موضوعات داغ: # قیمت خودرو # قیمت دلار # آلودگی هوا # مدارس # سینما # قیمت مصالح # قیمت مصالح ساختمانی # قیمت طلا
«تجارت‌نیوز» گزارش موسسه چتم هاووس درباره نتایج حمله اسرائیل به قطر را بررسی می‌کند:

اعراب به دنبال ایجاد ناتوی عربی در منطقه

اعراب به دنبال ایجاد ناتوی عربی در منطقه
افزایش تنش‌ها پس از اکتبر 2023 و حمله اسرائیل به قطر در سپتامبر سال جاری نشان می‌دهد که کشورهای منطقه باید به دنبال ایجاد یک چتر دفاعی برای خود باشند. اندیشکده «چتم هاووس» در گزارشی به این موضوع پرداخته است که چرا پس از حمله اسرائیل به قطر، زمان اتحاد دفاعی کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس فرا رسیده است و عربستان سعودی و سایر کشورهای عربی خلیج فارس بهتر است با ادغام دفاعی خود به جای تکیه بر سایر شرکای خارجی، از منافع جمعی‌شان استفاده کنند.

به گزارش تجارت نیوز، حمله ۹ سپتامبر اسرائیل به قطر نشان‌دهنده درستی سیاست‌های عربستان سعودی، برای انعقاد یک پیمان دفاعی رسمی با آمریکا در سال‌های اخیر بوده است؛ کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس با وجود اینکه شرکای نزدیک ایالات متحده هستند، اما تنها توافق‌نامه‌های امنیتی غیررسمی با واشنگتن دارند. این توافق‌نامه‌ها توسط سنای ایالات متحده تصویب نشده است و مانع از حمله اسرائیل به پایتخت قطر هم نشد.

اندیشکده سیاست خارجی «چتم هاووس» در گزارشی با اشاره به این موضوع که ریاض بارها بر انعقاد یک توافق‌نامه رسمی با ضمانت‌های امنیتی ایالات متحده اصرار داشته، آورده است: پیشنهاد ایالات متحده از پاییز ۲۰۲۳ در مورد ارتقای روابط دفاعی واشنگتن و ریاض را به یاد بیاورید. در آن زمان، جو بایدن، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، پیشنهاد داد که در ازای عادی‌سازی روابط پادشاهی سعودی با اسرائیل، یک پیمان دفاعی متقابل با عربستان منعقد شود و این پیشنهاد در دوره ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور بعدی آمریکا و هنگام دیدار با رهبران سعودی در سفر به کشورهای منطقه مجددا تکرار شد. اما در نهایت، نه بایدن و نه ترامپ نتوانستند این پیشنهاد را عملی کنند زیرا اسرائیل شرط عربستان سعودی برای ایجاد یک کشور مستقل فلسطینی را نپذیرفت.

البته در این میان مشکل دیگری هم وجود داشت. سعودی‌ها اصرار داشتند که آمریکایی‌ها تضمین‌های امنیتی محکمی ارائه دهند که هرگونه نقض پیمان از سوی ایالات متحده به لحاظ سیاسی و اعتباری برای واشنگتن هزینه‌ساز باشد. عربستان سعودی و دیگر هم‌پیمانان آمریکا در منطقه خلیج فارس، بیش از هفت دهه به یک توافق امنیتی غیرالزام‌آور با واشنگتن بسنده کرده بودند. اما وقایعی که طی سال‌های اخیر در این منطقه به وقوع پیوست موجب شد که دیدگاه سعودی‌ها و کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس به طرز چشمگیری تغییر کند؛ حالا، سعودی‌ها خواهان یک توافق کتبی و مستند هستند که به امضای مقامات عربستانی و آمریکایی رسیده باشد. توافق فوق باید قانونی بوده و از حمایت کنگره هم برخوردار شود. (تنها این شکل از توافق است که) می‌توانست در دولت‌های متوالی دوام بیاورد. توافق مذکور این شرایط را ایجاد می‌کرد که با عربستان مانند هر متحد رسمی دیگر ایالات متحده، مانند اعضای ناتو و کشورهای واقع در منطقه اقیانوس آرام از جمله ژاپن، کره جنوبی و فیلیپین، رفتار شود.

اسرائیل سد هر پیمان دفاعی اعراب و آمریکا

البته عدم قطعیت کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس در مورد آینده قیمومیت ایالات متحده در این منطقه لزوما به تشدید فشار بر ایالات متحده منجر نمی‌شود اما شرایط هم مانند سال‌های گذشته هم نخواهد بود. با توجه به مخالفت شدید بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، با راه حل دو کشوری برای فلسطینیان و وعده او برای هدف قرار دادن رهبران حماس «هر کجا که باشند»، دستیابی به یک پیمان دفاعی متقابل میان اعراب و ایالات متحده بعید به نظر می‌رسد.

حتی اگر انعقاد چنین پیمانی امکان‌پذیر باشد، باز هم به طور قطع تضمین‌کننده حافظت ایالات متحده (در زمان حمله اسرائیل) نخواهد بود. حتی با وجود ماده ۵ ناتو (قلب پیمان ناتو ماده ۵ آن است که در آن کشورهای امضاکننده توافق کرده‌اند حمله نظامی علیه یک یا چند کشور عضو را به عنوان حمله به همه کشورهای عضو برشمارند و به مقابله با آن برخیزند) ایالات متحده یا هر عضو دیگر ناتو موظف نیست به طور خودکار به دفاع از کشور مورد حمله قرار گرفته بپردازد. هر عضو می‌تواند وضعیت را ارزیابی و مورد مشورت قرار دهد و اگر احساس کند مداخله نظامی خلاف منافع امنیتی اوست، می‌تواند عقب‌نشینی کند.

مطمئناً هزینه‌های سیاسی و اعتباری وجود خواهد داشت، اما این هزینه‌ها احتمالاً کمتر از درگیر شدن در جنگ با متجاوز است. در این شرایط بود که در هفته گذشته پیمان دفاعی میان عربستان با پاکستان مسلح به سلاح هسته‌ای امضا شد، اگر چه این توافق هم تضمین دفاعی غیرقابل انکار را ارائه نمی‌دهد چرا که اولویت اصلی پاکستان، هند است و تمام منابع نظامی، با ماهیت محدود، صرف رسیدگی به این چالش تاریخی می‌شود. این به معنای نادیده گرفتن اهمیت استراتژیک پیمان دفاعی عربستان و پاکستان نیست، بلکه به معنای تأکید بر این نکته است که جایگزین بهتری، یعنی پیمان دفاعی میان کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس یا اعضای GCC وجود دارد که می‌توان از آن سود جست.

سپر شبه‌جزیره فعال می‌شود؟

در واقع، راه‌حل افزایش امنیت در منطقه خلیج فارس در درون آن نهفته است. این راه‌حل همیشه وجود داشته است و مبتنی بر یکپارچگی دفاعی یا حداقل همکاری دفاعی بسیار بهبود یافته بین شش کشور شورای همکاری خلیج فارس (GCC) است.

کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در سال ۱۹۸۴ با ایجاد نیروی «سپر شبه‌جزیره» موافقت کردند که هدف آن ایجاد یک نیروی نظامی مشترک بود. ادغام دفاعی متعاقباً در اجلاس‌های مختلف مورد بحث قرار گرفته و در سال ۲۰۰۰ یک توافقنامه دفاعی مشترک امضا شد. اما تا سال ۲۰۲۵، نیروی سپر شبه‌جزیره به جز مداخله نظامی در سال ۲۰۱۱ در منامه، که با هدف کمک به سرکوب قیام مردمی علیه سلطنت بحرین بود، به ارائه مشاوره نظامی محدود شده است بنابراین برای ایجاد یک نیروی دفاعی و نظامی مشترک و یک فرماندهی نظامی یکپارچه هنوز راه درازی در پیش است.

کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس تاکنون هرگز به طور کامل به دنبال ادغام دفاعی نبوده‌اند، که بخشی از آن به دلیل بی‌اعتمادی متقابل و مواضع متفاوت این کشورها در حوزه سیاست خارجی‌شان است. همین چند سال پیش، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و بحرین پس از متهم کردن دوحه به دخالت در امور داخلی خود و سایر اتهامات دیگر، قطر را محاصره کردند. از آن زمان تاکنون روابط این کشورها با یکدیگر بسیار بهبود یافته است و ریاض، ابوظبی و منامه پس از حمله اسرائیل، همبستگی خود را با دوحه ابراز کرده‌اند، اما روابط بین کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس همچنان با ترکیبی از رقابت است.

حمله به دوحه خود نشان داد که باید امنیت منطقه خلیج فارس بر رقابت و سیاست بین کشورهای این منطقه اولویت داشته باشد. یک بلوک قدرتمند مانند شورای همکاری خلیج فارس باید بتواند از توانایی‌های مالی و نظامی عظیم خود به طور استراتژیک برای تقویت امنیت جمعی اعضایش استفاده کند.

ناتوی خلیج فارس در راه است؟

در مسیر ایجاد یک امنیت دفاعی مشترک پس از اجلاس اضطراری که در دوحه و در پاسخ به حمله اسرائیل تشکیل شد، کشورهای شورای همکاری خلیج فارس متعهد شدند که «یک مکانیسم دفاعی مشترک را فعال کنند». با این حال، هنوز جزئیات کمی در مورد معنای عملی این موضوع یا اینکه آیا امری بیش از یک ابراز همبستگی است یا خیر، منتشر نشده است؛ برای ایجاد ادغام دفاعی لازم نیست از همان ابتدا آن را به شکل ناتوی خلیج فارس طراحی کرد. این امر می‌تواند تدریجی باشد.

حداقل پنج حوزه وجود دارد که همکاری‌های پیشرفته و تجمیع منابع می‌تواند منجر به ادغام فوری و استراتژیک شود: لجستیک و زنجیره‌های تأمین؛ نوآوری در فناوری؛ مدیریت و تولید صنایع دفاعی؛ اشتراک‌گذاری اطلاعات؛ و در نهایت دفاع هوایی و موشکی.

هیچ‌کدام از این موارد با ادامه تقویت روابط با ایالات متحده (یا پاکستان) با اعضا مغایرت ندارد. در واقع، یک بلوک دفاعی متحدتر در خلیج فارس کاملاً با رویکرد امنیتی آمریکا در منطقه سازگار است و موجب می‌شود تا ایالات متحده تنها به عنوان یک عامل ادغام و تسهیل‌کننده عمل ‌کند. مقامات آمریکایی خود دهه‌ها است که برای این مفهوم در خلیج فارس تلاش می‌کنند. شورای همکاری خلیج فارس برای اجرای ادغام منطقه‌ای به ایالات متحده نیاز دارد زیرا کمک‌های ایالات متحده برای سازمان‌دهی و زمینه‌سازی فعالیت‌های حوزه‌های فناوری و آموزش مورد نیاز است.

ایده این است که قابلیت‌های فناوری و سازمانی ایالات متحده با قابلیت‌های مالی و تولیدی تحت حمایت و حاکمیت کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس هم‌راستا شوند. این امر می‌تواند یک نقطه عطف در خلیج فارس باشد؛ لحظه‌ای برای درک نهایی این موضوع که تکیه بر یک شریک امنیتی خارجی، هر چقدر هم نزدیک و قدرتمند، ممکن است به اندازه تقویت جبهه داخلی جمعی مؤثر نباشد. این کار بی‌نقص نخواهد بود و تنها راه برای بهره‌مندی از مزایای آن، امتحان کردن کامل آن است.

نظرات
آخرین اخبار
پربازدیدترین اخبار

وب‌گردی