بیایید غر نزنیم
البته معلوم است که چنین چیزی عملی نیست. بالاخره همه غر میزنند. کموزیاد. کوتاه و بلند. قطعا موقعیتی پیدا میشود که هرکدام از ما از چیزی خوشمان نمیآید و لااقل در حد یک چشمغره، بهصورت نامحسوس و کم محسوس غر میزنیم. این غرها در بعضی مواقع برای بروز یا انتقال حس ما نسبت به اوضاع
البته معلوم است که چنین چیزی عملی نیست. بالاخره همه غر میزنند. کموزیاد. کوتاه و بلند. قطعا موقعیتی پیدا میشود که هرکدام از ما از چیزی خوشمان نمیآید و لااقل در حد یک چشمغره، بهصورت نامحسوس و کم محسوس غر میزنیم.
این غرها در بعضی مواقع برای بروز یا انتقال حس ما نسبت به اوضاع زده میشوند در برخی از موارد هم نشان از ناتوانی ما برای تغییر اوضاع هستند. درهرصورت غر زدن میتواند کمی هم فایده داشته باشد؛ اما قضیه به همینجا خلاصه نمیشود.
بعضیها آنقدر در زندگی غر میزنند که انگار حضورشان در یک محیط با غر زدن تعریف میشود. دائما از هر چیزی گله میکنند، درباره هر چیزی غر میزنند و در نهایت با این رفتار سمی خود دیگران را هم اذیت میکنند.
غر زدن دائمی مشکلات زیادی در هر محیطی ایجاد میکند. مشکلاتی ازایندست:
غر زدن باعث میشود هر چیزی بدتر از آنچه هست به نظر برسد
همهچیز از جانبداری تاییدی شروع میشود. وقتی آدمها دائم غر میزنند آنها فقط روی چیزهای منفی و غلط تمرکز میکنند. چیزهای مثبت را نمیبینند. شاید در شرکتی که کار میکنند، ۹۰ درصد چیزها درست و معقول هستند؛ اما غرغروها فقط روی همان دهدرصدی که مشکل دارد تمرکز میکنند.
آنهایی که زیاد غر میزنند فکر و ذکرشان همین چیزهای منفی است. البته که باید این چیزهای منفی رفع شوند اما این غر زدن دائمی باعث میشود اوضاع خیلی بدتر از چیزی که هست به نظر برسد.
غر زدن عادت میشود
هر چه بیشتر غر بزنید، غر زدن برایتان عادیتر میشود. این عادت در نهایت به این میرسد که در نظرتان هر چیزی بد است، هر موقعیتی یک مشکل است، هر فردی دیگری، آدم مزخرفی به نظر میآید و دیگر هیچچیز خوبی در دنیا نیست.
همه آدمها جنبههای مثبت و منفی دارند؛ اما وقتی کسی دائم غر میزند خیلی راحت فقط به همین جنبههای منفی آدمها فکر میکند در نتیجه او را فرد بدی میبیند که باید از او دوری کند.
هر چه بیشتر غر بزنید، غر زدن برایتان عادیتر میشود.
هر چه ما بیشتر روی چیزهای منفی تمرکز کنیم، فکر کردن به نقاط مثبت و یافتن این نقاط مثبت سختتر و سختتر میشود. خیلی ساده فراموش میکنیم که میتوانیم مثبت باشیم و یک ذهنیت مثبت هم داشته باشیم.
و دوباره جانبداری تاییدی
جانبداری تاییدی شاید بدترین جانبداری شناختی ما آدمها باشد. جانبداری تاییدی باعث میشود آدمها نتوانند چیزهای جدید را تجربه کنند.
وقتی آدمها در دام افسردگی میافتند جانبداری تاییدی مانع از این میشود که بتوان به این افراد کمک کرد؛ زیرا شما هر چه بگویید، آنها مسئله را به نحوی تعبیر میکنند که تاییدی برای درک بر پایه افسردگی آنها باشد. هر چه بگویید و هر کاری کنید، آدمهای افسرده کارهای شما را به نحوی تعبیر میکنند که تایید کننده روحیه افسرده آنها باشد.
زیاد غر زدن، در ما ذهنیتی ایرادگیر درست میکند که حتی هنگامی که چنین ایرادی وجود نداشته باشد، ما محیط را به نحوی درک کنیم که تایید کند باز هم ایرادی وجود دارد. انگار که نمیتوان آن را بههیچوجه رفع کرد و تنها راه نجات این است که جامعه بشری را نابود کنیم و تمدن را دوباره از صفر بسازیم.
هر چه منفیتر باشید پیروز میشوید
احتمالا شما هم در شبکههای اجتماعی یا زندگی واقعی با آدمهایی روبهرو شدهاید که هنگامیکه به آنها درباره مشکلات خود میگویید، آنها مشکل بزرگتری را که برایشان پیشآمده، مطرح میکنند. شما مسئله دیگری را مطرح میکنید و آنها شرایط بسیار بدتری را که برای آنها پیشآمده، بیان میکنند.
ذهنیت چنین افرادی این است «اگر مشکلشان بزرگتر باشد، آنها در مکالمه پیروز میشوند»
غر زدن دائمی ما را در دامی از جانبداری تاییدی برای جستجو کردن چیزهای منفی گیر میاندازد.
البته داشتن این ذهنیت که آدمها مکالمه را بهمثابه یک میدان جنگ یا مجادله ببینند که به هر قیمتی باید در آن پیروز شوند، بههیچوجه برای داشتن یک ارتباط اجتماعی سالم خوب نیست. مانع از این میشود که افراد یک شنونده خوب باشند؛ زیرا هم اعتماد مخاطبشان را از بین میبرند، هم راحتی مکالمه را نابود میکنند.
نکته اینجاست، زیاد غر زدن بهراحتی منجر به چنین وضعیتی میشود. در نتیجه آدمهای غرغرو نه میتوانند شنوندگان خوبی باشند و نه میتوان با آنها در مورد هیچچیزی حرف زد. به همین دلیل هم هست که بیشتر آدمها از این افراد دوری میکنند.
غر زدن همه را دلمرده میکند
غر زدن دائمی نهتنها باعث میشود همهچیز را بدتر از آنچه هست ببینید و هر چیز منفی موجود را بسیار منفیتر بفهمید، بلکه در نهایت به این نکته منجر میشود که هر امیدی نسبت به بهبود اوضاع هم از بین برود.
از بین رفتن امید، انرژی و انگیزه آدمها را برای انجام کاری برای بهبودی شرایط، میگیرد؛ زیرا باعث میشود نقطه تاریکی در دل همه آنقدر رشد کند که فکر کنند محکومبه نابودی هستند.
غر زدن خلاقیت را میکشد
وقتی امید و انگیزه از بین رفت، آدمها کمتر خلاقانه و مبتکرانه میاندیشند. وقتی این ذهنیت وجود دارد که قرار نیست هیچچیزی درست شود، طرح کردن ایدههای جدید و اجرای آنها چه فایدهای دارد؟
همچنین یک غرغروی بهتماممعنا اولین کسی است که هر ایدهای را تخریب میکند.
غر زدن افراد منفی را بیشتر میکند
مکالمههای ناسالمی که با ذهنیت «منفیتر بودن یعنی پیروزی در مکالمه» انجام میگیرد، باعث میشود همین آدمها تلاش کنند هر چه بیشتر منفی باشند تا در هر میدان بحثی بر پایه غر، پیروز گردند.
هر تلاشی هم از جانب آدمهای مثبت برای شادی بخشی و ایجاد هیجان در نهایت به تخیلی بودن، عدم واقعگرایی و خامی محکوم میشود.
غر زدن باعث میشود ما افراد منفینگر را دور خود جمع کنیم.
غر زدن روابط بد را تقویت میکند
کسانی که دور هم غر میزنند، علیه جهان متحد میشوند و میتوانند روابط کاری بسیار بدی را خلق کنند. روابط بدی که همه بر پایه منفینگری، ترس و دروغگویی بنیان نهاده شدهاند.
چنین چیزی در نهایت باعث میشود شمایی که اهل غر زدن نیستید، جایی در روابط و گروههای کاری نداشته باشید.
غر زدن آدمها را محبوس میکند
وقتی شما مثبت هستید، کمتر نسبت به جهان و آدمها گارد میگیرید. راحتتر آدمها، شرایط و چالشهای جدید را میپذیرید. مثبت بودن باعث میشود شما راحتتر با آدمهای جدید دور و نزدیک ارتباط بگیرید.
از آنسو غر زدن باعث میشود، آدمهای غرغرو نسبت به همهچیز موضع تدافعی بگیرند. انگار که قرار است دیگران آنها را اذیت کنند.
این آدمها غرغرو نسبت به همه آدمها بدبین میشوند و سخت رفتار میکنند. در نتیجه وقتی یک گروه دور خود جمع کردند، به این راحتی نمیشود وارد این گروه شد. چیزی شبیه همان جانبداری تاییدی در سطح یک گروه کوچک است. غرغروها دار و دستهای از غرغروهای دیگر را تشکیل میدهند.
انتقاد کردن با غر زدن فرق دارد
البته منظور ما این نیست که شما بههیچوجه نباید غر بزنید. مشخصا چنین چیزی عملی نیست. بین انتقاد کردن و غر زدن خط باریکی است که بسیاری از افراد بهراحتی آن را رد میکنند.
توانایی انتقاد کردن و انتقادپذیری یک مهارت کلیدی برای بقا و پایداری هر مجموعهای است ولی از آنسو غر زدن خصوصا غر زدن دائمی توان تخریب کل سازمان را دارد.
نظرات