کد مطلب: ۳۷۸۷۵۵

پیشنهاد کتاب اقتصادی: داستان اقتصاد با طعم ماهی!

پیشنهاد کتاب اقتصادی: داستان اقتصاد با طعم ماهی!

آیا برای‌تان پیش آمده که برخی موضوعات پیچیده اقتصادی را نفهمید، اما همزمان از پرسیدن آن‌ها از سایرین خجالت بکشید؟ مثلا، ممکن است در مورد مفهوم «خلق پول» سوال داشته باشید. در این قبیل مواقع، می‌توانید به سادگی به اینترنت مراجعه کنید و به دنبال گمشده مفهومی‌تان بگردید، اما ممکن است به زبان فارسی مطلب

آیا برای‌تان پیش آمده که برخی موضوعات پیچیده اقتصادی را نفهمید، اما همزمان از پرسیدن آن‌ها از سایرین خجالت بکشید؟

مثلا، ممکن است در مورد مفهوم «خلق پول» سوال داشته باشید.

در این قبیل مواقع، می‌توانید به سادگی به اینترنت مراجعه کنید و به دنبال گمشده مفهومی‌تان بگردید، اما ممکن است به زبان فارسی مطلب مناسبی در این خصوص پیدا نکنید و یا حتی مطلب انگلیسی کاملی هم در این خصوص وجود نداشته باشد.

این در حالی است که اگر مفهوم «خلق پول» را به درستی درک نکنید، شاید در مورد فهمِ کارکرد دقیق « بانک مرکزی »، مفهوم «نقدینگی» و حتی چگونگی محاسبه «تورم» هم دچار مشکل بشوید. علاوه بر این، اگر اطلاعات اقتصادی نسبتا خوبی هم داشته باشید، همچنان ممکن است از پرسیدنِ سوالی در مورد «خلق پول» خجالت بکشید.

اما اگر حوصله داشته باشید تا ماجرای شکل‌گیری اقتصاد و پیچیدگی‌هایِ مفهومیِ آن را در یک داستان نسبتا مفرح و ساده دنبال کنید، احتمالا پاسخ بسیاری از پرسش‌های اقتصادی‌تان را می‌گیرید!

اقتصاد با ماهیگیری شروع شد!

ماجرای کتاب « چگونگی رشد و فروپاشی اقتصاد: یک داستان اقتصادی » با وضعیت مورد علاقه اقتصاددانان شروع می‌شود: مردمی که در یک جزیره زندگی می‌کنند و یک شکلِ ابتدایی از یک اقتصادِ ساده و تک‌محصولی را تجربه می‌کنند. (اقتصاددانان معمولا از این قبیل مثال‌ها استفاده می‌کنند تا با ساده‌سازیِ وضعیت، مفاهیم مورد نظر خود را توضیح دهند.)

سه مردی که تنها ساکنان این جزیره خیالی هستند، با ماهی‌گیری امرار معاش می‌کنند و البته، تمامِ ماهی‌هایی که می‌گیرند را می‌خورند. هر نفر یک ماهی در روز صید می‌کند و یک ماهی در روز می‌خورد. (هنوز از پول خبری نیست.)

چگونگی رشد و فروپاشی اقتصاد: یک داستان اقتصادی

شروع داستان اقتصاد را می‌توان با تمثیل «ماهی‌گیری» توضیح داد.

در نقطه عطفِ داستان، یکی از آن‌ها، «ریسک می‌کند» و با گرسنگی‌کشیدن به مدت یک روز، یک تورِ ماهی‌گیری می‌سازد که به او اجازه می‌دهد بیش از یک ماهی در روز صید کند. پاداشِ ریسک او این است که بعد از چند روز، تعداد ماهی‌هایی که صید کرده، به مراتب بیش از نیازِ او است.

«اقتصاد» از همین‌جا شروع می‌شود: تولید بیش از نیازِ یا به عبارتی عرضه بیش از تقاضا.

تخصص‌گرایی: من تور می‌سازم، تو ماهی بگیر

اقتصادی که با ریسک شروع شده و حالا به تولیدِ مازاد تولید رسیده، به تخصصی‌شدن مشاغل ختم می‌شود. دو ماهی‌گیرِ دیگر در جزیره به سراغ سازنده تور می‌روند و از او می‌خواهند از ماهی‌های اضافه‌ای که دارد، به آن‌ها قرض بدهد تا آن‌ها هم بتوانند تورهای خودشان را بسازند.

سازنده تور پیشنهاد بهتری دارد. او بهتر از دو نفرِ دیگر تور می‌سازد، بنابراین می‌تواند تورهایی که ساخته را به آن‌ها قرض بدهد و آن‌ها در مقابل برای او کار کنند.

این فرآیند، تولیدِ ماهی در جزیره را به شکلی انفجاری افزایش می‌دهد و همزمان، جمعیت را هم افزایش می‌دهد. حالا، نسل جدید جزیره‌نشینان تخصص‌های جدیدتری هم پیدا کرده‌اند. یکی قایق ماهی‌گیری می‌سازد (و تولید مازاد ماهی را باز هم افزایش می‌دهد) و دیگری هم به سراغ جزیره‌های همسایه می‌رود و برای فروشِ ماهی‌های مازاد با آن‌ها وارد رایزنی می‌شود.

با فتح بازارهای جدید، اقتصادِ مبتنی بر ماهی روز‎به‎روز پیچیده‎تر می‎شود.

وام دهی با ماهی: سرمایه گذاری چگونه ممکن شد؟

حالا ساکنان جزیره‎ای که روزی تنها یک ماهی صید می‎کردند و یک ماهی هم می‎خوردند، به اندازه چندین و چند روزِ خود ماهی دارند، اما مگر چقدر می‎شود ماهی خورد؟!

عده‎ای از جزیره‎نشینان دور هم جمع می‎شوند و تصمیم می‎گیرند ماهی مازاد افراد را در جایی جمع کنند و بعد برای اتخاذ ریسک‎های بزرگ‎تر، از این ماهی‎ها به عنوان سرمایه استفاده کنند. این نقطه کلیدیِ شکل‎گیری بانک‎ها در اقتصاد است.

ماهی‎های تجمیع شده در بانک، حالا قابلیت این را دارند که به افراد متقاضی وام داده شوند و اقتصاد مبتنی بر ماهی، وارد اشکال پیچیده‎تری شود. بانک‎ها هم تصمیم می‎گیرند برای سهولت، به جای تراکنش مستقیم ماهی‎ها، ورقه‎هایی چاپ کنند که هر کدام از آن‎ها معادل با یک ماهی در نظر گرفته می‎شود. پول از این نقطه وارد اقتصاد می‎شود.

چگونگی رشد و فروپاشی اقتصاد: یک داستان اقتصادی

بانک‌ها زمانی ایجاد شدند که نیاز به سرمایه، با تولید مازاد و بدون مشتری همزمان شد.

دستگاه چاپ پول-ماهی!

اما آیا جزیره‎نشینانی که حالا ثروتمند شده‎اند، الزاما باید به همان تعدادی که ماهی تولید می‎کنند، اسکناس داشته باشند؟

قطعا نه! (عمده بدبختی‎های اقتصاد و البته فرصت رشدِ اعجاب‎آور اقتصادی، از همین «نه قاطع» آغاز می‎شود.)

بانک‌ها دقیقا به اندازه وام‌هایی که داده‌اند ماهی در اختیار ندارند، اما از آنجا که قرار است وام‌های داده شده را زمانی در آینده پس بگیرند، می‌توانند آن ها را جزئی از دارایی‌شان به حساب بیاورند. همین موضوع ضرورت چاپ اسکناس‌هایی را پیش می‌کشد که در واقع ما‌به‌ازای آن‌ها ماهی وجود ندارد. این همان مفهوم «خلق پول» است که شاید زمانی از طرح پرسش در مورد آن خجالت می‌کشیدید!

اگر می‌خواهید بقیه داستانِ شگفت‌انگیز «اقتصاد» با چاشنیِ ماهی را بخوانید، توصیه می‌کنم کتاب «چگونگی رشد و فروپاشی اقتصاد: یک داستان اقتصادی» را بخوانید.

اطلاعات کتاب شناختی: «چگونگی رشد و فروپاشی اقتصاد: یک داستان اقتصادی»/ نوشته: «پیتر شِف و اندرو شِف»/ ترجمه: «دکتر حمیدرضا ارباب»/ نشر «نی»

نظرات

مخاطب گرامی توجه فرمایید:
نظرات حاوی الفاظ نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد.