محمدرضا مدیری، مدیرعامل پتروشیمی زنجان در گفتوگو با «تجارتنیوز»:
باید بندهای اقتصاد را باز کرد/ دولت چهاردهم باید تلاش کند تورم را به کانال ۱۵ تا ۲۵ درصد بازگرداند
نمیتوان قیمت انرژی را یکشبه به قیمت تعادلی رساند/ همه عقلا به این نتیجه رسیدهاند که قیمتها باید اصلاح شود/ تورم فقط یک مسئول دارد، آن هم دولت است!
تورم، یکی از ابرچالشهای اقتصاد ایران طی دهههای اخیر است. واژهای ترسناک که از آن بهعنوان ریشه تمامی مشکلات اقتصادی تعبیر میشود؟ اما ریشههای ایجاد تورم فزاینده و مزمن ایران کجاست و آیا میتوان، این اسب رمیده را دوباره رام کرد؟ محمدرضا مدیری، مدیرعامل پتروشیمی زنجان در گفتوگو با «تجارتنیوز» به این سوالات پاسخ داده است.
تورم مزمن اقتصاد ایران، طی دهههای اخیر، توان حرکت اقتصاد را گرفته است. فشار تورم عمومی بر مردم و صدمات تورم تولیدکننده، بخشهای اقتصادی را نیز از کار انداخته است. اگرچه در برخی سالها، نرخ تورم نزولی شده و ارقام پایینتری را نسبت به میانگین این سالها ثبت کرده اما باز هم نتوانسته است اقتصاد ایران را از کابوس تورم بیدار کند.
اما آیا میتوان نسخهای برای رهایی از این کابوس یافت؟ ریشههای این تورم مزمن کجاست؟ و چه کسانی این ریشهها را آبیاری کردهاند تا تورم به درختی تنومند تبدیل شود که تبر هیچ دولتی نتواند آن را قطع کند؟
محمدرضا مدیری، مدیرعامل پتروشیمی زنجان در بخش دوم گفتوگوی اختصاصی با «تجارتنیوز» به این سوالات پاسخ داده است.
سیر نزولی تورم ادامه پیدا نمیکند
بحثی در مورد تورم مطرح میشود درباره روند این شاخص در دولت آقای رئیسی که میبینیم در برخی مواقع، کاهش نشان داده و گاهی هم ثباتی داشته است. این مساله در مقایسه با مسیر دولتهای قبلی و حتی در مقایسه با شرایط اقتصادی که جامعه ایران دچار آن است، چقدر بهعنوان یک دستاورد یا موفقیت شناخته میشود؟ آیا میتونیم بگوییم که این کاهش یا ثبات را مردم در زندگی شخصی خود احساس میکنند و چقدر در حد اعداد و ارقام است؟ دولت جدید باید چه کاری انجام بدهد تا شتاب رشد تورم در یک روند نزولی قرار گیرد؟ همچنین درباره تفاوت دو مفهوم تورم و گرانی هم صحبت بفرمایید، چرا که در این باره بسیار خلط مبحث میشود.
اول به موضوع دستاورد بپردازم؛ تصور من این است که تقریباً همه دولتها به جز دولتهای نهم و دهم یک مدل رفتار کردهاند. من اساسا وارد دنیای عجیب و غریب دولتهای نهم و دهم نمیشوم؛ در اوایل انقلاب هم که Learning curve یا منحنی یادگیری شکل نگرفته بود و باید این دورهها را کنار بگذاریم. اما در بقیه دولتها نظام بروکراسی کشور تلاشهای خود را کرده است. اینکه بگوییم این یک دستاورد است، در واقع من نه میخواهم بگویم دستاورد است و نه میخواهم بگویم نیست. آیا تورم در سه سال گذشته کاهش پیدا کرده است؟ باید توجه داشته باشیم که اول به یک عدد خیلی بزرگ رسید و بعد به تدریج پایین آمد و به ثبات رسید و الآن هو سیر نزولی دارد اما ادامه پیدا نخواهد کرد! حتی اگر دولت عوض نمیشد.
نکته اصلی این است که وقتی میخواهیم رانتپاشی ارز 4200 تومانی را اصلاح کنیم، یک مابهازایی را از دست میدهیم. کمی بیانصافیست که بگوییم تورم شد 52 درصد بدون اینکه توجه کنیم، اتفاقی افتاده است. ایراد ما به این بخش باید این باشد که چرا آن سیاست معطل ماند؛ ما که بهاشی آن را پرداخته بودیم. یعنی هم پیاز را خوردیم، هم چوب را. همان سیاست را ادامه میدادیم دیگر! لااقل وقتی بهای چنین کاری را پرداختهاید، سیاست را ادامه میدادید. آقای رئیسی در آن سال، آبروی سیاسی خود را در آن سال مشخص گذاشت و تحت فشار قرار گرفت. در واقع پول کالا را که دادهاید، لااقل آن را تحویل بگیرید! از نظر من ایشان نتوانستند از این دستاورد استفاده کنند.
در خصوص تورم هم فکر نکنید اتفاق ویژهای افتاده است. کانال تورم عوض شده است. ما از تورمهای ۱۵ تا ۲۵ درصدی که یک تورم مزمن تحملپذیر بود، در برخی بازههای زمانی به سمت مرز تورم لجامگسیخته رفتیم. نگه داشتن اقتصاد در آن دوران کار سختی بوده و اتفاقاً مربوط به دوران ریاست آقای دکتر همتی در بانک مرکزی بود. ایشان، تیم ایشان و البته دولت مستقر، کار بسیار دشواری انجام دادند که طبیعتا باعث فشار سیاسی به خود ایشان هم شد. حتما ایشان بخشی از آبروی کارشناسی خود را پای این کار گذاشتند که توتنستند کمک کنند.
بعد از اینکه یک مقدار وضعیت مالی کشور بهتر شد در تامین ارز، که اواخر سال ۹۹ شروع شد و سالهای بعد هم ادامه پیدا کرد، ابزار کافی را داشتیم که به این ارقام برسیم. به نظرم هر دولتی بر سر کار بود، به این ارقام میرسید.
ظرفیت زیادی برای افزایش درآمد ارزی نداریم
به این نکته هم توجه کنید که ما دیگر ظرفیت زیادی برای افزایش درآمد ارزی نداریم! یعنی اینگونه نیست که فکر کنیم نفت بیشتری بفروشیم؛ زیرا از آن طرف که نفت بیشتری فروختیم، با همون نظام سرکوب قیمت، زمانی صادرکننده فرآورده بودیم، اما الآن واردکننده هستیم. ما یک زمانی در ابتدای دولت سیزدهم، بنزین صادر میکردیم. بخشی به دلیل کرونا بوده است که مصرف را پایین آورد. باید دقت کنیم که شکل شعار سیاسی نگیرد. بخشی هم به دلیل این بود که قیمت نسبی بنزین به اندازه وضعیت امروز افتضاح نبوده، پس مصرف پایین آمده است. از آن سمت، جریان واردات خودرو هم تا این حد آسیب ندیده بود.
این مقدمه را گذاشتم تا کمی از اینکه بحث را از دریچه سیاست ببینیم، دوری کنیم. اما میخواهم بحث مهمتری را مطرح کنم. عرض کردم اگر پدیدهای آنقدر مهم است که تمام سه نسل ایران را درگیر کرده است، یعنی اواخر یک نسل و تمام زندگی دو نسل بعد را درگیرد کرده است، به عبارتی از میانه دهه ۵۰ تا کنون. الان البته بدتر هم شده و ریل هم عوض کرده است، به نحوی که از یک تورم زیر ۲۰ درصدی متوسطی رفته به محدوده ۴۰ درصدی. برای اولین بار است که ۵ سال متوالی این عدد را دارد.
تورم تمام شئون زندگی ما را نابود کرده است
شما با پدیدهای مواجهید که خود به خود ایجاد نشده است. این پدیده، ذینفعانی دارد که حتما پر سر و صدا هستند و حتما هم قدرت تصمیمسازی و اعمال تصمیم دارند. پس اصلا شما نمیتوانید با کوچکسازی تصویر تورم با آن مواجه شوید. مقام معظم رهبری در خصوص کسری بودجه تعبیری دارند و به آن میگویند، امالخبائث؛ این تعبیر اتفاقا خیلی دقیق است. برای اینکه اگر ما بفهمیم تورم از کسری بودجه میآید، آن وقت میفهمیم، زمانی که میگوییم امالخبائث، کسری بودجه است، پس میگوییم امالخبائث تورم است. تورم واقعا تمام شئون زندگی ما را نابود کرده است؛ از اخلاق گرفته تا فرهنگ که در افق دراز مدت تغییر میکند تحت تاثیر تورم قرار گرفتهاند. شما در فرهنگ مصرف تغییرات عمده پیدا کردید، در رفتار خانوادگی حتی تغییر کردید. در هنر تاثیر گذاشته و در موضوعات اجتماعی همچنین.
معتقدم ابتدا دولت باید مسئولیت تورم را بپذیرد. خوشحالم از اینکه در صحبت آقای دکتر پزشکیان شنیدم که ایشان به تورم همین نگاه را دارد. فکر میکنم آقای دکتر پزشکیان میدانند و باور دارند که تورم فقط یک مسئول دارد و آن هم دولت است. منطورم از دولت فقط قوه مجریه نیست. منظورم نظام حاکم است. ما اسم آن را در اقتصاد G میگذاریم. تورم یک مسئول دارد و فقط یک مسئول دارد و فقط یک مسئول دارد. اگر دولتها این جسارت را پیدا کنند که بعد از ۵۰ سال با صدای بلند این مسئولیت را بپذیرند، تازه در نقطه صفر قرار میگیریم. اگر این مسئولیت را نپذیرند، نمیشود امیدوار بود، کسی برای آن راه حل پیدا کند.
میدانید که راه حل مساله تورم در تمام دنیا خیلی دم دستیست و همه آن را میدانند و دلیلش را هم میدانند که چیست. عمده کشورهای دنیا به جز پنج شش کشور که ما در میان آنها اتفاقا شاخص و خاص هستیم، توانستهاند مساله تورم را حل کنند. اگر ما نمیتوانیم حل کنیم، اول به این دلیل است که مسئولیت آن را نمیپذیریم و این بحث را در ادامه توضیح میدهم. دلیل دوم این است که ذینفعان به حد کافی قدرتمندند که اجازه آن را نمیدهند!
وقتی رندانه به جای تورم میگویند گرانی، مسئولیت را به گردن مردم و بنگاهها میاندازند
ما در سپهر سیاست، واژه تورم را کنار واژه گرانی میگذاریم. با یک تقریب سر انگشت میگویم که بیش از ۹۰ درصد از کسانی که پشت تریبون قرار میگیرند، از دولتمردان گرفته تا حتی شهروندان، وقتی از این پدیده حرف میزنند، میگویند گرانی؛ میگویند مردم از گرانیها خسته شدند. باید توجه کنید که گرانی پدیده اقتصاد خرد است؛ مربوط به بنگاه است. تورم اما یک مسئول دارد و آن هم دولت است. تورم پدیدهای مربوط به اقتصاد کلان است.
وقتی شما رندانه به جای تورم میگویید گرانی، مسئولیت را به گردن مردم و بنگاهها میاندازید. رندانه میگویید که مردم من خیلی خوب هستم، سیاستمدار فولالعادهای هستم، دولت خیلی فوقالعادهای هستیم اما این احتکارگران و این سودجویان مقصرند. در واقع واژههایی پشت آن ساخته میشود؛ این طمعکاران و این رانتجویان باعث گرانی میشوند. وقتی این را به مردم میفروشید، کسی که مثلا صبح بیدار شده رفته در سوپر مارکت یه قالب کره بخرد، از دیشب تا امروز دستمزدش عوض نشده و درآمدهایش تغییری نکرده وقتی مجبور است 20 درصد با قیمت بالاتر بخرد، بلافاصله آن فرد (بنگاه) را مسئول میداند. زنگ میزند به سازمان تعزیرات حکومتی، اتفاقی که در دهه 60 بسیار رخ میداد. یا به سامانه 124 زنگ بزند؛ یکی از گزینههای این سامانه اتفاقا در همین مورد است؛ در حالی که باید به دولت زنگ بزند! باید به مجلس زنگ بزند! اما به آنها که نمیتواند زنگ بزند، زنگ میزند به این سامانهها. ذهنش درگیر است، دائم رسانه را پیگیری میکند و خوشحال میشود از اینکه بقالی سر کوچه را تعطیل کردند و چند نفر بیکار شدند. خوشحال میشود که مثلا شرکتهای پخش را جریمه میکنند یا اصلا پول آنها را نمیدهند.
صورت مسئله طی ۴۰ سال تبدیل شده به ایجاد یک نظام بروکراتیک که صبح تا شب دغدغهاش این است که قیمت یک کالا را تعیین کند. بعد ۱۰۰ مدل قیمت هم خلق و یک فساد عظیم جدید را ایجاد میکند که همین رویکرد، تورم را تشدید میکند. قدم یک را من از اینجا میبینم و قدم دو را در هدف گذاری. هدفگذاری ما در رابطه با تورم یک شعار است مثل دولت سیزدهم که ادعا کرد ما طی یک سال ۱۶ درصد یعنی نصف میکنیم و بعد تک رقمی میکنیم؟ نه! من فکر میکنم که هدف دولت چهاردهم باید این باشد که در نزدیکی انتهای دوره چهار ساله، به کانالهای قبلی بازگرداند. یعنی به جای کانال ۴۰ درصدی برگردیم به کانال ۱۵ تا 25 درصدی. اگر این اتفاق بیفتد ما دوباره به ریل خودمان برمیگردیم و باید سراغ مسیر بعدی و اقدامات مهمتر برویم.
قوه مجریه و قوه مقننه بیشترین نقش را در موضوع تورم دارند
شما گفتید که در واقع مقصر و مسئول اصلی ایجاد تورم، دولت است. این مسئول ایجاد تورم، از چه راهی میتواند آن را کنترل کند؟ سوال اساسیتر اینکه چرا تورم ایجاد میشود؟ بر اثر چه سیاستی شتاب افزایشی میگیرد؟ و با چه سیاستی میشود آن را کنترل کرد تا فشار کمتری به اقتصاد وارد شود و بتوانیم چشمانداز توسعه برای اقتصاد تعریف کنیم؟
سوال خوبیست از این بابت که من عرض کردم مسئول تورم دولت است؛ بر این اساس ممکن است به ذهن فردی بیاد که اگر دولت مسئول آن باشد، در نتیجه حل آن نیز خیلی ساده است. اولاً وقتی میگوییم دولت، منظور همه نهاد حاکمیت و مهمترین آن یعنی قوای مجریه و مقننه است. سیاست های مالی در بودجه نمود پیدا میکند و حاصل تعامل همه نظام سیاسی است. سند بودجه سندی است که به خوبی نظام سیاسی را نمایندگی میکند. یعنی اگر بخواهید ایران را با یک سند توصیف کنید برای یک نفر، از بودجه میتوانید استفاده کنید. این تصویری که سند بودجه به ما میدهد و البته بعدتر، گزارش تفریغ بودجه، نسبت به قانون اساسی تصویر روشنتری از نظام سیاسی را به ما میدهد. پس قوه مجریه و قوه مقننه بیشترین نقش را در موضوع تورم دارند که طبیعیست؛ آن سمت سیاستهای پولی و این سمت سیاست های مالی.
اما این هم باز در سطح عملیاتی است و ما میتوانیم در سطح تئوریک نگاه کنیم که چرا اصلاً تورم درست میشود و این همه سال میماند و اتفاقاً تورم استثنایی است. یعنی ما نه تورم افسارگسیخته داریم و نه تورم کنترل شده! یک تورم مزمن هستیم که یک بازه تورمی را در درازمدت ادامه میدهیم. تورمهای افسارگسیخته آنقدر تلاطم ایجاد میکنند که برای حل آن، همه ذینفعان جمع میشوند. به همین علت است که تورم در عمده کشورهای جهان حل شده است. اما تورم مزمن تحملپذیر است؛ مثل داغ کردن قورباغه است! به تدریج چون درگیر آن شدیم، نسبت به آن بیحس شدهایم.
دلیل تورم، تامین مالی سیاست است
دلیل تورم از نگاه من تامین مالی سیاست است. من فکر میکنم که تامین مالی سیاست با این ساختار سازماندهی نظام سیاسی باعث میشود که تورم ایجاد شود. اما تامین مالی سیاست یعنی چه؟ مفصل باید شرح داد اما شما به هر حال هزینه های دولت را دارید؛ دولتی که باید هزینههای جاری خود را بدهد، نمیتواند تورم را کنترل کند. یعنی زمانی میتواند کنترل کند که اول منابع کافی برای دادن هزینههایش را داشته باشد. به هر حال هزینههای ناشی از صرفاً کالاهای عمومی یعنی ماموریت اصلی دولت، در وضعیت درآمدی فعلی، اسیر تورم خواهد شد.
میخواهم بگویم اگر میگوییم دولت، نهاد مسئول تورم است، منظور این نیست که یک شبه میتواند آن را حل کند. منظور این است که وقت خود را از روی تولید کالای خصوصی تخصیص بدهد به تولید کالای عمومی و حل مسئله تورم. یعنی این همه وقتی که میگذارد تا همه کالاها را تنظیمگری کند به ادبیات خودش که البته تنظیمگری نیست و دخالت و قیمتگذاری است، تمام جریان تامین مواد و کالا و خدمات را کنترل کند و عرضه آنها را چه در سمت واردات و چه در سمت صادرات و یک تقاضای اجتماعی را شکل بدهد که آحاد ملت از دولت توقعاتی داشته باشند که اصلا وظیفه دولت نیست و در گذر زمان این توقعات باقی میماند، لااقل می تواند در اصلاح همین بخش کاری کند. یعنی میتواند این پیام را صادر کند که من مسئول این نیستم که آجیل شب عید را تنظیم و قیمت آن را تثبیت کنم. من مسئول این نیستم که یک دستگاه عریض و طویل درست کنم که این آجیل را بخرد چند ماه قبل، و بعد عرضه کند.
شما پرتقال شب عید را وقتی 6 ماه قبل میخرید و انبارداری میکنید، در واقع هم هزینه مالی آن پول را دادید، هم دارید هزینه نگهداری و انبارداری را میدهید و هم هزینه توزیع را. هدررفت زیادی هم خواهید داشت فقط برای اینکه قیمت پرتقال را برای شب عید کنترل کنید. همه این هزینهها در کسری بودجه سرریز میشود.
ما نمیتوانیم مسائلمان را با دانش اقتصاد کلان حل کنیم، به دانش سیاسی نیاز داریم
با توجه به این مواردی که شما میفرمایید، باز هم ما میبینیم که اکثر دولتها اصلا تمایلی برای خروج از این وضعیت، یعنی قیمت گذاری دستوری ندارند. این سیاست همینطور ادامه دارد یا شاید همان طور که شما فرمودید حتی در سطح جامعه هم این توقع را ایجاد کند که دولت باید تصمیم بگیرد و تنظیم کن که مثلاً قیمت کره چقدر باشد. ولی با همه این اوصاف باز هم دولت علاقهای به خروج از این وضعیت ندارد و در همه حوزههای اقتصادی نفوذ و دخالت میکند. حتی در دولت سیزدهم دیدیم که این اتفاق در مورد اتاق بازرگانی هم افتاد؛ یعنی در انتخابات پارلمان بخش خصوصی با نفوذ نیروهای دولتی یک سری اتفاقاتی افتاد با این هدف که دولت مهرههای خود را در اتاق بگذارد و حتی در بخش خصوصی هم تصمیم گیری دست خودش باشد! این یعنی در واقع نهاد دولت اصلاً علاقهای ندارد به خروج از این وضعیت، حتی اگر برای خودش هزینههای خیلی زیادی هم ایجاد کند.
خیلی دقیق فرمودید. توجه کنید که داروین و آدام اسمیت یک تصویر هستند. او در حوزه زیست شناسی و تکامل و آدام اسمیت در حوزه توصیف دینامیسم اقتصاد. داستان تورم هم با این تصویری که شما ارائه دادید، داستان مرغ و تخم مرغ است. اینکه اول مرغ بوده یا تخم مرغ، جوابش این است که هیچ کدام! اول یک عامل بنیادی بوده و با تکامل همراه، به اینجا رسیده است. اول یک هسته اهرمی شکل گرفته و بعد در افق زمانی پدیدهای بزرگ شده است.
نکته دوم این است که ما نمیتوانیم مسائلمان را با دانش اقتصاد کلان حل کنیم. معنی اقتصاد کلان این است که ما همه اطلاعات مربوط به اینکه «چگونه» میتوانیم مسئله تورم را حل کنیم، داریم. اما دانش اقتصاد سیاسی است که برای ما تبیین میکند، «چرا» نمیتوانیم حل کنیم!
تامین مالی سیاست از دو مسیر مستقیم و غیر مستقیم بر تورم اثر میگذارد. تامین مالی غیرمستقیم سیاست یعنی راضی نگه داشتن ذینفعان! تابع هدف دولت به معنی حکومت و تابع هدف دولت به معنی قوه مجریه و تابع هدف دولت به معنی قوه مقننه با تابع هدف من و شما فرق دارد. تابع هدف من و شما این است که یک زندگی آرام داشته باشیم، دچار تلاطم قیمتها نشویم، دستمزدمان به ما استطاعت بدهد و یک زیست با عزت را برای ما فراهم کند و بتوانیم رشد کنیم. اما تابع هدف سیاستگذار یعنی کسی که برای ما تصمیم میگیرد این است که محبوب باشد و بتواند رای بگیرد. این رای ممکن است داخل صندوق نباشد به معنای اینکه شما در انتخابات در صندوق میاندازید، بلکه به معنای اینکه افکار عمومی او را بپسندد.
وقتی یک محور کج گذاشته میشود، خود شما در همان تله میافتید. مثلا وقتی که قیمت گذاری دستوری را در اوایل انقلاب یک گروه قدرتمند توانستند تثبیت کنند در اقتصاد ایران، وقتی این را میفروشید به مردم و مردم حلاوت و شیرینی اول آن را درک میکنند، شما دیگر نمیتوانید از آن روش برگردید. وقتی میگویید آب و انرژی ارزانقیمت یا زمین رایگان در فلان جای تهران، این حلاوت را میفروشید و دیگر نمیتوانید از آن برگردید. حتی در مورد مسکن مهر هم همین اتفاق افتاد. دینفعان مسکن مهر که لزوما طبقات پایین دستی که مسکن حمایتی به عنوان ماموریت دولت را ما برای آنها انجام داده باشیم نبودند. خیلیها ذینفع بودند و برنده هم شدند اما امروز دیگر شما نمیتوانید از زیر بار قول ساختن مسکن بیرون بیایید! حالا دیگر هر دولتی که بیاید باید در خصوص مسکن حمایتی اقدام و عمل کند.
در مسئله تورم هم همین اتفاق افتاده است؛ شما ذینفعان را به یک سمتی در افق ۴۰ ساله جهتدهی کردهاید که الان دیگر اجازه نمیدهند، شما هر کاری کنید. شما بهعنوان سیاستگذار تابع هدفتان این است که از اینها رای بگیرید، محبوب باشید، بگویند چه دولت قدرتمندی، چقدر با تدبیر بود آفرین و برای شما دست بزنند! در غیر این صورت میافتید. این آبروی سیاسی دولت دوازدهم را نگاه کنید! دولتی که ۲۴ میلیون رای گرفته بود، در چند ماه همه را از دست داد، چون ذینفعان حتما اهمیت دارند! این میشود تامین مالی غیر مستقیم سیاست.
اما تامین مالی مستقیم سیاست میشود همان فرمایش شما. مثلا من در جایی مدیر هستم؛ جلوی رسانه پشت تریبون، حرفی میزنم اما وقتی در اتاق خودم هستم، ذینفعان دیگری هستند که در ریزترین مسائل شخصی من میتوانند برای من دردسر درست کنند و به من آسیب بزنند. من دیگر نمیتوانم تصمیمی را که پشت تریبون به عموم گفتم، اجرا کنم.
یا اینکه مثلا من شبکه حزب ندارم و اساسا یک فعال سیاسی هستم. حکوم را چه کسانی اداره میکنند؟ سیاسیون! و سیاسیون نیازمند شبکه سیاسی هستند و ما اینجا شبکهای به مفهوم حزب که به طور شفاف تامین مالی بشود که نداریم؛ ما در کشور، نزدیک به 100 سال است واژگانی را جا انداختهایم که مثلا هر نوع رفتار سیاسی را در حالی که سیاست در خصوص قدرت است و قدرت امر قدسی نیست، خدمت توصیف میکند. و حالا من اعلام میکنم که هدف من از فعالیت سیاسی خدمت است. وقتی هدف میشود خدمت و نه قدرت، نمیتوانید برای آن تامین مالی کنید. مگر برای خدمت از مردم پول میگیرید؟ ولی وقتی میخواهید از بنگاهی کمک بگیرید متقابلا از شما چیزی میخواهد. یک رابطه به این مهمی داریم که تامین مالی سیاست است و شما هر کاری کنید به ذینفعان سیاسیتان آسیب میزنید.
اگر در این سفرهای که پهن است، امتیاز ویژهای نباشد، خیلی از ذینفعان از پای آن بلند میشوند
آیا عرایض من به این مفهوم است که هیچ کاری نمیشود کرد؟ قطعا مفهوم این نیست؛ اما اگر میگویید باید بندهای اقتصاد را باز کرد، یعنی اینکه از از جزئیات و ریز ریز نمیشود تغییری ایجاد کرد، چرا که ذینفعان بسیار قدرتمند هستند. اما اگر از تعبیر آقای دکتر پزشکیان استفاده کنیم، مثلا سفرهای پهن است و در این سفره غذایی نباشد، امتیاز ویژه نباشد، خیلیها از پای این سفره بلند میشوند! اگر در بنگاههای وصل شده به قدرت و دولت، از رانت پاشی ارزی، از ناترازی و رانتپاشی انرژی و امتیازات خاص خبری نباشد، شما مزیتی را حس نمیکنید از اینکه بهعنوان کارشناس در یک شرکت دولتی استخدام شوید. وقتی این مزیت از دست میرود، اساسا بازی تغییر میکند. اینها در افق باعث حل مسئله میشوند. اما اگر وارد بخش فنی شویم، موضوع ما، موضوع کسری منابع و کسری بودجه است.
گفتنیست، بخش نخست این گفتوگو با عنوان «حکمرانی ریال» خطرناکترین ایده ۳۰ سال گذشته است!/ آزادسازی قیمت ارز، دلار را ارزان میکند» منتشر شده و قابل مشاهده و مطالعه است.
نظرات