معروف است که دایناسورها به این دلیل منقرض شدند که نتوانستند خودشان را با شرایطِ تغییریافته محیط تطبیق بدهند، چه این شرایطِ تغییریافته سقوط یک شهابسنگ باشد، چه تغییرات ناگهانی اقلیمی و چه چیزی شبیه به اینها. دایناسورها، از این نظر، نمونهای هستند از عدم تطبیق و نابودی.
به گزارش تجارتنیوز، اما اگر نظریه تکامل داروین را بپذیریم، این موضوع تقریبا در همه شرایط صادق است: شرکتی که نتواند خودش را با نیازهای مشتریانش تطبیق بدهد، از گردونه بازار حذف میشود و آندسته از عادتهای اجتماعی که مربوط به گذشتهای دور باشند و کاری با جهان امروز نداشته باشند هم دیر یا زود فراموش میشوند.
کرونا: شهابسنگی که در جهان ما سقوط کرد
نکته اما اینجا است که عمده سیکلهای نابودی-نوسازی، در جریان رخدادهای فاجعهبار به وقوع میپیوندند: سقوط یک شهابسنگ (نابودی دایناسورها)؛ ظهور فناوری دیجیتال (ورشکستگی شرکتهای سازنده دوربینهای آنالوگ) و بروز همهگیری کرونا (تغییراتی بیبازگشت در همه حوزهها).
این آخری (همهگیری کرونا)، برای آدمیزاد واقعا شبیه سقوط شهابسنگ برای دایناسورها بود و این طبلی است که صدایش بعدها در خواهد آمد. بسیاری از دید و بازدیدهای فیزیکی حالا منسوخ شدهاند، شکل و شمایل کار کردن تغییر کرده و حتی برخی اقتصادهای جهان (مانند ترکیه) از مسیر شتابان توسعه کنار افتادهاند.
در این میان، یک تغییر قابل توجه دیگر هم هست که بسیار آهسته به زندگی ما وارد شده، اما قطعا پر سر و صداتر از آن خواهد بود که گمان میکنیم: «پایان عصر ساختوساز.» اما ماجرا از چه قرار است؟
پیش به سوی جهان مجازی
کرونا خیلی چیزها را مجازی کرده که شاید پیش از آن فکرش را هم نمیکردیم. شواهد آماری بسیاری نشان میدهد که تمایل مردم در عمده کشورهای جهان به خرید کالاها به صورت آنلاین به شدت افزایش پیدا کرده است. علاوه بر این، «دورکاری» حالا به شرطی تبدیل شده که کارگران برای کارفرما تعیین میکنند و نه برعکس.
از طرفی، با ظهور فناوریهای نوینی مانند «متاورس»، به نظر میرسد تا چند سال دیگر بسیاری از فعالیتهای اجتماعی انسان (نظیر جلسات کاری، کلاسهای درس و دانشگاه و حتی دید و بازدیدهای خانوادگی)، کاملا مجازی شوند و دیگر حضور فیزیکی معنایی نداشته باشد.
اما اینکه آدمها کمتر نیاز دارند یکدیگر را به صورت حضوری ببینند، نمیتواند برای کلیت اقتصاد تبعاتی نداشته باشد. در واقع، حالا نیاز به حضور فیزیکی در دفاتر اداری بسیار کمتر از گذشته شده است.
خداحافظی با آسمانخراشها
همین چندی پیش، بیبیسی جهانی در گزارشی به این موضوع پرداخته بود که سرنوشت ساخت آسمانخراشها، حالا با تبعات همهگیری کرونا گره خورده است. بر اساس این گزارش، احداث ساختمانهای هر چه بلندتر و بلندتر در جهان، گاهی تابعی از ویژگیهای زمانه است. مثلا، پس از حملات ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۱۱ در آمریکا، تمایل به ساخت آسمانخراشها کمتر شد، اما اوضاع به تدریج به حال عادی بازگشت.
در این گزارش همچنین آمده بود که شکستن رکورد بلندترین برج یا آسمانخراش در جهان، گاهی توانسته اعتبار یک شهر یا یک کشور را دگرگون کند: «کوالالامپور» در مالزی با برجهای دوقلوی «پتروناس» شهرتی جهانی پیدا کرد و «برج خلیفه» در دوبی هم حالا به یک نماد جهانی از شکوه این شهر بدل شده است. به همین دلیل، کشورها سر و دست میشکستند که بلندترین ساختمانها را بسازند.
اما ظاهرا این روند معکوس شده است. دولت چین، به تازگی محدودیتهای سختگیرانهای برای ساخت آسمانخراشها در نظر گرفته و ساخت برجهایی با ارتفاع بیش از ۵۰۰ متر را به طور کلی ممنوع کرده است.
از این هم عجیبتر اینکه ساخت بناهای بلندتر از ۱۵۰ متر در آن دسته از شهرهای چین که کمتر از ۳ میلیون نفر جمعیت دارند، ممنوع شده است. این موضوع از آن جهت اهمیت دارد که بدانیم از مجموع ۱۱۵ ساختمان بسیار بلند با ارتفاع بالای ۳۰۰ متر که در سراسر جهان ساخته شده، ۸۵ مورد در چین واقع شدهاند.
دفتر کار؟ مگر خانه چه ایرادی دارد!
اما چرا باید این موضوع را جدی گرفت؟ ماجرا از این قرار است که تمایل به دورکاری آنقدر زیاد شده که به نظر میرسد به زودی این روند به هنجار اصلی در حوزه کار کردن بدل شود. مجله «فوربس»، چندی پیش به آمار یک نظرسنجی اشاره کرده بود که بر اساس آن، حدود ۷۵ درصد از شرکتکنندگان میگفتند به اعتقاد آنها، دورکاری و انعطافپذیری ساعتهای کاری، در سه سال آینده بخشی از شرایط کاری آنها را تشکیل خواهد داد.
آسمانخراشها در شهرهای بزرگ جهان، دقیقا با یک هدف ساخته میشوند و حالا آن هدف کمرنگ شده است: جا دادن دفاتر کاری و واحدهای مسکونی در مراکز شهر، یعنی جایی که قیمت زمین بسیار بالا است. در واقع، کرونا موجب شده که ساخت دفاتر کاری در برجهای بلند در مراکز شهرها، به امری تاریخگذشته بدل شود.
عاقبت چینی در انتظار ایران؟
چین هم به دلیلی مشابه جلوی ساخت آسمانخراشها و برجها را گرفته است. آمارها نشان میدهند که بخش ساختوساز در اقتصاد چین (که یکی از ارکان توسعه اقتصادی این کشور در دهههای گذشته بوده است)، مدتی است به رکودی بیهمتا در تاریخ اقتصاد جهان گرفتار شده است.
بر اساس این آمارها، اکنون حدود ۶۵ میلیون واحد مسکونی خالی از سکنه در چین وجود دارد که از مجموع کل واحدهای مسکونی در ایران بیشتر است. از طرفی، این میزان برابر با حدود ۲۰ درصد از موجودی مسکن چین است که باز هم این نسبت، بسیار بالا است. (در اقتصادهای توسعهیافته، حداکثر ۱۰ درصد از واحدهای مسکونی خالی از سکنه هستند.)
به عبارت ساده، دولت چین مانع از آن شده که شرکتهای ساختوسازِ غول پیکر در این کشور، با برجسازی و انبوهسازی، بیش از این به بارِ خانههای خالی در این کشور اضافه کنند. این در حالی است که همین سیاست، در کنار کاهش چشمگیر تقاضا، موجب شده غولهای ساختمانی نظیر شرکت «اورگراند» (Evergrande Group)، با نزدیک به ۳۰۰ میلیارد دلار بدهی، به مرز ورشکستگی برسند.
ورشکستگی شرکتهای بزرگ در حوزه ساختوساز اما برای چین به معنی قفل شدن سرمایهها در بخش مسکن خواهد بود که به نوبه خود به رکود اقتصادی در این کشور ختم میشود. این میتواند عاقبت ایران هم باشد.
بر این اساس، در حالی تخمین زده میشود بین ۲٫۵ تا ۳ میلیون واحد مسکونی خالی از سکنه در ایران وجود داشته باشد، دولت سیزدهم عزم خود را جزم کرده که ۴ میلیون واحد مسکونی جدید را تا پایان سال ۱۴۰۴ به این موجودی اضافه کند.
از پاساژهای خالی تا خانههای خالی و دفترهای خالی
برخی ویژگیهای جمعیتی ایران (از جمله کاهش شدید نرخ زاد و ولد و کاهش آمار ازدواج) حاکی از آن است که ایران در آینده، به میزانی کمتر از امروز گرفتار بحران مسکن خواهد بود. علاوه بر این، آیا تضمینی وجود دارد که واحدهای مسکونی ساخته شده در بیابانهای بدون آب و برق حتما مشتری خواهند داشت؟
در واقع، نبود نیازسنجی و دیدنِ بحرانها در قالب پروژههایی که باید صرفا به اتمام برسند، آفتی است که ظاهرا پس از بحران پاساژسازی در دهههای ۱۳۸۰ و ۱۳۹۰ خورشیدی، حالا به بحران ساخت خانههای بیمشتری ختم خواهد شد.
علاوه بر این، در حالی که دفاتر کاری ممکن است به زودی از رده خارج شوند، عجیب است که همچنان صرفا بر ساخت واحدهای جدید تاکید میشود، بدون آنکه گفته شود مشاغل آینده عمدتا نیازی به حضور فیزیکی کارمندان نخواهند داشت. ظاهرا، تاریخ باید دوباره باید با هزینهای بیشتر تکرار شود.
ترجمه ای اندیشیدن نتیجه اش می شود همین مقاله، نه اینکه این مطالب غلط باشند نه. اما شما نگاه کن فرهنگ مسکن در کشورهای مورد نطر مقاله را با ایران. آیا موجر های ایران شباهتی با نوع خارجی دارد؟ مدل و سبک زندگی ای آنی با آنجا شباهت دارد؟ ندارد
بعد کی گفته بلند مرتبه سازی در حال منسوخ شدن است. شهر هر چه روی زمین گسترش یابد هزینه های خدمات شهری افزایش می یابد، خصوصا با نوع مالکیت زمین در شهرهای ما که پدیده زمین های خالی را در شهرهای ما رقم زده. یک نگاهی از آسمان به شهرهای ما بیاندازید مثل سرهای کچل ناشی از بیماری گری می ماند. هزینه های گران گسترش شهر در روی زمین شهرداری ها را به سمت تشویق جریان های تمرکز جمعیت در وسعت کم سوق خواهد داد و این یعنی بلند مرتبه سازی همچنان مورد حمایت شهرداری ها خواهد بود.
با این مدل شهرسازی و با آن فرهنگ موجر مستاجری (رهن و اجاره سنگین، بداخلاقی های موجری و…) میل به صاحبخانه شدن در ایران به این زودی ها فروکش نخواهد کرد.
مهم نیست که در ایران (یا هر کشور) چند خانه وجود داشته باشد.
مهم انست که مردم خود صاحب خانه خود باشند و یا اجاره ای که برای ان پرداخت میکنند حد اکثر یک چهارم درامد انها باشد.
و همینطور از ان طرف مردم انقدر تامین باشند که مجبور نباشند با اجاره ای که از خانه دومشان میگیرند (که تمام پس انداز زندگیشانست) زندگی کنند.
وگرنه در سیستم های برده داری هم هیچ برده ای در فضای باز نمی خوابید!
و امروزه هم ان زندگی نخواهد بود که مجبور باشی بیشتر درامدت را برای راحت زیر یک سقف بودن پرداخت کنی.
اگر 65 میلیون واحد مسکونی خالی از سکنه در چین برابر با حدود ۲۰ درصد از موجودی مسکن چین درست باشد یعنی کل جمعیت چین در 260 میلیون خانه زندگی میکنند. یعنی در هر خانه تقریبا 5.6 نفر زندگی میکنند. حالا این خانه چندخوابه باید باشد که بشه راحت توش زندگی کرد؟!
آقای حاتمی کمتر حرف بزن ،نمی خواهد غصه خانه های خالی را بخورید
آقا اینجا چین نیست با فرهنک نیم کمونیستی اینجا ایران است که حتی معیارهای اقتصادیش با تمام دینا فرق می کند و معیارهای اقتصادیش چند بعد است و از اصول روانشناسی و جامعه شنایسی و علوم دیکر نیز تبعید میکند
مردم نیاز به مسکن دارند کم مقاله طرفدار سرمایه دار بده بیرون . تو نگران این نباش اون خونه ها رو پر میکنیم
دوست گرامی من الان مستعجر هستم هنوز شش ماه است که خانه اجاره کردم که صاحب خانه میگوید منزل را لازم دارد الان چند ماهی است که دنبال خانه میگردم که با این مبلغی که الان اجاره کردم پیدا کنم ولی اصلا هیچ جا پیدا نمیشود اگر خانه بیشتر از حد لازم باشد که هرموقع که صاحب خانه گفت بلند شو بتوانیم برویم مگر اشکال دارد من متمعا هستم که نویسنده این مغاله اصلا خبر از حال ما اجاره نشنها ندارند وانقدر وضع مالی خوبی دارند که اصلا به فکر ما مستعجرها هم نیستند فقط فکر سرمایه داران هستند که نکنه خدای نکرده سود کمی به انها برسد لطفا قبل از نوشتن مقاله یک کمی هم تحقیق ومطالعه بفرمایید بد نیست متشکرم امضاع مستعجر بازنشسته
مرسی خیلی عالی بود ولی چه فایده کوه گوشه شنوا ۲۰ سال دیگه مگن ما مدونستم …… نکردم
زمینهای دولتی تهران رو اگر میشه وقف شهرداری کنند و یک ساله اجاره بدن زوجهای جوان با اجاره در حد توان مردم و درآمدی پایدار برا شهرداریها تا دایم از دولت بودجه نخوان.خانه اجاره شهرداری در تهران خوبه اون هم به تعداد مورد نیاز.برا ساختش هم خود شهرداری اقدام میکنه
وقتی مدیریت معقول و تحصیل کرده وبا تجربه نباشه روز به روز به خاک سیاه می شینیم. حالا بیا بگو همه چیز آرامه ما چقدر خوشبختیم!