«نرخ سود بانکی، کارکردی جز رشد هزینه تولید و فشار بر ترازنامه بانکها ندارد!»
این جمله رییس کل بانک مرکزی را باید به این معنی تلقی کرد که دولت در سال جاری قصد دارد گزاره هزار بار آزمون پسداده هدایت نقدینگی به تولید را مجددا، با نامی دیگر، آزمون کند. اما این بار، ظاهرا تفاوتی در پسزمینه اقتصاد وجود دارد که دولت را به اتخاذ چنین سیاستهایی سوق داده است.
مشکل آنجاست که؛ دلار ارزان نفت دیگر به شکل گذشته وجود ندارد، بخش قابل توجهی از کسبوکارها با توجه به شرایط سیاسی به وجود آمده، قادر به ادامه حیات نیستند و لاجرم، درآمدهای مالیاتی دولت به شدت کاهش خواهند یافت اما دلار ارزان و فراوان که وجود نداشته باشد، عوارض خلق پول را دیگر نمیتوان پشت عرضه دلارهای نفتی پنهان کرد.
اگر تا دیروز میشد ناکارایی سیاستگذاریهای اقتصادی را با دلار ارزان به آینده موکول کرد، در نبود دلار نفتی، این عوارض به شکل آنی در اقتصاد ظهور پیدا خواهند کرد.
رییس کل بانک مرکزی، بخواهد و دانش لازم برای ممانعت از این سیاست را هم در اختیار داشته باشد، نمیتواند در مقابل ناکاراییهایی از منابعی که کارایی اقتصادی برایشان اولویت دست چندم است، به اقتصاد تزریق میشوند، مقاومت کند. او ناگزیر است همان سازوکار پیشین را پشت کلمات پنهان کند چرا که پنج دهه است شکل و شمایل سیاست پولی در ایران، همانی بوده که امروز جناب رییس کل تنها بهجای هدایت نقدینگی، میگوید، جلوگیری از افزایش هزینه تولید.
اما مشکل تولید در اقتصاد ایران، اگر هزینه تولید هم یکی از آن جمله باشد، توضیحدهنده قابل اعتنایی نیست، چه برسد به آنکه بخواهیم از این روش، مشکل تولید را حل و فصل کنیم. افزایش هزینه تولید، خود معلول عوامل دیگری از جمله همین سیاستهایی است که رییس کل محترم فعلی بانک مرکزی و اسلاف ایشان طی بیش از پنج دهه بر آن اصرار ورزیدهاند و طنز تلخ اینکه جناب رییس کل قصد دارند با سیاستی که لااقل یکی از متهمان اصلی افزایش هزینه تولید بوده و هست، هزینه تولید را کاهش دهد!
امروز واقعیت این است که حجم بسیار بالای شبه پول در سیستم بانکی که نقدینگی را در سرور بانکها به صورت خودکار خلق میکند، نظام بانکی را با توجه به بازده پایین سرمایهگذاری، در معرض تهدید جدی قرار داده است اما باید اذعان کرد که بدون یک تغییر ساختاری در نوع نگاه به شاکله اقتصاد کشور، رابطه اقتصاد با دیپلماسی خارجی و نقش نفت در اقتصاد ایران که اکنون به دروازه بحران آن بدل شده، سیاستهایی از این دست، سایر بازارها را متلاطم خواهد کرد. اما به نظر میرسد سیاستگذار پولی، میان بروز بحران در نظام بانکی و بازارهای موازی آن، یعنی ارز و طلا، نظام بانکی را مقدم دانسته است ضمن آنکه در پی منافعی برای خود از مسیر خلق نقدینگی است.
خلق نقدینگی از مسیر شبه پول، ظاهرا برای دولت هیچ منفعتی ندارد چرا که عملا بانک مرکزی به دلیل اضافه برداشت سیستم بانکی ناچار است همان میزان پول پرقدرت خلق کند در حالی که دولت نمیتواند از این منبع برای مستهلک کردن هزینههای خود، استفاده کند. اما خلق پول از طریق گسترش پایه پولی، حداقل این مزیت را دارد که دولت را قادر میسازد به عنوان خالق انحصاری پول که به سرچشمه اعتبار متصل است، هزینههای خود را پوشش دهد. بیان رییس کل محترم که در ادامه گفتهاند: «تغییر ترکیب ترازنامه و ایجاد رونق تولید از رشد پایه پولی» را هر کارشناسی اینگونه تفسیر میکند که وقتی قرار است نقدینگی با این نرخ رشد کند، چرا دولت نباید از محل آن، منابع خود را تأمین کند! به عبارت دیگر، هیچ ارادهای بر کنترل نقدینگی طی سال جاری در دستور کار دولت و سیاستگذار پولی نیست و سیاستگذار پولی تنها قصد دارد از این محل، هزینههای خود را سرشکن کند اما پشت واژه رونق تولید، پنهانش میکند!
با این احتساب، بانک مرکزی با یک تیر میخواهد دو نشان را هدف قرار دهد؛ اول، به تعویق انداختن بحران نظام بانکی، دوم استفاده از توان خلق پول پرقدرت به منظور مستهلک کردن هزینههای دولت در مقابل تلاطم سایر بازارها!
سلام شبه پول چیه ؟ لطفا توضیح بدید ممنوم
خیلی غیر مستقیم بود
سر راستش میشه بانک مرکزی با دخالت عمدی در بازارهای دیگه مثل دلار و طلا و بورس و بالا و پایین کردنشون به صورت دستوری و در جهت مالباخته کردن مردم میخواد سقوط اقتصادی رو به تعویق بندازه تا پایان دوره ترامپ