خبر مهم:

کد مطلب: ۶۲۷۹۷۹

ایران روی اسب بازنده شرط بسته؟

ایران روی اسب بازنده شرط بسته؟

کمتر کسی در این مورد تردید دارد که صحنه قدرت در جهانِ امروز، در حال تغییر کردن است. در این میان، کشورهایی که روند تغییرات را درک کرده باشند، احتمالا در جانبِ «برنده» می‌ایستند، اما کشورهایی که توجهی به این تغییرات نداشته باشند، روی «اسب بازنده» شرط‌بندی خواهند کرد. به گزارش تجارت‌نیوز، چین و روسیه

کمتر کسی در این مورد تردید دارد که صحنه قدرت در جهانِ امروز، در حال تغییر کردن است. در این میان، کشورهایی که روند تغییرات را درک کرده باشند، احتمالا در جانبِ «برنده» می‌ایستند، اما کشورهایی که توجهی به این تغییرات نداشته باشند، روی «اسب بازنده» شرط‌بندی خواهند کرد.

به گزارش تجارت‌نیوز ، چین و روسیه تا همین چند سال پیش نگرانی چندانی برای محور آمریکا-اروپا و متحدان آنها ایجاد نمی‌کردند، چرا که روسیه شباهت چندانی به «اتحاد جماهیر شوروی» سابق نداشت و چین هم به قدرتی شبیه بود که عمدتا به دنبال منافع اقتصادی است و نه اهداف نظامی-سیاسی.

با این همه، ظاهرا این تحلیل اشتباه از آب در آمده است: روسیه حالا بر سرِ «بحران اوکراین» چنان محور آمریکا-اروپا را تحت فشار گذاشته که حتی اگر جنگی رخ ندهد، رویارویی‌هایِ بعدی با روس‌ها اجتناب‌ناپذیر به نظر می‌رسد. در مورد چین هم، به نظر می‌رسد که این کشور حالا می‌خواهد به یک ابرقدرتِ تمام‌عیار بدل شود و نه یک قدرت اقتصادی-تجاری.

پرسش این نوشتار این است: آیا زمان آن رسیده که کشورها بین محور آمریکا-اروپا و محور چین-روسیه (در هر دو مورد به همراه کشورهای هم‌پیمان‌شان)، یکی را انتخاب کنند؟ به عبارت ساده، اگر نظام حکمرانی در کشوری عقل و هوشِ کافی داشته باشد، روی کدام یک از این دو محور باید شرط ببندد؟

صعود حیرت‌آورِ «اژدهای آسیایی»

در سال ۲۰۰۰ میلادی، اقتصاد آمریکا به تنهایی سهمی برابر با ۲۵ درصد از GDP جهانی را به خود اختصاص داده بود. در همان سال، سهم ژاپن از GDP جهانی حدود ۱۲٫۵ درصد و سهم آلمان نزدیک به ۵ درصد بود. (اصلِ جداول را در اینجا ببینید.)

چین با سهم ۳ درصدی از GDP جهانی در سال ۲۰۰۰ میلادی، در جایگاه ششم قرار داشت، یعنی تنها اندکی بالاتر از ایتالیا با سهم ۲٫۸۷ درصدی. در همان سال، ایران در جایگاه ۳۶ در جهان قرار داشت و اقتصاد ملی ایران، تنها ۰٫۲۸ درصد از GDP جهانی را تشکیل می‌داد.

جنگ تجاری

اقتصاد جهان خیلی زود «چینی-آمریکایی» خواهد شد.

در سال ۲۰۱۸ میلادی (یعنی با یک تقریب خوب، پیش از شروع همه‌گیری «کرونا»)، سهم آمریکا به حدود ۲۰٫۸۸ درصد تقلیل پیدا کرده و چین با صعود به جایگاه دوم، حدود ۱۴ درصد از GDP جهانی را تولید می‌کرد.

در سال ۲۰۱۸، سهم ایتالیا به حدود ۲٫۱۲ کاهش پیدا کرده و چین در آن سال، حدود ۶٫۶ برابر ایتالیا در GDP جهانی سهم داشته است. سهم ایران از GDP جهانی هم در سال ۲۰۱۸ میلادی تقریبا ثابت مانده، اما جایگاه ایران به ۴۱ تغییر پیدا کرده است.

پایان «جهان آمریکایی»

جهان دیگر «آمریکایی» نیست و این یک واقعیت است. تحلیل‌گرانِ آمریکایی نیز اکنون دست‌کم ۲ دهه است که نسبت به روند افول قدرت و نفوذ آمریکا در جهان هشدار می‌دهند و حتی این موضوع هم تازه نیست. [به عنوان تنها یک نمونه، به کتاب «جهان پسا-آمریکایی» نوشته « فرید زکریا » که با ترجمه‌های مختلف در ایران منتشر شده، مراجعه کنید.]

افول آمریکا البته به این معنی نیست که آمریکا اکنون قدرتمندترین کشور جهان نیست. آمریکا هنوز هم از نظر اقتصاد، دسترسی به فناوری‌های روز، نفوذ ژئوپولتیک و حتی نفوذ فرهنگی، در بالاترین سطوح در جهان است و کمتر قدرتی در تاریخ مدرن در چنین جایگاهی قرار داشته است.

آیا کنگره خروج آمریکا از برجام را تایید می‌کند؟

شکاف سیاسی در آمریکا، بیش از آنچه تصور می‌شود به تنزل جایگاه این کشور در سطح جهانی خواهد انجامید.

با این همه، جانِ کلام این است که محور آمریکا-اروپا، اکنون توان کمتری برای تاثیرگذاری بر جهان در اختیار دارد: آمریکا درگیر با بحران «پوپولیسم» و دوقطبیِ قدرت درون‌ساختاری است؛ اروپا به یک «خانه سالمندان» بدل شده که حتی سیاست «مهاجرپذیری» هم مشکلات دیگری برایش ایجاد کرده است؛ اقتصاد ژاپن نزدیک به ۳ دهه است که در جا می‌زند و حتی متحدانِ دورتر آمریکا (همچون ترکیه) نیز اکنون درگیر مشکلات اقتصادیِ کم‌سابقه‌ای هستند.

از آن‌سمت چه خبر؟

اما اگر محور چین-روسیه را در اردوگاه مقابل محور آمریکا-اروپا قرار بدهیم، در مورد این محورِ مقابل چه می‌توانیم بگوییم؟ اقتصاد چین هم با وجود رشد حیرت‌آور در ۴۰ سال گذشته، حالا نشانه‌هایی از کند شدنِ روند رشد را نشان می‌دهد و اقتصاد روسیه هم که تقریبا هیچ‌گاه چیز خاصی برای عرض‌اندام نداشته است.

اما این دو کشور، حالا کارت‌های تازه‌ای رو کرده‌اند: روس‌ها نظامی‌گری را خوب بلدند و بحران اخیر در «اوکراین»، نشان می‌دهد که ظرفیت این نظامی‌گری تا چه حد می‌تواند زیاد باشد. واقعیت این است که روسیه با حمله به اوکراین، «ضرب شست» خوبی به «ناتو» نشان داده است.

چینی‌ها هم کارت‌های خودشان را دارند: طرح «کمربند-جاده» چین، بزرگ‌ترین سرمایه‌گذاریِ زیرساختی در سطح جهانی در تاریخ اقتصاد مدرن است، حتی به مراتب بزرگ‌تر از « طرح مارشال » (Marshall Plan) که در پایان جنگ جهانی دوم، «اروپا» را به متحد آمریکا بدل کرد.

چین و روسیه حالا با «نظامی‌گری» در حال سرشاخ شدن با آمریکا و اروپا هستند.

چین در زمینه فناوری هم حالا پا به پای آمریکا حرکت می‌کند. چینی‌ها اکنون هم زیردریایی اتمی می‌سازند، هم جنگنده‌های نظامیِ «نسل پنجم» و «نسل ششم»، هم ناوهای هواپیمابر و هم خودروهای الکتریکی. همین چند روز پیش، چین از یک هواپیمای مسافربری هم رونمایی کرد و بعید نیست در کمتر از یک دهه آینده، در این زمینه هم در جهان پیشتاز شود.

زمانی برای «قمار دیپلماتیک»

به طور خلاصه می‌توان گفت که جهان در حال ورود به یک «جنگ سرد جدید» است و ویژگی «جنگ سرد» هم یارکشی، بلوک‌بندی و صف‌آرایی در برابر قدرتِ طرف قابل است. به این ترتیب، کشورهایی با قدرت کمتر، احتمالا باید به زودی تصمیم بگیرند که روی کدام محور شرط خواهند بست.

اما این آش حتی از آنچه برخی فکر می‌کنند هم شورتر شده است: ترکیه (عضو «ناتو» و متحد آمریکا) به شدت به چین و روسیه نزدیک شده است، بلاروس و قزاقستان در ماه‌های اخیر جاده‌های‌شان را به رویِ تانک‌های روسی باز کردند و حتی اسرائیل و عربستان هم قراردادهای بلندمدتی با چین و روسیه بسته‌اند.

در این شرایط، تعجبی ندارد که ایران با چین و روسیه قرارداد بلندمدت ببندد، چرا که همین تازگی، چین و روسیه هم یک قرارداد مشابه و بلندمدت در زمینه صادرات گاز روسیه به چین امضا کردند. از طرفی، شواهد نشان می‌دهند که چینی‌ها هم می‌خواهند در کشورهایی مانند روسیه، عراق، پاکستان، ایران و چندین و چند کشور در قاره آفریقا، صدها میلیارد دلار سرمایه‌گذاری کنند.

این کاری است که آمریکا و اروپا نمی‌توانند بکنند، چون به اندازه چینی‌ها «پس‌اندازِ مازاد» ندارند. جالب‌تر از همه اینکه بر خلاف تصورات، ممکن است چین هدفی غیرتجاری از سرمایه‌گذاری زیرساختی در کشورهای مختلف داشته باشد.

«عدم اطمینان» تنها چیزی است که باید در موردش مطمئن بود

در این وضعیت، روی یک چیز می‌توان شرط بست و آن هم اینکه عصر فروپاشیِ «اتحادها» آغاز شده است. در این عصر جدید، ترکیه الزاما متحد آمریکا و «ناتو» نخواهد بود و عربستان هم به سمتی گرایش پیدا می‌کند که فواید بیشتری برایش داشته باشد.

123

«بحران اوکراین» سطح تنش میان روسیه و «ناتو» را به حد بی‌سابقه‌ای بالا برده است.

حتی کشورهای اروپایی هم ممکن است همین کار را بکنند: در آلمان، «اولاف شولتز»، صدراعظم جدید آلمان را کوبیدند که چرا در مقابل روس‌ها موضع محکمی نگرفته است و «شولتز» جوابی نداشت، چرا که آلمان به گاز روسیه نیاز دارد و آمریکا هم «وعده چرب‌تری» نداده است.

ایران چه می‌تواند بکند؟

ایران هم احتمالا موضع خوبی اتخاذ کرده است. اکنون زمانِ نزدیک‌شدن به چین و روسیه است و زمان دور شدن از آمریکا و اروپا، مگر آنکه طرف مقابل «وعده چرب‌تری» داشته باشد. اگر بخواهیم وارد جزئیات بشویم، برای ایران سرمایه‌گذاریِ ۴۸۰ میلیارد دلاریِ چینی‌ها (که دست‌کم وعده‌اش را داده‌اند)، بهتر از له‌شدن زیر بارِ تحریم‌های آمریکا-اروپا است.

از آن‌سو، اگر «کریدور شمال-جنوب» افتتاح شود و کالاهای هندی از خاک ایران به روسیه و شمال اروپا برسند، دست‌کم «چیزکی» نصیب ایران می‌شود، اما محور آمریکا-اروپا تا همین لحظه تنها با زبان تحریم با ایران سخن گفته است.

در کمترین حالت، ایران می‌تواند در شکافِ ایجاد شده در بازی قدرت در جهان، تا حدی بازی خودش را بکند. اینکه آیا ایران «می‌تواند» چنین بکند یا نه، موضوع دیگری است.

نظرات

مخاطب گرامی توجه فرمایید:
نظرات حاوی الفاظ نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد.

  • ناشناس

    مقاله قوی بود.

  • ناشناس

    سلام و خسته نباشید به استاد حاتمی و مقاله بسیار
    دقیق و حرفه ای که نوشته اند.
    من صد درصد با نظرات ارائه شده در این مقاله موافقممضافا این که چین یک کشور آسیایی با فرهنگ کهن است
    و طعم استعمار غربی را نیز چشیده است. در طرف دیگر
    یک کشور بی هویت، استعمار گر، امپریالیست، فاشیست
    قرار دارد.

  • ناشناس

    آقای حاتمی مثل اینکه به دید ژئوپلیتیکی اصلا علاقه ای ندارند. شاید هم نمیخواهند در مورد بعضی مسائل صحبت کنند.

  • ناشناس

    امریکا و اروپا اشتهای کمتری دارن نسبت به چین و روسیه
    همون بازی خودمون رو انجام بدیم و چیزکی نصیبمون بشه بهتره .تو این همهمه ای که درست شده و هرکسی غرفه ای برا خودش باز کرده وقتشه ایران هم یه کاری برا خودش و مردمش انجام بده

  • ناشناس

    سلام
    به نظر من در دراز مدت قدرت گیری روسیه به نفع ایران نیست در عوض در شرایط فعلی ایران اگر بتواند از آب گل آلود ماهی بگیرد و چراغ سبزی بدهند در باب صادرات گاز خود محل مطمئنی مثل اروپا و در این باب قراردادی درست حسابی انعقاد کند در آینده میتواند برای ایران خیلی خوب باشد البته اگر جرات اینکار را داشته باشند.

  • علی

    اگر روسیه وزنه قدرتی اقتصادی نداشت و سلاح های بی کیفیت داشت مطمعنا غرب و آمریکا هم متوجه میشدند و به جنگ با روسیه میرفتند. ایستگاه فضایی بین المللی فقط توسط ناسا و روسیه اداره میشود که ای خود نشونه قدرت روسیه است که تهدید کرده اگر با ناسا همکاری نکند این سازه 500 تنی فضایی سقوط خواهد کرد و ناسا به شدت از این وضع هراس دارد.ایران هم کشور ثروتمندی است ولی اقتصاد داغونی داره داشتن 136 میلیارد ثروت یک تخمین از دارایی است نه اصل پول بنده هم 60 میلیارد دارایی دارم ولی وضع مالیم خوب نیست چون کسی تمایلی به خرید یا حداقل سرمایه گذاری روی دارایی بنده را ندارد پس از نظر مالی بنده ثروتمندم ولی در بعد واقعی این چنین نیست بعد از آن هم هیچ کشوری برای بالا دن توان مالی سرمایه فروشی یا به عبارتی خود فروشی نمیکند پس این نظر که آمریکا سرمایه دار است روسیه خیر منتفیست.جدای از آن درست است فرانسه ماشین با کیفیت میسازد ولی توان ساخت موشک پوسایدون پلاسمای روسیه را ندارد هواپیماهای جنگی روسیه همیشه جزو ده هواپیمای برتر دنیاست سامانه های پدافند روسی جزو بهترین هاست حالا چون روسیه ماشین بکیفیت سواری مثل بقیه تولید نمیکند دلیل بر ضعف نیست دلیلش سیاست سیاستمدران کرملین است.

  • ناشناس

    خر ما از اول از کرگی دم نداشته

  • ناشناس

    اگر عقل و درایتی باشد هر دو طرف را نگه می دارد

  • ناشناس

    این اسب بازنده 8 سال تحریمهای امریکا را خنثی کرد

  • علی ( ارمیا )

    بی شک ملاحظه ی روابط و پدیده های جهانی امری است که ضروری عقل و هدایت درست آن دراین مسیر کیاست و هوشمندی طلب است اما امری مغفول دراین میان معدوم گردیده ؛ حقیق نگری وحقیقت گرایی ! اصطلاحی روانشناختی میگوید ؛ کانالیزه شدن به مفهوم عدم استقلال و واقع بینی دراراده وعمل خواهدبود . آنچه نگارنده ومحقق محترم دراین نوشتار مطرح ساخته ، حقیقت نگری بنیادین وعدم کانالیزه شدن را مدنظر قرارنداده ازاین رو قابل نقد میباشد . این روایتگر همان داستان قدیمی دربازیهای کودکانه ؛ ” من یارکی هستم ” میباشد . البته ضرورت این حقیقت نگری وحقیقت گرایی هم قدرت اندیشه ، اراده وعمل است و بدون این پیش زمینه ها نیز صرفا قماری ازپیش باخته . پس نتیجتا میبایست تعادل وهمگرایی مطلوبی مابین این متغیرها برقرارساخته و منافع رااززاویه دید حقگرایی ملاحظه و نسبت به اکتساب و یااستحصال آن اقدام نمود .
    دراین میان سخن بسیار است برای تبیین و تشریح تا کلام به درستی منعقد گردد اما چنین مجالی درچنین فضایی متصور نمیباشد .