اگرچه میشنویم که علاقه عمومی برای بیشتر شدنِ تعداد مدیران و رهبران زن وجود دارد، اما در این مسیر، عمدتا راهحلهای مبتنی بر تصورات اشتباه، از جمله اینکه زنان باید در این زمینه از مردان تقلید کنند، پایهگذاری و ارائه شده است.
این تفکر اشتباه عبارت است از: اگر مردان نقشهای مدیریتی بیشتری را در دست دارند، احتمالا به این دلیل است که کارشان را درست انجام دادهاند. بنابراین، چرا نباید از زنها بخواهیم تا مانند آنها رفتار و عمل کنند؟
اما این منطق، عملکرد نسبتا ناخوشایند و بعضا ضعیفِ بسیاری از مدیران را -که البته بیشترشان مرد بودهاند- در نظر نگرفته است.
همانطور که قبلا اشاره شد، مشکل واقعی، کمبودِ زنان شایسته و لایق نیست؛ بلکه در واقع، موانع بسیار اندکی برای مدیر شدن بر سر راهِ مردان بیصلاحیت وجود دارد. این مسئله بهخوبی توضیح میدهد که چرا تعداد زیادی از افراد خودشیفته، با اعتمادبهنفسِ بیش از حد و بیاخلاق، مسئولیت مدیریت را در دست دارند.
در نتیجه میتوان گفت، تفاوتهای جنسیتی با در نظر گرفتن اثربخشی مدیریت (عملکرد خوب بهعنوان رهبر) بههیچ وجه با تفاوتهای جنسیتی در پدیداری مدیریت همگام نیست.
تحقیقات نشان میدهد، ظهور رهبران مرد، بههیچوجه نتیجه داشتنِ استعدادهای برتر آنها در مدیریت نیست. برعکس، تعداد قابل توجهی از بررسیها از جمله فراتحلیل مطالعات نشان میدهد که تفاوتهای جنسیتی در استعدادهای مربوط به مدیریت یا نقشی ندارند، یا اگر دارند، عمدتا این تفاوتها بهنفع زنان است.
با توجه به این نکته مهم، منطقیتر خواهد بود اگر راهحلهای پیشنهادی، از جمله ترغیب زنان برای تقلید از مدیرانِ مرد (که برخی از آنها بیصلاحیت هستند) کنار گذاشته شود. در عوض، بهتر است مردان رفتارهای موثرتری را اتخاذ کنند که عمدتا در زنان یافت میشود.
این روند میتواند با افزایش تعداد الگوها و سرمشقها بهعنوان مدیر خوب، مسیر را برای پیشرفت زنان و مردان شایسته هموارتر کند.
درسهای مدیریتی برای مردان
در ادامه مطلب، به چند درس مهم مدیریتی که بسیاری از مردها میتوانند از زنها بیاموزند، اشاره شده است.
۱- تنها به اعتمادبهنفس بسنده نکنید. مدیریت مستلزم داشتن ویژگیهای مهمتری است.
این رویکرد وجود دارد که به زنان گفته میشود، ویژگیهایی چون جسارت، بیباکی و اعتمادبهنفس را در خود تقویت کنند. در مردان این خصوصیات میتواند بهشکل تبلیغِ خود، کسب اعتبار از دستاوردهای دیگران و رفتارهای پرخاشگرانه آشکار شود.
از آنجا که هیچگاه رابطه مستقیمی میان تمایل داشتن برای انجام کاری و درست انجام دادنِ آن کار وجود ندارد، گزینه درست این است که از انتخاب افرادی که تمایل دارند اما در واقع هیچ استعدادی ندارند، جلوگیری کنیم.
[imp content=”تحقیقات نشان میدهد، ظهور رهبران مرد، بههیچوجه نتیجه داشتنِ استعدادهای برتر آنها در مدیریت نیست.”]
در دنیای منطقی، بهتر است افرادی که باصلاحیت هستند برای نقشهای رهبری ترغیب شوند، نه آنهایی که اعتمادبهنفس دارند. همچنین باید ویژگیهای دیگری از جمله تخصص، سابقه و شایستگیهای مربوط به نقش مدیریت ( همچون هوش، کنجکاوی، همدلی، صداقت و مربیگری) مورد ارزیابی قرار گیرد.
چنین خصوصیاتی البته نه در یک مصاحبه شغلیِ معمولی، بلکه با ارزیابیهای مبتنی بر علم بهمراتب بهتر انجام میشود.
۲- محدودیتهای خود را بشناسید.
ما در جهانی زندگی میکنیم که خودباوری را تقدیس میکند. اما واقعیت این است که خودآگاهی مسئلهای بسیار مهمتر از خودباوری است. اغلب میان این دو ویژگی مغایرت وجود دارد.
بهعنوان مثال، آگاهی از محدودیتهای شما (نقصها و نقاط ضعف) با سطوح بسیار بالای خودباوری ناسازگار است. چنانچه، توهم در واقع تنها دلیل برای نداشتن اعتمادبهنفس و احساس ناامنی محسوب میشود.
اگرچه زنان به اندازه تصویری که عمدتا در مقالات و کتابهای خودیاری ارائه میشود، بیاعتمادبهنفس نیستند، اما مطالعات نشان میدهد که آنها بهطور کلی مانند مردان اعتمادبهنفسِ بیش از حد ندارند.
این خبر البته خوب است. چرا که به آنها این امکان را میدهد تا درک کنند که مردم چگونه آنها را میبینند. از سوی دیگر این ویژگی ظرفیتی را برای آنها فراهم میآورد تا شکافهایی را که میان موقعیت مورد نظرشان و جایی که واقعا در آن قرار دارند، پیدا کنند.
افرادی که خود را با روشهایی منتقدانهتر در مقایسه با دیگران مورد بررسی قرار میدهند، شرایط بهتری برای آماده شدن خواهند داشت؛ هرچند ممکن است اینطور تفسیر شود که آنها بیش از حد خود را آماده میکنند.
واقعیت این است که این یک روش فوقالعاده برای افزایش شایستگی و عملکرد زنان است.
۳- از طریق تغییر نگرش انگیزه بدهید.
مطالعات دانشگاهی نشان میدهد که زنان بیشتر با استفاده از روشهایی چون الهام بخشیدن، تغییر نگرش مردم و باورها، آنها را رهبری کرده و از طریق معنا و هدف (و نه تطمیع و تنبیه که بیشتر در میان مدیرانِ مرد رواج دارد) زیردستانشان را در یک صف قرار میدهند.
از آنجا که مدیریتِ تحولگرا با سطوح بالاتری از تعامل تیمی در ارتباط است، این یک مسیر مهم برای بهبود عملکرد مدیران و بهرهوری محسوب میشود.
مردان میتوانستند مدیران بهتری باشند اگر: ۱- زمان بیشتری را صرف جذب زیردستان خود میکردند. ۲- به جای تکیه بر IQ، در مدیریت از EQ (هوش هیجانی) و IQ (ضریب هوشی) بهطور همزمان بهره میبردند. ۳- بهجای توسعه رفتارها بر تغییر باورها تمرکز میکردند.

ما در جهانی زندگی میکنیم که خودباوری را تقدیس میکند. اما واقعیت این است که خودآگاهی مسئلهای بسیار مهمتر از خودباوری است.
۴- بر روی افرادتان تمرکز کنید، نه خودتان.
بهطور قطع، زمانیکه بر روی خودتان بهعنوان یک فرد تمرکز کردهاید، تبدیل کردن گروهی از افراد به یک تیم با عملکرد بسیار بالا کاری دشوار خواهد بود.
عمدتا، افرادی که مدیریت را بهعنوان یک موقعیت شغلی افتخارآمیز و موفقیت فردی تلقی میکنند، بیش از حد خودمحور هستند و نمیتوانند ظرفیتهای زیردستان خود را آشکار کرده و در جهت عملکرد قویِ تیم گام بردارند.
[imp content=”زنان عمدتا از طریق الهام بخشیدن و معنا و هدف (و نه تطمیع و تنبیه که بیشتر در میان مدیرانِ مرد رواج دارد) زیردستانشان را در یک صف قرار میدهند.”]
فردی را تصور کنید که تنها به دلیل درآمدِ بالاتر، اتاقِ کارِ بهتر، یک عنوان قابل توجه یا موقعیتِ فوقالعاده، علاقهمند به مدیریت باشد. بدیهی است که این فرد ذاتا به بهتر کردن و پیشرفت دیگران کمتر علاقهمند است.
تنها هدف این فرد، موفقیتِ خودش است. از آنجا که مردان عموما بیشتر از زنان بر خود متمرکز هستند، احتمالا در مسیر مدیریت، خودشیفتگی و خودخواهی را در پیش خواهند گرفت.
اگر بهعنوان یک مدیرِ مرد، میخواهید عملکرد خود را بهبود ببخشید، بهتر است سبک مدیریت خود را از خودمحوری تغییر داده و روش دیگری را اتخاذ کنید.
۵- دستور ندهید؛ تاکید کنید.
در طول تاریخ همواره به زنان گفته شده که آنها خیلی مهربان و دلسوز هستند و بههمین دلیل، نمیتوانند موقعیتهای مدیریتی را در دست بگیرند. اما این تصور که اگر کسی مهربان و دلسوز نباشد، میتواند بهشکل موثرتری رهبری کند، مغایر با واقعیت است.
ما در قرون وسطی زندگی نمیکنیم. مدیریت در قرن بیست و یکم مستلزم آن است که رهبران با پیروان خود ارتباط عاطفی برقرار کنند. این بهطور قطع تنها دلیلی است که نشان میدهد چرا رهبران از اتوماسیون جلوگیری میکنند.
[imp content=”عمدتا، افرادی که مدیریت را بهعنوان یک موقعیت شغلی افتخارآمیز و موفقیت فردی تلقی میکنند، بیش از حد خودمحور هستند و نمیتوانند ظرفیتهای زیردستان خود را آشکار کنند.”]
درحالیکه هوش مصنوعی عناصر فنی و سختافزاری رهبری را خواهد ربود، اما تا زمانیکه انسانها در محل کار حضور دارند، همدلی، قدردانی و تصدیق را ترجیح میدهند. البته تنها انسانها قادر به فراهم آوردن این شرایط هستند و نه ماشینها.
با الگو قرار دادن زنها و شبیهسازی، مدیرانِ مرد میتوانند نکتههای بسیاری را در مورد چگونگی اثرگذاری این روند بیاموزند.
۶- بر روی تقویت دیگران تمرکز کنید.
ثابت شده است که مدیران زن در مقایسه با مدیران مرد، بیشتر به تعلیم، مربیگری و گزارشهای مستقیمِ مربوط به پیشرفت زیردستان مبادرت میورزند و با استفاده از بازخوردها و مسیرهای گذشته برای کمک به پیشرفت مردم بهره میبرند.
این بدان معناست که در رابطه با کارمندان، زنان کمتر معاملهگرند و بیشتر استراتژیک عمل میکنند. بهاینترتیب، این ویژگی نشان میدهد آنها بهدنبال استخدام افرادی بهتر از خودشان هستند؛ چرا که نسبت به مردان، عمدتا غرور بر سر راهشان قرار نمیگیرد.
در نهایت این امکان برای آنها فراهم میشود تا ظرفیتهای دیگران را شناخته و همکارهای موثرتری را در گروه خود ترغیب کنند.
در مقابل، احتمال آنکه مدیران خودمحور بتوانند گروهی از افراد را به یک تیم با عملکرد بالا تبدیل کنند، بسیار اندک است.
۷- نگویید که متواضع هستید، متواضع باشید.
بیش از ۲۰ سال است که درباره مدیران متواضع نوشته میشود، اما در نهایت، عمدتا مدیران خودشیفته و با اعتمادبهنفسِ بیش از حد مسئولیتها را برعهده میگیرند.
واقعیت این است که تفاوتهای جنسیتی در زمینه تواضع بهروشنی دیده میشود. البته منظور این نیست که همه زنان متواضع هستند؛ خیر. اما اگر بر اساس ویژگی متواضع بودن، مدیران انتخاب شوند، قطعا تعداد مدیران زن بیشتر از مرد خواهد بود. چرا که تواضع اساسا یک ویژگی زنانه است.
[imp content=”در رابطه با کارمندان، زنان کمتر معاملهگرند و بیشتر استراتژیک عمل میکنند.”]
بدون داشتن این ویژگی، برای مدیران سخت خواهد بود که اشتباهات خود را برعهده بگیرند، از تجربیاتشان بیاموزند، دیدگاههای دیگران را بپذیرند و در نهایت تمایل به تغییر داشته باشند.
مشکل البته این نیست که مردان تمایل ندارند یا قادر نیستند که متواضع باشند. بلکه مسئله این است که وقتی آنها از این ویژگی مثبت برخوردارند، عموما از نقشهای مدیریتی کنار گذاشته میشوند.
واقعیت این است که این رویکرد باید تغییر کند. تواضع محرک اصلیِ اثربخشی رهبری در زنان و مردان است.
آیا خواندن این مطلب برای شما آزاردهنده است؟
اگر خواندن این مطلب موجب ناراحتی شما شده است، حتما از خود بپرسید چرا؟ بهعنوان یک خواننده مرد، آیا فکر میکنید، کمپینی علیه مردان به راه افتاده و رویکرد فمینیسمِ عصبانی روبهرشد است؟
اگر چنین واکنشی داشته باشید، باید بدانید که این رویکرد در نهایت عدم موفقیت شما را در یادگیری از مدیران زنِ موفق بهدنبال خواهد داشت.
[imp content=”تواضع محرک اصلیِ اثربخشی رهبری در زنان و مردان است.”]
بهعنوان یک خواننده زن (فمینیست یا غیرفمینیست) آیا این ایده را که زنان بهطور کلی بیشتر از مردان از برخی ویژگیها برخوردار هستند، رد میکنید؟
خوب، باید بدانید که این ویژگیها دقیقا همان صفاتی است که به یک زن توانایی و ظرفیت مدیریت بیشتری در مقایسه با یک مرد میدهد.
باید گفت بهترین نوع مداخله برابری جنسیتی، تمرکز بر برابری استعدادها و ظرفیتهاست. این مهم تنها در شرایطی رخ میدهد که ما در زمینه مدیریت و رهبری از برابری برخوردار باشیم. تحت این شرایط مردان میتوانند رویکردهای مختلف رهبری را از زنان یاد بگیرند؛ همانطور که همواره به زنان گفته شده روشها و رفتارهای مدیریتی را از مردان یاد بگیرند.
نویسندگان: توماس چامورو پریموزیک و سیندی گالپ (Tomas Chamorro-Premuzic and Cindy Gallop)
مترجم: الهام میرمحمدی
عنوان اصلی مقاله: Seven leadership lessons men can learn from women
نشریه: Harvard Business Review
قانون همسویی با جهان هستی:
وقتی با جهان هستی همسو شوید مورد حمایت ابر، باد، خورشید، ماه، آسمان و فرشتگان قرار می گیرید.
برای کمک گرفتن از تمام انرژی های جهان هستی و رشد و تعالی باید ۱۰ قانون را در نظر داشته باشید:
*۱- قانون خلاء(خالی شدن):*
هر انسانی که خالی شود، قدرتمند می شود. خالی شوید از کینه، حسد، دروغ، نفرت و گناه.
هر چه دانش داریم به دیگران یاد بدهیم تا برای ورود علم جدید باز شود.
*۲- قانون جریان و حرکت:*
هر چیزی که جاری ست قوی تر است و هر جا سکون باشد فقر است. آب زلال هم اگر چند روز در جایی بماندبه مرداب تبدیل می شود.
*۳- قانون نظم:*
در زندگی روی نظم حر کت کنید تا مغزتان هم به این نظم عادت کند. هدف هایتان را بنویسید و با نظم انجام دهید و باور کنید که با فعالیتهای منظم به نتیجه مضاعف می رسید.
*۴- قانون پاکی:*
یکی از قوانین مهم طبیعت، پاکی است. موهبت های الهی جذب ناپاکی ها نمی شوند. گناه، ناپاکی است و عمر انسان را کم می کند و موهبت های الهی را جذب نمی کند.
*۵- قانون بارش:*
ببارید مهر، ببارید علاقه، ببارید احترام، ببارید دوستی، ببارید عشق، ببارید خنده، ببارید امید. جهان هستی، جهان بخشش است هر قدر دریاها بخار آب بیشتری بفرستند باران بیشتری جذب خواهند کرد.
*۶- قانون سحر خیزی:*
تمام گیاهان در اولین ساعات روز فتوسنتز می کنند. هر چه سحر خیز باشید رزق شما بیشتر است. طول عمر زیاد، شادمانی، نشاط، زیبایی و آرامش در سحرخیزی است.
*۷- قانون جمع:*
یکی از راههای هم سو شدن با کائنات، قانون جمع است. باهم غذا بخورید، باهم دعا کنید، با هم نماز بخوانید، باهم بازی کنید.
تنهایی، افسردگی، بیماری و ناهماهنگی با جهان هستی، فقر و فلاکت می آورد.
*۸- قانون هماهنگی(رهایش):*
هماهنگی یعنی بخشش، یعنی رهایش. از ناسپاسی دیگران نرنجید. خودتان سپاسگزار باشید. با جهان هستی هماهنگ باشید ببخشید تا بخشیده شوید.
*۹- قانون تنوع:*
دنبال تازه ها بگردید. تنوع انسان را به آرامش می رساند و موهبت های الهی را جذب می کند. وقتی تنوع داریم روحیه کار را افزایش می دهد و انرژی بیشتری را جذب می کنیم.
*۱۰- قانون کارما:*
کارما یعنی اعمال ما بازتاب دارد. هر کار بدی درون شما می ماند و هر کار خوبی به خود شما بر می گردد. سلول های مغز انسان به کلمات مهر آمیز پاسخ مثبت می دهد.
هر ذره ای محبت را می فهمد.
گر کار فلک به عدل سنجیده بدی
احوال فلک جمله پسندیده بدی
ور عدل بدی بکارها در گردون
کی خاطر اهل فضل رنجیده بدی
در مورد این مطالب موافق نیستم .چالشی هستند و باعث برهم ریختگی اجتماعی میشوند .بهتر بگم نسخه ای نیست که بشه همه جا اجرا کرد .فرهنگها ،سیاستها ،اقلیمها ،ادیان ،شرایط اجتماعی و فردی ،اشخاص ،شرایط اقتصادی،قوانین داخلی کشورها ،سنتها ،شرایط رشد افراد و سیستم آموزشی و……همه همه نقش بسیار مهم و کلیدی در این قبیل دارند .این نسخه بیشتر شبیه کپی نسخه های غربیست که با کمی تامل میشه نتایج و سیاستهای پشت پرده رواج آن را فهمید .
تجارت نیوز ….
عزیز…..
گرانقدر…..
مطالب را لطفا کارشناسی و سبک سنگین کنید .با سپاس فراوان
البته نظر بنده شخصیست و علیه فرد یا گروه خاصی نیست .
و از الهام خانوم هم مطالب خوب و پسندیده ای داشتیم که هم لذت بردیم و هم استفاده .باز هم سپاس
با سلام خدمت شما
سپاس فراوان به خاطر اظهار لطفی که نسبت به بقیه مطالب من بهجز این مطلب داشتید و همینطور انتقاد سازندهتون.
با این حال لازم میدونم که چند نکته رو توضیح بدم.
اول اینکه این مطلب ترجمه کامل هست از نشریه هاروارد بیزنس ریویو؛ نشریه معتبر در زمینه کسبوکار و مدیریت. مقالات بسیاری از این نشریه در قالب کتاب ترجمه شده و در ایران هم در دسترسه. حالا اینکه مقصود شما از سیاستهای پشت پرده چه هست رو من درست متوجه نشدم.
نکته دوم اینکه فرمودید این مباحث چالشی هستند. خوب واقعیتش رو بخواهید به نظر بنده مطالب باید چالشی باشند. امور بدیهی که نیازی به توضیح ندارند. برای تغییر سنن، آداب، قوانین و سیاستهای دستوپاگیر، اولین گام به چالش کشیدن افراد هست. چنین مطالبی میتواند افراد زنستیز (چه مرد و چه زن که در جامعه ما فراوان هستند) به فکر وا دارد. در گامهای بعدی میتوان انتظار تغییرات اپسیلونی را داشت. قطعا نگاه به غرب (به قول شما) و نگاه به جلو (از دید بنده حقیر) در این مسیر کمک کننده است. چرا که بیشتر کشورهای غربی بهویژه کشورهای اسکاندیناوی در زمینه حقظ برابری حقوق مردان و زنان پیشرو هستند. برای تغییر باید افراد را به چالش کشید. اول با آگاه کردن زنان از حقوقشان و دوم با کمک خواستن از مردان.
قطعا نمیتوان از موضوعات مطرحشده به عنوان fact استفاده کرد. اما خوب است که این موضوعات مورد بررسی محققان قرار بگیرد. بهعنوان مثال این روزها و در شرایط بحرانی کرونا میبینیم کشورهایی که رهبران سیاسی زن دارند (آلمان، فنلاند و نیوزیلند) بهتر از سایر کشورها عمل کردهاند. مطرح کردن این موضوعات چالشی میتواند برای ما زنان ایرانی هم کمککننده باشد.
این مطالب شاید موجب شود که روزی تعداد مدیران مرد و مدیران زن در کشور ما هم برابر باشد. در آن صورت میتوان تحقیقات و مطالعاتی را آغاز کرد که آیا جنسیت تاثیری بر نحوه مدیریت دارد یا خیر؟ اما این مستلزم داشتنِ حقوق برابر در تمام زمینههاست.
انتخاب چنین موضوعی و ترجمهی آن را بگذارید به حساب آنکه زنانی در «تجارتنیوزِ عزیز» مشغول به کارند که دغدغه برابری حقوق زنان و مردان را دارند.
برخی از دوستان در کامنتها و اظهارنظرها جوری بنده رو فمینیست نامیدند که گویی این کلمه ناسزاست. بنده با افتخار اعلام میکنم که بله فمینیست و طالب برابری حقوق زنان و مردان هستم و از مردانی که در این زمینه پا به پای ما حرکت میکنند، بسیار سپاسگزارم.
با احترام
باسلام، در قسمتی آمده بود زنان چون مانند مردان غرور ندارند با انتخاب کارمندانِ *بهتر از خود*مدیریت مقبول تری پیش میگیرند در حالیکه به “حسادتِ زنانه” هیچ اشاره ایی نشده و البته این حس کم از غرور مردانه در تصمیم گیری غلط نداره … بنظر بنده جنسیت به هیچ وجه عنصر برتری مدیریتی محسوب نمیشود امادر این مقاله فمنیستی و علیه مردبودن بوضوح مشخصه… با تشکر
با سلام و احترام
اگر کمی با دقت یا دستکم یک بار دیگه مقاله رو بخونید میبینید که قبل از صفات منفی قیدهایی مثل «عمدتا»، «در برخی موارد» یا «در بسیاری موارد» گذاشته شده و بههیچ وجه این ایده که مردها همه مغرور هستند، القا نشده.
در ضمن فمینیسم رویکردی است که بهدنبال برابری حقوق زنان و مردانه و نه علیه مردان. ای کاش انتهای مقاله رو با دقت بیشتری میخوندید.
در مورد نکته دیگهای که اشاره کردید، بله «شاید» جنسیت عنصر برتری مدیریتی نباشه؛ اما نمیشه با قطعیت این رو گفت. تازمانیکه فرصتهای برابر برای مردان و زنان برای پستهای مدیریتی وجود نداشته باشه، چنین چیزی ثابت نمیشه و نخواهد شد. به امید روزی که این موانع به کمک مردان و زنان برداشته بشه.
استاد فرهیخته
سرکار خانم الهام میر محمدی عزیز
با سلام و عرض ادب ؛
واقعا دست مریزاد
بینهایت از مطالب ارزشمندتون استفاده و لذت بردم و بنا دارم بر اساس این نگاه و باور مدیریتی و رویکرد سیستمی و مبتنی بر اثر بخشی همکاران عزیزم ( آقایون و خانمها ) و بر اساس رعایت اصول مسئولیت سپاری ، رفتار نمایم.
ممنونم از لطف شما دوست عزیز
ممنون از خانم محمدی عالی بود متاسفانه کو گوش شنوا
رفتار افراد در هر رده شعلی بسته به شخصیت منحصر به فرد اون شخص داره و اصلا تابع زن یا مرد بودن نیست. چه بسا مدیران زن خودشیفته مغرور ناتوان که از صدتا مرد هم شرور تر هستند و چه بسا مدیران مردی که بسیار کاریزماتیک و استراتژیست زیردستانشون رو پیشرانی میکنند.
خودشیفته ی مغرور کسی ست که برای معرفی خودش از عناوین شغلی مثل “مهندس” و “دکتر” استفاده میکنه.
اگر کامنت دیگری میذاشتید، جای تعجب داشت.