تمرکز روی فرآیند کار
چه اتفاقی میافتد که بیشتر افراد خیلی زود از رویاهای خود دست میکشند؟ چرا تعداد آدمهای واقعا موفق خیلی کم است؟ آیا بیشتر افراد قربانی شرایط هستند؟ قبول دارم که شرایط بسیار موثر است؛ اما چرا از بین تمام همکلاسیها و همدورهایهای بیل گیتس، فقط بیل گیتس موفق شد؟ به نظر میرسد تفاوتی بنیادین وجود
چه اتفاقی میافتد که بیشتر افراد خیلی زود از رویاهای خود دست میکشند؟ چرا تعداد آدمهای واقعا موفق خیلی کم است؟ آیا بیشتر افراد قربانی شرایط هستند؟ قبول دارم که شرایط بسیار موثر است؛ اما چرا از بین تمام همکلاسیها و همدورهایهای بیل گیتس، فقط بیل گیتس موفق شد؟
به نظر میرسد تفاوتی بنیادین وجود داشته باشد. تفاوتی فراتر از محیط و شرایط. تفاوتی که بیشتر ریشه در فرد دارد و نه چیز دیگر. راستش به نظر من آنها روی کار و فرآیند تمرکز میکنند و نه چیز دیگر.
استرس، از تحصیل تا سربازی
محیطهای کاری ما مملو از استرس هستند. این استرس معمولا ناشی از فشاری است که از آدمهای اطرافمان به ما میآید. آدمهای اطراف ما میتوانند آبدارچی، رئیس، همکار و حتی خانواده را نیز شامل شوند.
برای مثال یکی از چیزهایی غلطی که در عموم خانوادهها وجود دارد و موجب فشار، استرس و سرکوفتهای بیفایده به فرزندان میشود، مسئله تحصیل آنهاست. نهفقط خود تحصیل بلکه حاشیههای آن. برای مثال مقایسه فرزندان با بچههای دیگر فامیل. بچه فلانی المپیاد قبول شد. تو ریاضیات را هم بلد نیستی. اگر بیست نگیری دیگر خبری از کامپیوتر نیست.
بدشانسیها، محیط پرتنش و رئیسی بدخو میتوانند استرسزا باشند.
این استرس به محیط دانشگاهی هم کشیده میشود. ترس از اینکه یکی از استادان بهاینعلت که از رفتار یا ظاهر کسی خوشش نمیآید، به او نمره خوبی ندهد.
ترس از مردود شدن در درسهای عمومی صرفا به این خاطر که شما با استاد درس بحث میکردید. البته وقتی زیاد از این چیزها ببینید، دیگر کمی مقاوم میشوید و راحتتر میتوانید تحملکنید.
در سربازی نوع دیگری از همین استرسها را داشتیم. استرس انتقال به یک منطقه بد. جایی مثل مناطق مرزی درگیر. در دوران سربازی ما هر اشتباهی میکردیم، همواره به تبعید تهدید میشدیم. تبعید بهجایی دور و سخت.
استرس کاری
در محیط کاری هم چنین استرسهایی همواره وجود دارند. بدشانسیها، محیط پرتنش و رئیسی بدخو میتوانند استرسزا باشند. رئیسی که همواره شما را به اخراج تهدید میکند. این استرسها یک مشکل اساسی ایجاد میکنند.
چنین استرسهایی فرد را از انسانی بلندپرواز، پرشور و شوق و پر ایده، به فردی محافظهکار تبدیل میکند که همواره در تلاش است، خروجیهایی مطلوب دیگران ارائه دهد. خروجیهایی که بهقولمعروف «چشم دیگران را کور کند» و هم رئیس، پدر و مادر یا حتی خواهر و برادر بزرگتر را راضی نگاه دارد.
در این میان اما یکچیز قربانی میشود: من. حال چگونه جلو این قربانی شدن را بگیریم؟ نادیده گرفتن نگاهها و حرفهای دیگران آسان نیست.
استرسها، توقعات و فشار کاری انسان را قربانی و او را فردی مطیع و محافظهکار میکند که جرات حرکت بهسوی آزروهایش را ندارد.
وقتی نگاه دیگران را نادیده بگیریم، دیگر روی خروجی کارمان متمرکز نمیشویم؛ زیرا غیر از خودمان قرار نیست کس دیگری را راضی نگاهداریم. در این صورت راحت و آزاد خواهیم بود. میتوانیم در هرجایی بدون ذرهای احساس فشار و استرس کارمان را انجام دهیم.
اما چه میشود اگر شما بتواند با آسایش و حس آزادی وارد هر محیطی شوید و کارتان را بکنید؟
چه احساسی دارد که همواره حس قدرت داشته باشید؟
چه اتفاقی میافتد اگر بتوانید کل زندگی خود را بدون فشار و آزاد برای کسب هر هدفی که میخواهید، بگذرانید؟
افراد عادی روی نتیجه تمرکز میکنند؛ اما افراد عالی روی فرآیند . این دقیقا دلیلی است که آنها میتوانند به اهداف بزرگی برسند.
فشار توهمی بیش نیست
فشار چیزی واقعی نیست. فشار فقط استرسی است که شما در ذهن خود ایجاد میکنید. فشار نتیجه محدودیتهایی است که ما در ذهن خود برای تولید خروجی وضع میکنیم. خروجیهایی که کنترل چندانی روی آنها نداریم. وقتی روی خروجیها متمرکز میشویم، ما چیزهایی از خود انتظار داریم که خارج از کنترل ما هستند و در نتیجه به شکستمان منجر میشوند. برای مثال:
فرض کنید شما بهعنوان یک بازاریاب تلفنی کار میکنید. شاید روزی به ۲۵۰ شماره که مال افراد ناشناس است، زنگ بزنید. بیشتر آنها نهتنها چیزی از شما نمیخرند بلکه در انتهای هر مکالمه به شما میگویند: دیگر به من زنگ نزن.
رئیس شما بالای سرتان ایستاده و در تلاش است با مدیریت میکرو شما را تحتفشار قرار دهد. او مدام به اینکه نتوانستهاید چیزی بفروشید اشاره میکند و میخواهد بازهم زنگ بزنید. او همواره در گوش شما میخواند که میخواهد شما را اخراج کند.
این صرفا نتیجه تلاشی بیمارگونه برای انگیزه دادن به خودمان بوده است.
اگر این فرآیند ماهها طول بکشد شما به واقعیتی غلط باور خواهید داشت. واقعیتی که میگوید شما میتوانید مردم را مجبور به خرید کنید. تنها شرطش این است که حرفهای درستی را به شکل درست و در موقعیت درست بیان کنید. لااقل این چیزی است که پس از ماهها کلنجار رفتن با رئیس خود به آن میرسید.
در این شرایط وقتی افراد پس از چند سال از این شغل نامناسب استعفا میدهند و از رئیس خود دور میشوند، متوجه خواهند شد که اشتباه کردهاند. ما نمیتوانیم هیچکسی را مجبور به انجام هیچ کاری بکنیم. افراد در این حالت است که میفهمند تمام فشاری که روی خود گذاشته بودند، توهمی بیش نبود. این صرفا نتیجه تلاشی بیمارگونه برای انگیزه دادن به خودمان بوده است.
برای رقابت و پیروزی فشاری لازم نیست
حقیقت این است که هیچکسی کنترلی روی خروجی خود ندارد. تنها چیزی که شما میتوانید کنترل کنید، خودتان هستید. تنها بخشهایی که شما واقعا میتوانید روی آن کنترل داشته باشید، رفتار، ذهنیت و اعمالتان است. بقیه چیزها خارج از کنترل شما هستند.
آرامش شما رابطه عکسی با توقعتان دارد. هر چه توقعاتتان از دیگران افزایش یابد، آرامشتان کمتر میشود. هر چه توقع شما از شغلتان، از آدمهای اطرافتان و از خروجیتان بیشتر باشد، ناآرامتر خواهد بود. هر چه بیشتر توقع شما از چیزهایی که در کنترلی روی آنها ندارید بیشتر باشد، استرس و فشار بیشتری حس خواهید کرد.
باید روی چیزهایی به آنها کنترل داریم تمرکز کنیم. یعنی روی خودمان. با این کار استرس و فشاری هم وجود نخواهد داشت.
این شاید یک نتیجه دردناک باشد. اینکه اصلا از کسی توقع نداشته باشید که به نحوی درست یا لااقل به طریقی که به نفع شما است، رفتار کند. ما این حرف را مدتها است که شنیدهایم. راستش قبل از اینکه بخواهیم با تجربه به آن برسیم بهتر است آن را بپذیریم و توقعات خود را متناسب با آن تنظیم کنیم.
اگر هم هنوز نتوانستهاید این حرف را بپذیرید و بر اساسش رفتار کنید، اشکالی ندارد. تغییرات ذهنی اینگونه زمانبر هستند. پس اگر این حرف برایتان چندان عقلانی به نظر نمیرسد نگران نباشید.
تنها چیزی که ما در این مقاله روی آن تأکید داریم، این است که فشار، توهمی بیش نیست. شما کنترلی روی خروجی ندارید پس تلاشی هم در این راستا نکنید. بهجای آن روی چیزهایی که روی آن کنترل دارید تمرکز کنید؛ یعنی روی خودتان، رفتارتان و اعمالتان تمرکز کنید.
تمرکز روی فرآیند، آغاز موفقیت
وقتی به این برسید که فشار صرفا یک توهم است، چیزی نمیتواند شما را از مسیر پیشرفت منحرف کند. شما میتوانید فقط با رعایت همین نکته کوچک به موفقیتهای بزرگ برسید.
کارهایی را که دیگران انجام میدهند، نادیده بگیرید. توجه نکنید که چه چیزی در اطرافتان جریان دارد. هیچ رقابتی بین شما، همکارتان، همکلاسیتان و اعضای فامیل و خانواده وجود ندارد. نقطه خاصی نیست که بخواهید برای رسیدن به آن با یکدیگر رقابت کنید. تنها چیزی که مهم است این است که بهترین کاری را که از دستتان برمیاید، انجام دهید.
قهرمانی از تمرکز روی فرآیند میگذرد
قهرمانان در میدان به وجود نمیآیند. قهرمانان فقط در میدان شناخته و دیده میشوند. در نتیجه هرکسی که فقط بر شانس، استعداد یا شهرت تکیه کند، این درس را درک نکرده است و روزی طعم تلخ آن را خواهد چشید. حتی بهترینها نیز روزی در جایی بدترین بودهاند. هر چیزی قبل از آنکه انجام شود، سخت است.
قهرمانان واقعی به شانس تکیه نمیکنند. آنها منتظر الهامی برای تمرین یا کار نمیمانند. آنها فقط کارشان را میکنند. آنها با تمرکز روی کار و فرآیند و انجام هر روزه آن، قویتر، سریعتر، متمرکزتر و ماهرتر میشوند. اگر هم قرار باشد آنها برای انجام کار منتظر الهامی باشند، کاری میکنند که هر روز صبح به آنها چیزی الهام شود.
قهرمانان واقعی روی فرآیند و خود کار تمرکز میکنند.
وقتی روی خروجی تمرکز کنید، رشد خود را متوقف میکنید. شما تمرکز خود را از لحظه و موقعیتی که هستید، از دست میدهید. قهرمانان واقعی روی فرآیند و خود کار تمرکز میکنند. آنها میدانند که قهرمانان در میدان متولد نمیشوند. آنها در زمین تمرین، هر روز و ماهها قبل به دنیا میآیند.
قهرمانان چهکار میکنند؟
نشریه بوستون گلوب (Boston Globe) مطالعهای روی زندگی روزانه قهرمانان المپیک اسنوبرد (Snowboard) انجام داده است. این مطالعه نشان میدهد که آنها با طلوع خورشید برمیخیزند، تمرین میکنند، ویدئو تمرینهای روز گذشته را مرور میکنند تا وقت ناهار باز تمرین میکنند، کلاس میروند، بیشتر تمرین میکنند، شام میخورند و پس از یک ساعت و نیم مطالعه، میخوابند.
شاید درنهایت شاید فقط یک ساعت در روز وقت خالی داشته باشند که حتی آنهم برای تمرینهای کلاسی صرف میشود.
اینها بهترینهای جهان در رشته خود هستند. آنها مدتها پیش از آنکه قهرمان شوند، اولین رقابت المپیک خود را آغاز میکنند. آنها صرفا به خاطر همین تمرینهای روزانه قهرمان هستند. آنها میدانند تنها چیزی که باید به دنبالش باشند، تمرین است.
قهرمانان میدانند تنها چیزی که باید روی آن تمرکز کنند، فرآیند تمرینشان است.
راستش تعهد روی انجام تمرینها میتواند تنهایی، خستگی و ملال به همراه داشته باشد؛ اما همین نکته، تفاوت بین نویسندگان، بازیکنان و خوانندگان خوب و بد است. خوبها دائما تمرین میکنند. آنها هر روز روی فرآیند بهتر شدن تمرکز میکنند.
افراد عادی روی خروجی تمرکز میکنند اما افراد عالی روی چیزی که میتوانند کنترل کنند، متمرکز میشوند؛ یعنی روی فرآیند .
شاید لازم است هر روز این سه مورد را در خودتان بررسی کنید. آیا شما حداقل یک درصد به لحاظ فیزیکی، عاطفی، روانی و فکری بهتر از دیروز شدهاید؟
چرا بیشتر افراد به اهدافشان نمیرسند؟
بسیاری از افراد فکر میکنند باید کارهایی را بکنند که همکاران، همسایهها یا اعضای خانواده انجام میدهند؛ اما آنها باید کارهایی را بکنند که برای خودشان بهتر است. بسیاری از افراد شاغل، یک هدف بیشتر ندارند اینکه بر همکار دیگرشان پیروز شوند.
حال این «همکار» میتواند افراد مختلف باشد. شاید کسی باشد که در همانجا کار مشابهی میکند. شاید هم رئیسی باشد که توقع چندانی ندارد. شاید پیروزی در رقابت با برادری باشد که موفقتر است. شاید هم تهیتر از این حرفها باشد. چیزی مثل باحال بودن در بین همکلاسیهای مدرسه.
چیزی ارجمندتر از بهتر بودن از خود پیشینتان وجود ندارد.
تعداد بسیار کمی از افراد روی برنده شدن در تنها مسابقه ارزشمند تمرکز میکنند؛ یعنی برنده شدن بر خود دیروزشان. ارنست همینگوی نویسنده معروف آمریکایی در جایی میگوید: چیزی ارجمندتر از بهتر بودن از خود پیشینتان وجود ندارد.
وقتی روی خروجیهای تمرکز میکنید، مانع از آن میشوید که کاملا در فرآیند غرق شوید. حال این فرآیند میتواند چیزهایی متفاوتی باشد؛ مثلا مطالعه کار خود و بهبود مهارتها. اگر تنها چیزی که میخواهید شکست دادن فرد دیگری باشد، شما فقط به بخشی از تواناییهای خود اجازه بروز میدهید.
در نتیجه
راستش تمرکز روی خروجی راحتتر از تمرکز روی خود کار است. نهتنها چنین کاری راحتتر است، بلکه آشناست. همه میدانند چگونه این کار را انجام دهند. نادیده گرفتن رقابت کار سختی است. باید بر اعصاب خود مسلط باشید، باید برای موفقیت، با شکستها تنهایی رودررو شوید .
اما خروجی، خارج از کنترل شماست. تا زمانی که روی خروجی متمرکز باشید، شما انرژی ارزشمند خود را روی خروجی که نمیتوانید کنترل کنید، تلف خواهید کرد.
این دلیلی است که بسیاری از افراد خیلی زود رویاهای خود را فراموش میکنند. آنها از اینکه همواره تلاش میکنند بهتر از دیگران باشند، خسته میشوند زیرا تمرکز آنها روی چیز اشتباهی است.
تمرکز روی فرآیند کار آسانی نیست؛ اما وقتی انتخاب کردید که روی فرآیند، رفتارها و ذهنیت خود تمرکز کنید، شما تمرکز خود را به چیزهایی تغییر دادهاید که میتوانید کنترل کنید. از این طریق میتوانید از فردی «عادی»به فردی «عالی» تبدیل شود.
نظرات