برای هر صنفی وسوسه کننده است. مخصوصا که این تجهیزات عموما وارداتی هستند.
این نه یک اتفاق ساده بلکه یک دمل چرکین بر بدنه آموزش است، چرا که تغییر ابزار آموزش آنقدر حساس است که سالیان سال باید روی آن کار کارشناسی حقیقی شود تا به نتیجه برسد.
اما در کشور ما کافی است جو یک چیز ایجاد و تعدادی مسئول در این جو قرار بگیرند و این وقت است که بازار عقل و منطق تعطیل شده و دلالان بار خود را میبندند.
یکی از همین رویدادها چیزی است که بهاصطلاح هوشمند سازی مدارس نام گرفته است و اصلا معلوم نیست نتیجه کدام تحقیق بر روی طفلان معصوم این سرزمین، مسئولان را به این نتیجه رسانده که میلیاردها پول بریزند وسط، که مدارس هوشمند شوند.
در طراحی نظام آموزشی ابزار آن بر اساس معیارها مختلفی از جمله متوسط ضریب هوشی، خواص زبانی (تند یا کند خوانی کلمات)، نحوه نوشتاری، تاثیر فعالیتهای عملی بر ذهن و نیز انطباقپذیری با سایر ارگانهای آموزشی است.
اما متاسفانه شاهدیم در مدارس ما صرفا برای شبه شدن ظاهری به مدارس فلان کشور با قرار دادن یک تخته هوشمند و یکی دو ابزار دیگر مهر هوشمند سازی شده به مدرسه میکوبند و دیگر خلاص، اما نتیجه اینکه کودکان چه آموزش میبینند و یا نتیجه عمق و سطح آموزش آنها چه خواهد بود را خدا میداند.
در کتاب «ماهی را نگهدار» (منتشرشده سال 90 – دانشگاه علمی کاربردی) که درباره ساختار و کارکرد ذهن و حافظه نوشتم این موضوع را تشریح کردم که نحوه آموزش بیش از آنکه به ابزار وابسته باشد به خلاقیت جاری در 3 عنصر آموزش دهنده، ابزار آموزشی و نظام آموزشی وابسته است.
حال آنکه همه میدانند رایانه و ابزار با کارکردهای از پیش تعریف شده خلاقیت را در حد ابزار موجود محدود میکند و عملا فرد دیگر نمیتواند خود یک ساز و کار دقیق برای رشد ذهن خود ایجاد کند و این مقدمه یک ذهن ماشینی است که با خلاقیت میانهای ندارد.
از طرفی هزینههایی مانند مصوبات چندین میلیاردی که قرار بود به تجهیز کردن این مدارس کمک کند عملا در زمان تشدید تحریمهای اقتصادی قطع شد و مسئولان بیآنکه دلهرهای داشته باشند در مصاحبهها میگفتند امکان واردات این تجهیزات فعلا نیست اما وقتی مشکلات رفع شد ظرف یک ماه مدارس هوشمند میشوند!
این صحبتها گویای آن است که این ابزار هیچ نوع بومیسازی و یا همخوان سازی با فرهنگ و زبان و معیارهای داخلی نیز قرار نیست داشته باشند و تنها برداشتی کاریکاتور گونه از هوشمند سازی باعث شده است تربیت نسلها را به دست دلالان بسپاریم.
در نهایت آنکه بازار آشفته و مسابقهای که برای فروش تجهیزات به مدارس راه افتاده است برندهای جز دلالان و بازندهای جز نسل کودکان فعلی نخواهد داشت، امید است خواب خرگوشی داوران این مسابقه کمی سبکتر باشد.
شما هم آمدی تبلیغ کتاب علمی کاربردیتون رو بکنید و صرفاً با مخالفت کردن خودتون رو نشون بدهید اگر واقعاً به فکر طفلان معصوم هستید پیشنهاد سازنده و عملی بدهید.