کد مطلب: ۱۲۹۱۰۰

هزینه فرصت، طرز تهیه کیک با طلا (اصول علم اقتصاد: قسمت دوم)

هزینه فرصت، طرز تهیه کیک با طلا  (اصول علم اقتصاد: قسمت دوم)

فرقی نمی­‌کند اگر ماهی یک میلیون تومان پول در بیاورید و بعد آن را به خیریه بدهید یا در خانه بمانید و یک میلیون تومان پول را از دست بدهید. در هر دو حالت موجودی حساب شما صفر خواهد بود.

در بحث قبلی در مورد اصل بده-بستان یا اصل مبادله صحبت کردیم و گفتیم انتخاب هر چیز معادل است با عدم انتخاب بی­‌نهایت چیز دیگر. یعنی وقتی چیزی را به دست می‌­آوریم، فرصت در اختیار داشتن چیزهای دیگر را از دست می­‌دهیم و این یعنی هزینه. اما به راستی هزینه فرصت تا چه اندازه سنگین است؟

تصور کنید شما شغل مناسبی دارید و می‌­توانید ماهیانه در حدود 5 میلیون تومان پول در بیاورید. اما برادر شما هنوز دانشجو است و نمی‌­تواند کار کند و به همین دلیل در تامین هزینه‌­های تحصیلش مشکل دارد. انتخاب شما چیست؟ آیا به او کمک خواهید کرد؟

بفرمایید کیک!

یک روش حمایت از او این است که پدرتان بخشی از حقوقتان را از شما بگیرد و به او بدهد. به این شکل وضعیت زندگی در خانه شما کمی « متعادل­‌تر » می­‌شود.

اما با این کار دو اتفاق مهم دیگر نیز می­‌افتد. اول آن که در عمل حقوق شما کم­تر خواهد شد و انگیزه شما برای کار کردن دیگر به اندازه قبل نخواهد بود. چون با همان میزان کار « منفعت » کم­تری کسب خواهید کرد.

اتفاق دوم این است که انگیزه برادر شما برای کار کردن نیز کاهش خواهد یافت، چرا که حالا او بدون کار می‌­تواند اموراتش را بگذراند. به خصوص که او می‌­داند با پیدا کردن کار، کمک­‌های ماهیانه شما را از دست خواهد داد. به این ترتیب در نهایت همه کم­تر از قبل تلاش خواهند کرد و تنها سهم کوچکی از کیک خانواده خواهند داشت.

بیایید کیک بزرگ­‌تری بپزیم!

اگر هیچ‌کس به برادر شما کمک نمی‌­کرد ممکن بود مجبور شود کاری برای خودش دست و پا کند و به این شکل « عایدی کل » خانواده شما افزایش پیدا می­‌کرد. اما با وجود کمکی که به او می‌کنید با انگیزه کمتری به سر کار می­‌روید و ممکن است « درآمد کل » خانواده کم‌­تر هم بشود.

در حالتی که او خودش کار کند اندازه کیکی که در خانه دارید بزرگ­‌تر می­‌شود و همه در نهایت بیش‌تر کیک می­‌خوردند.

شاید به سرعت نتیجه بگیریم که کمک نکردن به دیگران بهترین انتخاب است. اما این برداشت درست نیست. ممکن است برادر شما بیمار باشد و نتواند کار کند، ممکن است بدون کمک‌­های شما نتواند به تحصیلاتش پایان بدهد و درآمدش تا آخر عمر کم­ بماند. ممکن است برادرتان در آینده خیلی بیشتر از کمک­‌هایی که امروز به او می­‌کنید به شما کمک کند. و البته ممکن است چون آدم خوبی هستید، بدون چشم‌داشت به برادر عزیزتان کمک کنید.

در هر حالت این شما هستید که باید بین دو « فرصت » کمک کردن یا نکردن، یکی را انتخاب کنید.

یکی برای همه

امکان دارد مادر شما یا یکی دیگر از اعضای خانواده سر کار نرود، اما کارهای ارزشمند زیادی برای بقیه انجام دهد. شاید شما هم راضی باشید که یک نفر در خانه بماند اما در مقابل خانه‌­ای تمیزتر، غذایی بهتر، لباس‌­های شسته و اتو شده و هزاران منفعت دیگر را برای همه اعضای خانواده به ارمغان بیاورد. طبیعی است که در این حالت « کیفیت زندگی » شما خیلی بهتر خواهد شد.

اما سوال اینجا است که از نظر اقتصادی، چه طور کار نکردن یک نفر و به دنبال آن کم شدن درآمد کل خانواده، می­‌تواند وضع همه را بهتر کند؟

راه حلی برای تقریبا همه چیز

فرض کنید شهردار شهری بزرگ و شلوغ مانند تهران هستید و موظف شده‌­اید که مشکل ترافیک و آلودگی هوا را حل کنید.

یک راه ساده آن است که داشتن ماشین را غیرقانونی اعلام کنید. می‌­توانید همه ماشین­‌ها را از سطح شهر جمع کنید، خیابان­‌ها را ببندید و از همه مردم بخواهید که پیاده به سر کار بروند. پیشنهاد شما مسئله را به طور کامل حل خواهد کرد. بعد از آن دیگر هیچ ترافیکی ایجاد نخواهد شد. هوا نیز ظرف چند روز پاک می­‌شود. حتی به این شکل میزان تصادفات نیز به صفر خواهد رسید و دیگر کسی جانش را به خاطر حوادث رانندگی از دست نخواهد داد.

اما چرا طرحی با این همه نکته مثبت هرگز اجرا نمی­‌شود؟ بر اساس اصل اول اقتصاد یا اصل « بده- بستان » برای به دست آوردن این پیشامدهای مطلوب لازم است پیشامدهای نامطلوبی را به جان بخرید.

بعد از اجرای این طرح کارایی شرکت­‌ها بسیار کم می­‌شود، چون کارمندهایشان به خاطر پیاده­‌روی­‌های روزانه خسته هستند. دیگر در شهر آمبولانس، ماشین آتش‌نشانی و ماشین پلیس وجود نخواهد داشت و عده زیادی به دلیل دیر رسیدن کمک تلف خواهند شد. جابجایی کالاها بسیار سخت می‌­شود و قیمت‌ها بالا می­‌رود.

هوا تمیز خواهد شد، اما تمام شهر به هم خواهد ریخت.

به نظر می‌­رسد که تمام « منافع » این طرح به « هزینه »­هایی که در پی خواهد داشت نمی‌­ارزد.

زندگی با طعم دانشجویی

هزینه درس خواندن در دانشگاه سراسری (بدون شهریه) چه قدر است؟

کسی که با علم اقتصاد آشنا نیست ممکن است هزینه‌­هایی مانند خوراک، پول کتاب، نوشت‌­افزار، رفت و آمد و غیره را با هم جمع کند و آن را به عنوان هزینه تحصیل در دانشگاه در نظر بگیرد.

اما این موارد نه تنها هزینه­‌های دانشگاه نیستند، بلکه برخی از آن­ها از « منافع » درس خواندن در دانشگاه به حساب می‌­آیند. غذای سلف دانشگاه از غذای بیرون ارزان‌تر است. در دانشگاه خوابگاه مجانی وجود دارد. بیشتر دانشگاه‌­های سراسری سرویس­‌های ایاب و ذهاب رایگان به سطح شهر دارند. در برخی ایام سال به دانشجویان بن کتاب یا تخفیف‌­های ویژه می‌­دهند. سینماها، موزه‌­ها و تماشاخانه­‌ها برای دانشجویان ارزان­‌تر هستند. در واقع وقتی دانشجو هستید هزینه‌­های شما کاهش پیدا می­‌کند.

از نظر اقتصادی فرقی ندارد که دانشگاه به شما ناهار مجانی بدهد یا خودتان پول غذا را به دست بیاورید. «اقتصاد اهمیتی نمی­‌دهد که اسکناس­‌ها از کجا می­‌آیند.»

فرصت­‌هایی که از دست می­‌روند

پس هزینه درس خواندن در دانشگاه چیست؟ دوباره به اصل اول یا « اصل مبادله » مراجعه می­‌کنیم. اگر دانشگاه نمی‌­رفتید چه کارهای دیگری می­‌توانستید انجام بدهید؟ آیا می­‌توانستید کاری پیدا کنید و کسب درآمد کنید؟

فرض کنید در یک رستوران مشغول به کار می­‌شدید و ماهیانه یک میلیون تومان حقوق می­‌گرفتید. حالا که دانشجو هستید این پول را از دست داده‌­اید.

به بیان دقیق اصل دوم اقتصاد می­‌گوید «هزینه به دست آوردن هر چیز برابر است با ارزش تمام چیزهایی که از دست می­‌دهید.» به این هزینه­‌ها « هزینه فرصت » یا Opportunity Cost می­‌گویند.

پول­‌هایی که از جیب شما می­‌روند

همان طور که گفتیم مهم نیست اسکناس‌­ها از کجا آمده‌اند. پولی که در قرعه کشی برنده شده‌­اید درست به اندازه پولی که با زحمت زیاد به دست آمده است ارزش دارد. وقتی یک کالا 10 هزار تومان قیمت دارد فروشنده از شما نمی­‌پرسد که این پول را از کجا به دست آورده‌­اید. او فقط 10 اسکناس هزار تومانی یا یک اسکناس 10 هزار تومانی از شما می­‌خواهد.

برای همین فرقی نمی­‌کند اگر ماهی یک میلیون تومان پول در بیاورید و بعد آن را به شکل نقدی به خیریه بدهید؛ یا در خانه بمانید و یک میلیون تومان پول را به صورت هزینه فرصت از دست بدهید. در هر دو حالت اگر هیچ درآمد دیگری نداشته باشید موجودی حساب شما صفر خواهد شد.

یعنی ماندن در خانه و کار نکردن درست مثل آن است که شما ماندن در خانه را به قیمت یک میلیون تومان خریده باشید. در مقابل، کار کردن به اندازه « ارزش » ماندن در خانه برای شما « هزینه » دارد.

اسکناس­‌های نامرئی اما واقعی

با یک آزمون بسیار ساده می­‌شود واقعی بودن هزینه فرصت را محک زد.

تیم رئال مادرید به یکی از دانشجویان دانشگاه شریف که علاقه زیادی به فوتبال دارد پیشنهاد می‌­دهد که در ازای ماهیانه 10 میلیون دلار به این تیم بپیوندد، به شرط آن که تحصیل در دانشگاه شریف را رها کند. از آن روز به بعد هزینه فرصت ماندن در دانشگاه برای این دانشجو 10 میلیون دلار در ماه خواهد بود.

اما هزینه فرصت درس خواندن برای هم­کلاسی او ممکن است یک میلیون تومان در ماه (معادل کار کردن در یک رستوران) باشد. به همین دلیل احتمال این که دانشجوی علاقه‌­مند به فوتبال تحصیل در دانشگاه را رها کند خیلی بیشتر است.

هزینه فرصت، هزینه‌ای واقعی است.

اگر هزینه فرصت هزینه­‌ای واقعی نبود، فرصت پیش آمده تاثیری بر تصمیم این دانشجو نمی‌­گذاشت. او به سختی می‌تواند در مقابل پیشنهاد رئال مادرید مقاومت کند، چون توان پرداخت این هزینه سنگین را ندارد.

غذای ارزان خانگی

همه ما بارها این جمله را گفته­‌ایم «اگر غذا را در خانه درست کنیم ارزان­تر تمام می­‌شود». آیا این جمله درست است؟

غذایی در رستوران 20 هزار تومان قیمت دارد. می‌­توانیم تمام مواد اولیه این غذا را با 7 هزار تومان خریداری کنیم. با احتساب هزینه گاز، برق، استهلاک اجاق‌گاز و ظروف و دیگر هزینه‌­های ممکن هزینه درست کردن این غذا در خانه 10 هزار تومان خواهد شد. آیا درست است اگر بگوییم هزینه درست کردن غذا در خانه نصف هزینه خرید آن از رستوران است؟

فرض کنید حقوق شما ساعتی 10 هزار تومان است و درست کردن این غذا 2 ساعت وقت می­‌گیرد. می­‌توانستید 2 ساعت کار کنید و با 20 هزار تومان به دست آمده غذا را از رستوران بگیرید، اما حالا آن 20 هزار تومان را ندارید و 10 هزار تومان نیز برای خرید مواد اولیه مورد نیاز خود خرج کرده‌­اید. یعنی در مجموع غذا برایتان 30 هزار تومان درآمده است.

ارزان­‌های گران‌قیمت

در مقابل شرکت ما دو رستوران وجود دارد که کیفیتی تقریبا مشابه دارند. یک ساندویچ در رستوران اول 12 هزار تومان است و رستوران دوم همان ساندویچ را به قیمت 4 هزار تومان می­‌فروشد. اما در مقابل رستوران دوم، صفی طولانی وجود دارد که ایستادن در آن نیم ساعت زمان می­‌گیرد. غذای کدام رستوران ارزان‌­تر است؟

جواب به مقدار درآمد من بستگی دارد. اگر درآمد من کمتر از ساعتی 16 هزار تومان باشد ایستادن در صف برای من ارزنده خواهد بود. چرا که در این نیم ساعت می­‌توانم بیشتر از کار خودم منفعت کسب کنم.

اگر هر رقمی بیش از 16 هزار تومان در ساعت درآمد داشته باشم، غذای رستوران دوم برای من گران‌تر از رستوران اول می‌­شود.

هزینه فرصت، هزینه‌ای واقعی

پس هزینه به دست آوردن ساندویچ ارزان­‌تر، علاوه بر قیمت خود ساندویچ شامل ارزش ساعت کاری که از دست داده‌­ام نیز می­‌شود. به همین دلیل اگر بخواهم تنها یک جمله را به عنوان نتیجه این بحث تکرار کنم خواهم گفت «هزینه فرصت، هزینه‌­ای واقعی است.» این هزینه پولی است که به طور نقدی از جیب شما می‌رود. از دست دادن موقعیتی به ارزش یک میلیون تومان، دقیقا مشابه دور ریختن بیست قطعه چک پول 50 هزار تومانی است.

چالش قزل‌آلا
فرض کنید یک قطعه ماهی قزل‌آلا 20 هزار تومن قیمت دارد. شخصی که می‌تواند در روز 200 هزار تومان درآمد داشته باشد، یک روز کامل را به ماهی‌گیری اختصاص می‌دهد. او در پایان روز دو ماهی صید می‌کند. از بحث هزینه فرصت می‌دانیم که این ماهی‌ها برای او دانه‌ای 100 هزار تومان تمام شده است.
چرا این شخص با وجود ضرر 160 هزار تومانی خوشحال است؟
آیا به عنوان یک مشاور اقتصادی به او توصیه خواهید کرد که باز هم به ماهی‌گیری برود؟

نظرات

مخاطب گرامی توجه فرمایید:
نظرات حاوی الفاظ نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد.