به گزارش تجارت نیوز، تا ساعاتی دیگر دور پنجم مذاکرات هستهای ایران و آمریکا برای دومین مرتبه در شهر رم برگزار میشود؛ حال آنکه که کمتر از ۴۸ ساعت پیش از برگزاری، خبر انجام این مذاکرات مخابره شد.
دو موضوع مخالفت غرب با غنیسازی اورانیوم در خاک ایران و نارضایتی تهران نسبت به انتقال اورانیوم ۶۰ درصد غنیشده به خارج از کشور موضوعاتی هستند که موجب تاخیر در ادامه روند برگزاری مذاکرات شدهاند. با رحمان قهرمانپور، تحلیلگر ارشد روابط بینالملل، پیرامون این مذاکرات و چند و چون انجام آن گفتوگو کردهایم.
او در این گفتوگو با اشاره به اظهارات افرادی مانند علی شمخانی که اخیراً گفته است «منعی برای انتقال اورانیوم غنیشده ایران به خارج از کشور وجود ندارد» توضیح میدهد: «انتقال اورانیوم ۶۰ درصد و ۲۰ درصد ممکن است برای بخشهای تجاری حساسیتی نداشته باشد اما این موضوع برای بخشهای امنیتی مهم است و صراحتاً نیز میگویند و تاکید میکنند که ۳۰۰ کیلوگرم اورانیوم ۶۰ درصد ایران برای ما خاصیت بازدارندگی دارد.»
قهرمانپور همچنین در مورد انتشار خبر حمله احتمالی اسرائیل به ایران میگوید: «در چارچوب دیپلماسی اجبار آمریکا تقریباً به این جمعبندی رسیده است که صرف دیپلماسی با ایران جوابگوی خواستههایش نیست و برای دستیابی به توافق با ایران باید بُعد جبر و اجبار و اعمال فشار را حفظ کند، بنابراین هر زمان که احساس کند دیپلماسی جواب نمیدهد خط زور و تهدید را برای ایران علم میکند.»
متن گفتوگوی تجارتنیوز با این تحلیلگر ارشد موضوعات حوزه سیاست خارجی و بینالملل بدین شرح است.
***
۳۰۰ کیلوگرم اورانیوم ۶۰ درصد برای ایران خاصیت بازدارندگی دارد
*سطح غنیسازی در ایران و انتقال اورانیوم ۶۰ درصد از ایران به کشوری ثالث موضوعات محل مناقشه در مذاکرات تهران و واشنگتن هستند که به تاخیر در برگزاری این مذاکرات منجر شدهاند. دیدگاه جنابعالی دراینباره چیست؟ آیا ایران و آمریکا در نهایت میتوانند به توافقی در زمینه برنامه هستهای ایران دست پیدا کنند؟
بحث انتقال اورانیوم غنیشده ایران یعنی ۶۰ درصد و ۲۰ درصد مساله سادهای نیست. درست است که آقای شمخانی اعلام کرد تهران برای انجام این کار آمادگی دارد اما ما تجربه سالهای ۸۸ و ۸۹ در توافق میان ایران و برزیل و ترکیه را داریم که قرار بود اورانیوم ۲۰ درصد ایران به خارج از کشور منتقل شود اما در عمل اتفاقی نیفتاد.
این موارد نشاندهنده آن است که در ایران هم دیدگاههای مختلفی در زمینه انتقال اورانیوم غنیشده به خارج از کشور و دیگر موضوعات مذاکراتی رواج دارد. یعنی انتقال اورانیوم ۶۰ درصد و ۲۰ درصد ممکن است برای بخشهای تجاری حساسیتی نداشته باشد اما این موضوع برای بخشهای امنیتی مهم است و صراحتاً نیز میگویند و تاکید میکنند که ۳۰۰ کیلوگرم اورانیوم ۶۰ درصد ایران برای ما خاصیت بازدارندگی دارد. از این رو میخواهم بگویم همانطور که اشاره شد، در داخل ایران نیز دیدگاههای متفاوتی در این زمینه وجود دارد اما به این پرسش که در نهایت حول چه موضوع و چه میزانی از غنیسازی یا انتقال اورانیوم، اجماع صورت میگیرد نمیتوان پاسخ قطعی داد.
در حال حاضر ایران و حتی آمریکا سعی میکنند از توقف کامل مذاکرات حرفی نزنند اما میدانیم که آنچه در ویترین مذاکرات رخ میدهد حکایت از خبرهایی در پشت پرده دارد که البته خبر پیچیدهای هم نیست. آقای عراقچی بارها گفته است ما تعلیق غنیسازی را نمیپذیریم اما در آنسو، مارکو روبیو وزیر خارجه آمریکا هم اعلام میکند واشنگتن با غنیسازی در خاک ایران مخالف است و البته تصریح هم کرد که غنیسازی از دیدگاه آمریکا بدان معناست که ایران میخواهد قدرت بازدارندگی ایجاد کند؛ یعنی آمریکا هم فکر میکند اورانیوم ۶۰ درصدی ایران قدرت بازدارندگی ایجاد میکند و از سوی دیگر این موضوع را هم بیان کرد که حتی غنیسازی 3.67 درصدی ایران نیز میتواند به معنای ساخت سلاح هستهای باشد. این نشان میدهد ایران و آمریکا چه دیدگاهی در مورد سطح غنیسازی اورانیوم دارند.
بنابراین صحبت شما کاملاً درست است، اختلاف جدی در این زمینه وجود دارد و تا زمانی که دو طرف مخصوصاً آمریکا از مواضعشان کوتاه نیایند ممکن است چالشهایی در روند ادامه مذاکرات وجود داشته باشد.
آمریکا هر زمان که احساس کند دیپلماسی جواب نمیدهد خط زور و تهدید را برای ایران علم میکند
*در این میان هرازگاهی موضوع حمله اسرائیل از سوی رسانههای غربی مطرح میشود و تاثیرات خود را بر بازارهای جهانی چون طلا و نفت باقی میگذارد. از دیدگاه شما، در شرایطی که کشورهای منطقه طی انعقاد قراردادهای بسیار گرانقیمت با دولت آمریکا خواسته خود مبنی بر جلوگیری از جنگ و تنش را به دونالد ترامپ ابراز کردند و از طرفی فرزندان و به طور کلی خانواده دونالد ترامپ سرمایهگذاری چشمگیری در منطقه خلیج فارس کردهاند، تحقق این حمله تا چه اندازه محتمل است؟
به نکته مهمی اشاره کردید. دراینباره دو مساله متناقص وجود دارد که باید از آنها یاد کرد: ابتدا اینکه ترامپ در منطقه سرمایه جذب کرده و وعده داده است که میخواهد امنیت را برقرار کند و طبیعتاً برای کشورهای منطقه که میخواهند دو هزار میلیارد دلار در آمریکا سرمایهگذاری کنند خیلی مهم است که ایالات متحده بتواند امنیت منطقه را تامین کند؛ یعنی آمریکا تا جایی که بتواند نباید دست به حمله و جنگ بزند.
اما از سوی دیگر در چارچوب دیپلماسی اجبار آمریکا تقریباً به این جمعبندی رسیده است که صرف دیپلماسی با ایران جوابگوی خواستههایش نیست و برای دستیابی به توافق با ایران باید بُعد جبر و اجبار و اعمال فشار را حفظ کند. این دو مورد در تعارض با یکدیگر هستند اما اتفاق نامطلوب درباره این تعارض برای ما آن است که آمریکا هر زمان که احساس کند ایران نمیتواند واکنش تند و قاطع و مستحکمی نشان دهد با اعزام نیروهای نظامی اسرائیل به منطقه و مرزهای ایران همراهی کند.
*یعنی در این شرایط بحث حمله میتواند در میان باشد؟
طی هفتههای اخیر برای نخستین بار به این موضوع و بحث در روز سهشنبه و در گزارش شبکه خبری سیانان پرداخته شد؛ یعنی پس از آنکه ایران اعلام کرد وارد جریان مذاکرات نمیشود. پس موضوعی اتفاقی نبود. آمریکا زمانی که احساس میکند دیپلماسی جواب نمیدهد خط زور و تهدید را علم میکند. به نظر من این البته خبر جدیدی نیست. در واقع در امتداد همان خبری است که دولت ترامپ به نیویورکتایمز درز داد و جروزالم پست و رویترز هم تاییدش کردند. بعد از آن اتفاق خاص دیگری نیفتاده است.
*همان خبری که اعلام شد ترامپ از حمله قریبالوقوع اسرائیل جلوگیری کرده است؟
بله همان خبر. طی دو سه هفته اخیر رویداد خاصی به وقوع نپیوسته است. همان خبر است اما آمریکا میخواهد مدام به ایران یادآوری کند که اگر دیپلماسی جواب ندهد ممکن است اوضاع از کنترل آمریکاییها خارج شود؛ یعنی ما در واشنگتن با این موضوع مخالف هستیم اما اسرائیل زیر بار حرفهای ما نمیرود و اگر اتفاقی افتاد از چشم ما نبینید.
توقف مذاکرات امری موقت و تاکتیکی است
*تحلیل شما دراینباره چیست؟ آیا با توجه به وضعیت اقتصادی ایران و اینکه ترامپ نیز در زمان تبلیغات انتخاباتی خود اعلام کرده بود مجری جنگ جدیدی در جهان نخواهد بود، مذاکرات ادامه پیدا میکند یا طرفین بر موضعی که دارند پافشاری خواهند کرد؟
طبیعت مذاکرات این است که طرفین تا جایی که میتوانند امتیازگیری کنند و موضع خودشان را پیش ببرند. بنابراین در یک چارچوب کلی هر مذاکرهای فارغ از چانهزنی و اعمال فشار طرفین، استراتژی خود را دنبال میکند تا به نقطه بهینهای که میخواهد دست پیدا کند؛ تا طرفین احساس کنند آنچه از دست میدهند ارزش آنچه به دست میآورند را دارد. اما این مساله و اینکه دو طرف مذاکره چه زمانی و تحت چه شرایطی احساس میکنند به این جایگاه رسیدهاند مساله پیچیدهای است که به برداشتهای ذهنی دو طرف، اتفاقهایی که رخ میدهد و موضوعات دیگر بستگی دارد. میخواهم بگویم شرایطی که بازگو کردید نیز بخشی از روند مذاکره است و اگر از این زاویه به آن نگاه کنید، توقف مذاکرات در برهههایی، یک امر موقتی است و استراتژی مذاکرهکنندگان توقف مذاکرات نیست بلکه تاکتیکشان است؛ یعنی طرف مقابل را تهدید میکند که اگر خواستههای من را نپذیری دیگر نمیتوانم در این مذاکرات حضور داشته باشم. آمریکا هم به همین صورت عمل میکند و میگوید من نمیتوانم کوتاه بیایم. اما تحلیل کلی من این است که طرفین این مذاکرات به ادامه روند فوق احتیاج دارند. هم آمریکا احتیاج دارد تا به عربستان و امارات و قطر نشان دهد که دنبال توافق است و البته سرمایهگذاریای که اعراب کردهاند برای آمریکا مهم است، بنابراین امنیت آن را تامین میکند؛ از سوی دیگر ایران هم با توجه به شرایط داخلی و اقتصادیاش نمیخواهد میز مذاکره را ترک کند.
*یعنی ایران و آمریکا همواره به میز مذاکرات بازمیگردند؟
تهران و واشنگتن به میز مذاکره بازمیگردند اما باید ببینیم اختلافاتشان چطور حلوفصل میشود. از دیدگاه بنده، برای اینکه ایران پروسه غنیسازی را ادامه دهد و آمریکا هم اطمینان خاطر داشته باشد که ایران در پی ساخت بمب هستهای نیست و برای گریز هستهای آن هم روندی طولانیمدت وجود دارد، میتوان راهحلی پیدا کرد. اما در این میان مساله اصلی سیاست داخلی آمریکا و وعدهای است که ترامپ داده است؛ اینکه توافقی با ایران منعقد میکند که بهمراتب بهتر از «برجام» باشد. برای اینکه این توافق صورت پذیرد و قابل دفاع و ترجمه باشد ترامپ نیازمند آن است که بگوید کل برنامه هستهای ایران را تعطیل کرده است. میخواهم بگویم برای یک مهندس هستهای موضوعی قابل فهم است اگر بگوید تنها هزار سانتریفیوژ در ایران مشغول فعالیت هستند یا درصد غنیسازی این کشور در حدود 3.5 درصد است چراکه او میداند این به معنای ساخت سلاح هستهای نیست. اما افکار عمومی آمریکا ممکن است آن را نپذیرد.
آمریکا باید در مقابل مخالفانی که میگویند توافق مورد نظر ترامپ چه برتریای نسبت به برجام دارد مثلاً بگوید غنیسازی را در ایران تعطیل کردم. در این شرایط اگر ۱۰۰، ۲۰۰ یا هزار سانتریفیوژ در ایران مشغول فعالیت باشد فرقی برایشان ندارد و میگویند تو این کار را انجام ندادهای. در نقطه مقابل، ایران نیز وضعیت مشابهی دارد. یعنی تعطیلی کلیت پروسه غنیسازی را نمیتوان بههیچوجه در داخل مشروعیت بخشید و از آن دفاع کرد. درست است که غنیسازی برای ایران اهمیت استراتژیک دارد اما در عین حال مسالهای حیثیتی و هویتی و نمادین هم شده است. بدین معنا که غنیسازی تبدیل به نماد پویایی و زنده بودن برنامه هستهای ایران شده است. حالا با این اوصاف، اگر قرار باشد هر اتفاقی بیفتد، مخالفان خواهند گفت که برنامه هستهای را تعطیل کردید، بنابراین هر دو طرف مسیر دشواری پیش رو دارند. حال باید دید در فرایند مذاکرات، طرفین چگونه میخواهند به فرمولی برای برونرفت از این موقعیت برسند که هم ترامپ بتواند در داخل آمریکا از آن دفاع کند و هم ایران اجازه ندهد که توافق بهدستآمده، واکنش مخالفان را برانگیزد.
نارضایتی اروپا از توافق ایران و آمریکا میتواند به اخلال در روند اجرای آن بینجامد
*جمعه هفته گذشته نمایندگان ایران و اروپا دیداری با هم داشتند که چندان خوشایند تلقی نمیشود. برآورد صحبتها این است که فضا توأم با تهدیدات طرف اروپایی بوده است. البته این بحث نیز در میان است که پیوستن اروپا به مذاکرات هستهای ایران خاطره برجام را برای ترامپ زنده میکند و از آنجا که رئیسجمهور آمریکا توافق جامع هستهای را میراث اوباما میداند، راضی نیست که اروپاییها به این توافق بپیوندند.
باید به موضوع اروپا بیشتر پرداخته و از سایه مذاکرات ایران و آمریکا خارج شود. تجربه جنگ اوکراین نشان میدهد اگر اروپا با این توافق همراهی نکند، کار برای ما سخت میشود. یعنی درست است که اروپا نمیتواند روند صلح را تقویت کند اما حداقل آن را تخریب نمیکند. این قاعده در مورد برنامه هستهای ایران نیز صادق است؛ بدین معنا که شاید اروپا نتواند از توافق جلوگیری کند اما میتواند در روند اجرای توافق اخلال ایجاد کند، چراکه به لحاظ قانونی امکان فعال کردن مکانیسم ماشه را دارد که ترامپ و آمریکا از آن بینصیباند. مورد دیگری که باید بازگو کرد این است که به هر حال در اروپا یک نگرانی خیلی جدی وجود دارد که آمریکا در حال تنها گذاشتن اروپا و حتی بدتر از آن تحقیر این قاره است. سخنان جیدی ونس، معاون ترامپ در اروپا، بازتاب بدی داشت، در این حد که فریدریش مرتس، صدراعظم آلمان، مجبور شد موضعگیری کند و بگوید آمریکا در امور داخلی آلمان دخالت نکند. این اتفاق بیسابقهای بود؛ بنابراین اروپا نگران این است که آمریکا در حال نادیده گرفتن اروپاست. بعید نیست با توافق ایران و آمریکا، اروپا بخواهد به شیوههای نرم در اجرای توافق خلل ایجاد کند یا با اجرای آن همراهی نکند. به هر حال تجارت اروپا با ایران بیشتر از تجارت آمریکا با ایران است. از این رو، من مساله اروپا را جدی میبینم و فکر میکنم موضوعی که اروپا روز جمعه گذشته مطرح کرد، مبنی بر اینکه مکانیسم ماشه پلاس باید در توافق آمریکا با ایران گنجانده شود، نیز بر پیچیده شدن توافق دامن خواهد زد؛ در برجام اروپاییها حضور داشتند اما در توافق پیش رو که حضور ندارند، میخواهند مکانیسمی تعبیه شود که از آن علیه ما استفاده شود.