سیمانکشی بر روی آرامگاه صخرهای«فالونَک»!/گلایه کارشناسان از عدم ثبت ملی این آرامگاه!
کمبود بودجه و نیروی انسانی در یگان حفاظت میراث فرهنگی سبب شده تا وزارت میراث فرهنگی نتواند به درستی از آرامگاه صخرهای«فالونَک» حفاظت کند و همین موضوع دست سودجویان اَموال تاریخی و فرهنگی را باز گذاشته است.
یک کنشگر میراث فرهنگی با انتشار عکسهایی از آرامگاهی متعلق به دوره فراهخامنشی (بر پایه شواهد باستانشناختی) در فالونَک مرودشت در استان فارس، از وندالیسم و یادگارنویسی با سیمان در این گوردخمه، درحالی که دسترسی به آن بسیار دشوار است، اطلاع داد.
روستای فالونَک از بخش مرکزی شهرستان مَرودشت در استان فارس است و در دهستان رامجردیک واقع شده اشت. در این منطقه، آرامگاه صخرهای مشابه آرامگاه شاهان هخامنشی (در نقش رستم) شناسایی شده است که به گمان باستانشناسان و پژوهشگران به دوره فراهخامنشی (پس از هخامنشیان) تعلق داشته باشد. آرامگاه سنگنبشه یا تزئیناتی ندارد و مشخص نیست متعلق به چه شخصی بوده است.
مطالعات شاهرخ رزمجو ـ باستانشناس متخصص دورهٔ هخامنشی ـ به همراه احسان احمدینیا ـ باستانشناس ـ که در مقالهای با عنوان «چشمانداز تدفینی دشت مرودشت در دوره فراهخامنشی با بررسی یادمانهای دستکند تدفینی» منتشر شده است، نشان میدهد «تدفینهای دستکند صخرهای قابل تاریخگذاری به دورۀ فراهخامنشی در دشت مرودشت، مانند هر دوره یا محل دیگری، در درجۀ اول به عنوانِ گونهای از تدفینهای شأنزا برای اعضای خانوادههای قدرتمند در هرم قدرت اجتماعی ساخته و استفاده میشدند. یادمانهایی که از یکسو اعتبار، مشروعیت و قدرت ایشان را در بین جمعیت بومی و سایر قدرتهای منطقه ای افزایش میداد. از دیگر سو، سندی معتبر برای اخلاف دودمانی اشراف در جهت تملک و تداوم تسلط بر املاک اجدادی در آینده محسوب میشدند.»
سیاوش آریا، پژوهشگر میراث فرهنگی هم براساس پژوهشها و پرسوجوهایی که داشته، معتقد است «آرامگاه صخرهای «فالونَک» برپایه شواهد باستانشناختی از آنِ خاندان بومی پارس و «پَرَتَرَکهها» است اما نمیدانیم که در پیوند با کدام فرد است. باید دانست که دودمان فراتهداران میراثداران هخامنشیان بوده و در آیین و باورها از آنان پیروی میکردند، از روی سکههای بر جای مانده و نام برخی از این فرمانروایان میتوان به آگاهیهای بیشتری دربارۀ آنها دست یافت.»
آرامگاههای صخرهای از دوره داریوش بزرگ هخامنشی به روش چهارپیل (چلیپا یا صلیبی) در کوه دژنِبِشت یا سه گنبدان (نقش رستم) ایجاد شد و پس از آن، جانشینان او از این نمونه پیروی کرده و آرامگاههایی را در نقش رستم و پارسه (تخت جمشید) ساختند. درباره روش تراشیدن جبهۀ آرامگاه نوشته است: از بالای صخره رو به پایین سنگهای برجسته را تا اندازهای هموار کردهاند، سپس از خطی ۲۶ متر پایینتر از قلۀ صخره، سینۀ کوه را در جبههای به گسترۀ ۱۰ متر تراشیده و ۸ متر و نیم پایین رفتهاند تا شاخۀ بالایی چلیپا تمام شده، آنگاه پهنۀ جبهه را دو برابر کرده، دو شاخۀ میانی را با بلندای حدود ۷ متر کَندهاند و پس از آن، به تراشیدن شاخۀ پایینی پرداخته و ۶ متر و هشتاد سانتیمتر دیگر پایین رفتهاند. (زنده یاد شاپور شهبازی)
راه رسیدن به آرامگاه فالونک دشوار است، بدون طناب تقریبا ناممکن به نظر میآید. سیاوش آریا حدود پنج ماه پیش توانسته به داخل این آرامگاه برسد هرچند پس از گرفتن عکس، از آن ارتفاع افتاد و آسیب سخت دید و حالا پس از گذشت پنج ماه توانسته درباره آنچه در این آرامگاه دیده است، بنویسد. او از یادگارنویسیهای متعدد در این آرامگاه با استفاده از سیمان اطلاع داده و نوشته است: «یکی از دشواریهای یادمانهای تاریخی و فرهنگی که در روستاها و آبادیها و دور از شهرها جا دارند، رسیدگی نکردن از سوی ادارههای میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی شهرستانها است و آنها را به حال خود رها کردهاند. کمبود بودجه و نیروی انسانی در یگان حفاظت میراث فرهنگی سبب شده تا وزارت میراث فرهنگی نتواند به درستی از این میراث حفاظت کند و همین موضوع دست سودجویان اَموال تاریخی و فرهنگی را باز گذاشته است.
او براساس مشاهداتش اشاره کرده که گلسنگها در بخش گستردهای از آرامگاه صخرهای «فالونک» رخنه کرده و بخشهای کوچکی از این بنا شکسته شده است که میتوان به درون خود گوردخمه اشاره کرد. از سویی، یادگارنویسیها با سیمان و اِسپری در درون گوردخمه گسترده است.
این پژوهشگر میراث فرهنگی که اشاره دارد در خردادماه ۱۴۰۳ توانسته وارد این آرامگاه شود، در توصیف آن نوشته است: «گوردخمۀ درون آرامگاه بسیار ساده است. در این گوردخمۀ با یک سنگنگارۀ ساده و ابتدایی یا شاید نیمه تمام مواجه میشویم که تا کنون مطالعه و بررسی علمی درباره آن انجام نشده و در هیچ نوشتهای هم به آن اشاره نشده است. میتوان پنداشت که به سبب کمبود فضا و جایگاه قرارگیری سنگنگاره، ساده و ابتدایی تراشیده شده است. با این همه، از تعداد زیادی از باستانشناسان و پژوهشگران دربارۀ آن پرسوجو کردم و آگاه شدم که تا کنون هیچیک پژوهشگران و دوستداران میراث فرهنگی به بالای این آرامگاه به سبب دسترسی سخت و غیرممکن آن راه نیافتهاند و تنها یونس زارع، باستانشناس و کارمند پایگاه جهانی پارسه (تخت جمشید) با طناب در سال ۱۴۰۰ خورشیدی از این آرامگاه بالا رفته است و او هم از وجود این سنگنگاره آگاهی نداشت و تنها یک سنگنگارۀ کوچک و ناقص در ورودی گوردخمه و سمت چپ و بالای آن را شناسایی کرده که بسیار محو شده است. با این همه، به ادارۀ کل میراث فرهنگی استان فارس و مسئول ثبت آثار تاریخی و کارشناسان امر، عکسهای سنگنگاره را نشان داده و شناسایی سنگنگاره را اطلاع دادم. شوربختانه ادارۀ میراث فرهنگی استان تا کنون این آرامگاه صخرهای بسیار ارزشمند و شناخته شده را ثبت ملی نکرده است (محوطه آن را ثبت کرده است) که جای افسوس و نگرانی دارد. بهانۀ ادارۀ میراث فرهنگی برای ثبت نکردن آرامگاه، دسترسی سخت و دشوار به آن است. میتوانستند با یک نردبان و تجهیزات مورد نیاز در همۀ این سالها آرامگاه «فالونک» را به ثبت ملی برسانند. بیگمان در این زمینه کوتاهی شده است.
دربارۀ دیرینگی سنگنگارۀ نویافته و شناساییشده تا انجام کامل پژوهشهای کارشناسی نمیتوان چیز بیشتری گفت تنها میتوان پیشنهاد داد که پژوهش و بررسیهای بیشتر باستانشناسی انجام شود.»
این پژوهشگر میراث فرهنگی سنگنگارهای را در این آرامگاه شناسایی کرده که به دلیل سادگی و ابتدایی بودن آن، گمان بر این دارد که متعلق به دوره پساهخامنشی باشد و پیشنهاد مطالعه و بررسی بیشتر آن را داده است.
به گفته این کنشگر میراث فرهنگی، سیمانکشی در این آرامگاه با توجه به دسترسی دشوار آن ظاهرا کار برخی کوهنوردان است که در دیگر بناهای تاریخی هم سابقه داشته است.
نظرات