کد مطلب: ۳۹۵۵۰۳

دیگر سعی نکنید سر کار خوشحال باشید!

دیگر سعی نکنید سر کار خوشحال باشید!

مقالات خیلی زیادی درباره خوشحالی در محل کار نوشته شده، با این حال بر اساس آمار گالوپ، هنوز ۸۵٪ از کارکنان خوشحال نیستند و تعداد کمی می‌دانند که چگونه خوشحال باشند. بر اساس آمارها، هر فرد به‌طور متوسط ۹۰،۰۰۰ ساعت از عمرش را سر کار می‌گذارند، بنابراین دانستن اینکه چطور سر کار حس خوبی داشته

مقالات خیلی زیادی درباره خوشحالی در محل کار نوشته شده، با این حال بر اساس آمار گالوپ، هنوز ۸۵٪ از کارکنان خوشحال نیستند و تعداد کمی می‌دانند که چگونه خوشحال باشند. بر اساس آمارها، هر فرد به‌طور متوسط ۹۰،۰۰۰ ساعت از عمرش را سر کار می‌گذارند، بنابراین دانستن اینکه چطور سر کار حس خوبی داشته باشیم، خیلی اهمیت دارد. با این حال باید توجه داشت که اگر خوشحالی را به عنوان هدف اصلی تعیین کنید، در پایان روز احساسی برخلاف حس خوشحالی خواهید داشت. این امر بدین دلیل است که خوشحالی (مثل بقیه احساسات ) یک حالت زودگذر است، نه یک حس دائمی. راه حل این است که معنادار بودن را به عنوان هدف شغلی خود تعیین کنید.

خوشحالی (مثل بقیه احساسات) یک حالت زودگذر است، نه یک حس دائمی. راه حل این است که معنادار بودن را به عنوان هدف شغلی خود تعیین کنید.

مردم همیشه آرزو دارند که معناداری بیشتری در محل کار به دست بیاورند. برای مثال، جان را در نظر بگیرید (اسم واقعی نیست). او یک شرکت بیوتک تاسیس می‌کند و درآمد شرکت را به ۲ میلیارد دلار می‌رساند. سرمایه‌گذاران دلشان می‌خواهد که جان مدیریت یک شرکت دیگر را هم بر عهده بگیرد. با این حال، وقتی که این فرصت‌های چشمگیر به او پیشنهاد شد، جان اعتراف کرد که می‌خواهد مشکلات بهداشتی و درمانی را که برای او مهم‌تر است، حل کند، مشکلاتی که هیچ کس قادر به برطرف کردن آنها نبوده است. اگرچه از او برای این کار ارزنده‌اش تعریف کردند، جان به دنبال چیزهای بیشتری از کارش بود که شامل رضایت طولانی‌مدت شغلی و دل‌مشغولی می‌شد.

تفاوت بین معناداری و خوشحالی

بر اساس یک تحقیق انجام‌شده، از هر ۱۰ نفر، ۹ نفر تمایل دارند تا درصدی از درآمدشان را در ازای کار معنادارتر بدهند. این موضوع شامل تعداد بسیار زیادی از کارمندان است که حاضرند دستمزدشان را کاهش دهند اما کارشان معنادار باشد. اما وقتی می‌گوییم «معناداری» بیشتری می‌خواهیم، منظورمان چیست و چه فرقی با خوشحالی دارد؟

فلاسفه، دانشمندان، هنرمندان و روانشناسان اجتماعی سالیان درازی است که در پاسخ به این پرسش مانده‌اند. بر طبق تحقیق درباره معناداری و خوشحالی که توسط روی بائومیستر روانشناس انجام شده، پنج مورد معناداری و خوشحالی را از یکدیگر متمایز می‌کنند:

خوشحالی و معناداری در سر کار

به دست آوردن چیزی که می‌خواهید یا نیاز دارید

در حالی که خوشحالی با کسب رضایت از واقعی شدن آرزوهایتان ارتباط دارد، معناداری این‌گونه نیست. در حقیقت، طبق گفته‌های روی بائومیستر، فراوانی احساسات خوب و بد برای معناداری غیرضروری است و حتی معناداری می‌تواند در شرایط بسیار نامطلوب هم شکل بگیرد. برای مثال، ممکن است جان از کلاس کاری شغل مدیرعاملی لذت ببرد، اما سعی و تلاش او برای انجام وظیفه‌اش اهمیت دارد، حتی اگر سودی برایش نداشته باشد.

قاب زمان

بائومیستر پی برد که خوشحالی به‌طور مستقیم با اینجا و اکنون (زمان و مکان کنونی و حال حاضر) مرتبط است. معناداری از ترکیب گذشته، حال و آینده در نوعی روایت به‌هم‌پیوسته و خط زمانی شکل می‌گیرد. در مورد جان، اگرچه انتصاب به عنوان مدیرعامل باعث خوشحالی آنی او می‌شد، اما او مایل بود تا این ترشح سریع اندورفین‌ها را نادیده بگیرد و به دنبال چیزی بگردد که بازتاب تصویر آرمانی و ارزش‌های بلندمدت باشد.

زندگی اجتماعی

ارتباط با دیگران هم در مورد خوشحالی و هم در مورد معناداری اهمیت دارد، اما ویژگی این ارتباطات نوع عملکردی را که ارائه می‌دهند، به شما نشان خواهند داد. بائومیستر پی برد که کمک به دیگران منجر به معناداری می‌شود، در حالی که دریافت کمک از دیگران باعث خوشحالی شما می‌شود. آرزوی جان برای استفاده از مهارت‌هایش در جهت کمک به دیگران او را تشویق به یافتن این نوع شغل کرد.

چالش‌ها

اضطراب ، درگیری و کشمکش باعث کاهش خوشحالی است اما به نظر می‌رسد که این عوامل بخش و قسمت مهمی از یک زندگی معنادار باشند. جان مایل بود تا مسیر دشوارتری را در جهت کشف گزینه‌ای برای شغل مدیرعاملی طی کند تا شانسش را برای یافتن معناداری در کار افزایش دهد.

هویت فردی

منبع مهم معناداری اقدامات یا فعالیت‌هایی برای ابراز و بیان کردن خود است. اما آن اقدامات و فعالیت‌ها اکثرا بی‌ارتباط با خوشحالی هستند. کشش جان به سمت گونه دیگری از شغل بیانگر چیزی است که بیشترین اهمیت را برای او دارد.

زندگی با معناداری و هدف شاید شما را حداقل در کوتاه‌مدت خوشحال نکند. لازمه این کار خوداندیشی، تلاش و سر و کله زدن با موضوعاتی است که در ابتدا ممکن است ناامیدکننده باشد. اما فرصت‌هایی را برای تمرین مهارت‌هایی پیدا می‌کنید که به شما کمک می‌کنند تا ارزش ذاتی کارتان را بیابید.

چگونه معناداری را در اولویت قرار دهیم

موارد تمایز ذکرشده راهنمایی‌هایی را درباره هدایت زندگی شما به سمت معناداری ارائه می‌دهد، که بر اساس نتایج تحقیقات روانشناس، پنینیت روسونتزر، در نهایت می‌تواند منجر به خوشحالی شود. در زیر چهار گام عملی را می‌بینید که می‌توانید برای ایجاد معناداری بیشتر در کارتان انجام دهید:

خوشحالی و معناداری در سر کار

فعالیت‌هایتان را ثبت کنید

پروژه‌ها و وظایفی را که باعث رضایت شما می‌شوند، شناسایی کنید (برخلاف آنهایی که در کوتاه‌مدت موجب رضایت شما می‌شوند). برای مثال، آیا هنگام ارائه محصول به مشتری احساس رضایت می‌کنید؟ آیا از هدایت و راهنمایی کارمندان جوان انرژی می‌گیرید و درباره این موضوع فکر می‌کنید که اقدامات شما در حال حاضر چقدر بر روی آینده آنها تاثیر مثبت می‌گذارد؟

هنگام انتخاب اولویت‌ها، ارزش‌ها و فعالیت‌هایتان را هم‌سطح کنید

اگر مربیگری با هویت فردی و خودبیانگری شما مرتبط است، مربیگری را بخشی از فعالیت‌های هفتگی خود قرار دهید. اگر خودسازی ارزش اصلی شما است، فعالیت‌های روزانه‌ای مانند شنیدن پادکست‌ها، شرکت در یک دوره آموزشی و یا پیوستن به یک گروه خلاق و نوآور را در برنامه‌تان قرار دهید.

روی روابط تمرکز کنید و نه فقط خواسته‌هایتان

برای نحوه آغاز و شروع کارتان برنامه و نقشه داشته باشید، به یاد بیاورید که طبق تحقیقات بائومیستر، همکاری و مشارکت با دیگران پیوند مستحکمی با معنادار بودن دارد.

روایت‌های «بهترین خود» را با همکارانتان به اشتراک بگذارید

با داشتن روحیه کمک به دیگران، افراد را در شناسایی فعالیت‌هایی که آنها را به سمت خودبیانگری و معناداری هدایت می‌کند، یاری دهید. در کتاب «زنده در محل کار»، نویسنده، دنیل کیبل پیشنهاد می‌کند که داستان‌هایی را از مشاهده یکدیگر در بهترین حالت به اشتراک بگذارند. شما هم می‌توانید این کار را برای همکارانتان انجام دهید و از آنها بخواهید که آنها نیز روایت‌هایشان را درباره شما به اشتراک بگذراند.

زندگی با معناداری و هدف شاید شما را حداقل در کوتاه‌مدت خوشحال نکند. لازمه این کار خوداندیشی، تلاش و سر و کله زدن با موضوعاتی است که در ابتدا ممکن است ناامیدکننده باشد. اما هنگامی که موقعیت‌های کاری نزدیک می‌شوند، در حالی که هم به دیگران کمک می‌کنید و هم به هویت فردی خودتان احترام می‌گذارید، فرصت‌هایی را برای تمرین مهارت‌ هایی پیدا می‌کنید که به شما کمک می‌کنند تا ارزش ذاتی کارتان را بیابید.

نویسنده: سوزان پپرکورن (Susan Peppercorn)
مترجم: میلاد قزللو
عنوان اصلی مقاله: Why You Should Stop Trying to Be Happy at Work
نشریه: Harvard Business Review

نظرات

مخاطب گرامی توجه فرمایید:
نظرات حاوی الفاظ نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد.