چرا باید رای بدهیم؟ این سوال، یکی از مهمترین مباحثی است که در هفتههای پیش از انتخابات مطرح میشود. بیتردید شرکت کردن در انتخابات، یک رفتار دموکراتیک است و کسی نمیتواند ما را مجبور کند که رای بدهیم یا رای ندهیم. اما میتوانیم در مورد تصمیم خود فکر کنیم و آن را به بحث بگذاریم.
رای دادن حق ما است!
شرکت در انتخابات یک «وظیفه اجتماعی» نیست، چون قرار نیست کسی به خاطر رای ندادن، ما را تنبیه یا جریمه کند. رای دادن یک «حق» است که در صورت تمایل میتوانیم از آن استفاده کنیم.
همین امروز مردم زیادی در جهان برای داشتن حق رای میجنگند؛ و عده بسیاری در این راه میمیرند. امروز در برخی از کشورهای عربی، زنان حق رای ندارند و فعالان سیاسی و اجتماعی برای احقاق این حق تلاش میکنند؛ و در مواردی هزینهای سنگین میپردازند.
تصور کنید بگویند زنان ایرانی دیگر حق رای ندارند. آیا این خبر شما را ناراحت نخواهد کرد؟ آیا دلتان نمیخواهد برای تغییر دادن شرایط کاری کنید؟
حالا این حق در کشور ما وجود دارد. حقی که باید برای داشتنش تلاش میکردید. حقی که برای داشتن آن زحمت بسیاری کشیده شده است. امروز زنان و مردان، مستقل از زبان و رنگ و قومیت، حق دارند که رای خود را در صندوق بیندازند. از این حق استفاده کنیم.
رای ندادن تاثیری ندارد!
چه میشود اگر به نظر ما هیچ کدام از نامزدها مناسب نباشند؟
برخی از مردم فکر میکنند که شرکت نکردن در انتخابات، یعنی رای دادن به هیچ کدام از گزینههای موجود. آنها فکر میکنند که رای ندادن به معنای اعتراض به فهرست نامزدهای انتخاباتی است و دوست دارند صدای اعتراضشان شنیده شود.
بررسیهای تاریخی نشان میدهد که صدای معترضان خاموش شنیده نمیشود. انتخاباتهای زیادی در طول تاریخ و در کشورهای گوناگون وجود دارد که در آنها اکثر مردم رای ندادند. به عنوان معروفترین مثال میشود به انتخابات سال 1996 آمریکا اشاره کرد.
در انتخابات سال 1996 ایالاتمتحده، نزدیک به 49 درصد از واجدین شرایط، در انتخابات شرکت کردند. 49.2 درصد از این افراد به بیل کلینتون رای دادند. به بیان دیگر تنها 24 درصد از واجدین شرایط آمریکایی رئیسجمهور کشورشان را انتخاب کردند.
آیا فریاد سکوتِ مردمی که به پای صندوقهای رای نرفته بودند شنیده شد؟ آیا رای مخالف 76 درصد جمعیت آمریکا، از ورود کلینتون به کاخ سفید جلوگیری کرد؟ آیا بیل کلینتون کمتر از اوباما رئیسجمهور بود؟
در انتخابات سال 2008 همین کشور، میزان مشارکت به بالاترین حد خود در طول چهار دهه رسید. انتخاباتی که اولین رئیسجمهور «سیاه» پوست آمریکا را به کاخ «سفید» رساند. سیاستمداران آمریکایی به وضوح این پیام را شنیدند.
حتی یک مثال، از یک کشور، در یک دوره وجود ندارد که رای ندادن، بر یک چیز تاثیری مثبت گذاشته باشد.
هر برگه رای اهمیت دارد!
ممکن نیست که تمام نامزدهای انتخابات مثل هم باشند و پیروزی هرکدام از آنها بر زندگی ما اثر نگذارد. حتی تفکرات رئیسجمهور کره جنوبی، نخستوزیر سنگال و شاه برونئی هم بر زندگی ما اثر دارد.
اما ممکن است با خود بگویید که یک رای کمتر یا بیشتر تفاوتی ایجاد نخواهد کرد. از نظر ریاضی تفاوت بار یک برگ رای برابر با «0.000000025» درصد، تقریبا نزدیک به صفر است. پس یک رای چه اهمیتی دارد؟
موضوع اینجا است که شرکت در انتخابات، یک فرایند آماری است و نه یک تصمیم فردی.
چرا درست وقتی که شما قصد سفر دارید، ترافیک سنگین میشود؟ چرا وقتی تصمیم میگیرید که برای عید آجیل بخرید، قیمت آجیل افزایش پیدا میکند؟
جواب خیلی ساده است. چون دیگران نیز مثل شما میخواهند برای تعطیلات به مسافرت بروند و برای عید، آجیل تهیه کنند. تصمیم جمعیِ تکتک افراد باعث میشود که تغییری در سطح کلان رخ بدهد.
گاهی میگوییم «در تعطیلات همه به سفر خواهند رفت، من هم دلم میخواهد سفر کنم، اما به خاطر شلوغی جادهها این کار را نمیکنم.» ممکن است خیلیهای دیگر نیز به همین موضوع فکر کنند. به این ترتیب رفتار آماری و جمعی، باعث کاهش تعداد سفرها خواهد شد. شرکت ما در انتخابات یک تصمیم فردی نیست، بلکه واکنشی است جمعی، که برآیند آن تاثیر مهمی خواهد داشت. به زبان سادهتر «یک رای مهم است، چون من تنها کسی نیستم که میگوید یک رای مهم نیست.»
شرکت در انتخابات و موفقیتهای فردی
بررسی مرکز آمار آمریکا (US Census Bureau) نشان میدهد که درصد مشارکت انتخاباتی در اقشار پردرآمد بیشتر از مشارکت اقشار کمدرآمد است. 78 درصد آمریکاییهایی که سالانه بیش از 150 هزار دلار درآمد دارند، رای میدهند. اما تنها 41 درصد از مردمی که کمتر از 10 هزار دلار در سال دستمزد میگیرند، در انتخابات شرکت میکنند.
به نظر میآید که مردم پردرآمد، نسبت به آینده سیاسی کشور حساستر هستند. اما یک نظریه دیگر هم وجود دارد: «مردمی که نسبت به آینده سیاسی کشورشان حساسترند، درآمد بیشتری دارند!»
این گروه به محیط اطرافشان توجه بیشتری دارند و هوشیارتر عمل میکنند. از میان گزینههای موجود انتخاب میکنند و فرصتهای واقعی را نادیده نمیگیرند. آنها برای انتخاب شهامت دارند و منتظر شرایط کاملا آرمانی نمیمانند. آنها میدانند که تصمیمهای سیاسی بر درآمدشان تاثیر مستقیم میگذارد. افراد موفق، عمل میکنند و زندگیشان برپایه شعارها و آرمانهای ذهنی نیست.
به بیان دیگر «شرکت در انتخابات، یکی از عادتهای افراد موفق است.»
شرکت در انتخابات گامی است در مسیر دموکراسی
هیچ کشوری از روز اول تاریخ به طور کامل دموکراتیک نبوده است. کشور ما هم برای رسیدن به امکان انتخاب، بهای زیادی داده است. با این وجود فرایند دموکراسی، فرایندی است که به آرامی رخ میدهد. لازم است مردم با حقوق و وظایفشان در یک نظام مردمسالار آشنا شوند و آرامآرام به سوی شرایط ایدهآل اجتماعی حرکت کنند.
رای دادن از مهمترین المانهای دموکراسی است. فرهنگ آکسفورد واژه Democracy را به این شکل تعریف میکند:
«نوعی از حکومت که در آن تمام جمعیت یا منتخبین مردم (معمولا از طریق انتخابات) قدرت را در دست دارند.»
در این تعریف، حضور مردم و انتخابات، از مهمترین المانهای یک نظام مردمسالار است. شرایط در هیچ کشوری ایدهآل نیست. اما حضور مردم باعث میشود که یک کشور رفتهرفته به ایدهآل نزدیک شود. در مقابل هر رای خاموش، رسیدن به بلوغ کامل سیاسی را کند میکند.
رئیسجمهور اقلیت، رئیسجمهور اکثریت
وقتی درصد مشارکت پایین باشد، نامزدها، جمعیت رایدهندهها را تحلیل میکنند. اگر متوجه شوند که بیشتر رایدهندهها جوان هستند، برنامه و شعارهایشان را برای قشر جوان تنظیم میکنند. ممکن است یک نامزد، اقشار کمدرآمد را هدف قرار بدهد یا مخاطب نامزدی دیگر، دانشجویان و فارغالتحصیلان دانشگاه باشد. به این ترتیب نامزدها میتوانند با صرف انرژی کمتری حداکثر آراء را به دست بیاورند.
اما اگر تمام واجدین شرایط پای صندوقهای رای بیایند، نامزدها به جای آن که به گروهی خاص توجه کنند، مشکلات و مسائل تمام کشور را مد نظر قرار خواهند داد.
به همین ترتیب، اگر در گروهی خاص قرار دارید (دانشجویان، پزشکان، سالمندان، کتابخوانها، علاقهمندان به معماری پستمدرن و…) با شرکت در انتخابات، سهم خود و دوستانتان را از مطالبات سیاسی و اجتماعی افزایش میدهید.
حمایت از سیاستهای اقتصادی
برای یک لحظه به جواب این سوالها فکر کنید:
- یارانه نقدی، که میتواند منبع درآمد اقشار آسیبپذیر باشد بهتر است، یا یارانههای غیر نقدی، که بر حجم نقدینگی اثر کمتری دارد؟
- کنترل تورم مهمتر است یا کاهش بیکاری؟
- فکر میکنید مالیات برای کارخانهدارها باید بیشتر از مالیات کارگران باشد؟ یا معتقدید که افزایش مالیات برای صاحبان مشاغل میتواند هزینه تولید را بالا ببرد و همین موضوع موجب افزایش بیکاری خواهد شد؟
- آیا دوست دارید که مالیات بهجای خریدار، از فروشنده گرفته شود؟ یا فکر میکنید که فروشنده در نهایت این مالیات را با افزایش قیمت جبران خواهد کرد و مهم نیست چه کسی مالیات را پرداخت میکند؟
- دوست دارید کالای خارجی را با تعرفه کمتر بخرید؟ یا فکر میکنید که حمایت از کار و کالای ایرانی اهمیت دارد؟
این سوالها به طور مستقیم بر زندگی شخصی شما اثر خواهند گذاشت. در انتخابات، موضوع فقط انتخاب یک فرد برای تصاحب یک جایگاه شغلی نیست. هرگز برای انتخاب مدیر یک بانک، انتخابات سراسری برگزار نمیشود. بلکه رای دادن، به معنای حمایت یا عدمحمایت از یک جریان فکری اقتصادی است.
تورم، نرخ بیکاری، نسبت صادرات به واردات، میزان تولید نفت، حداقل دستمزد، قیمت نان و حتی سطح آبهای زیرزمینی به سیاستهای رئیسجمهور، اعضای کابینه و مدیران دولتی بستگی دارد.
قدم بعدی چیست؟
فکر میکنید رای ندادن گزینه خوبی است؟ بعد از آن که رای ندادید چه کار خواهید کرد؟ رای ندادن شما چه اثر ملموسی بر جامعه و زندگی شخصی شما خواهد گذاشت؟ آیا با پایین آمدن درصد مشارکت، اضافه درآمد و یا بیمه ارزانتر دریافت میکنید؟
در کتاب کلیات علم اقتصاد، نوشته گریگوری منکیو، میخوانیم که «افراد عاقل به حاشیه فکر میکنند.» او این جمله را به عنوان یکی از اصول دهگانه اقتصاد در نظر میگیرد. اگر قرار باشد برای تعطیلات آخر هفته، بین شرکت در مهمانی و درس خواندن یکی را انتخاب کنیم، تمام فاکتورها به نفع مهمانی است و درس خواندن در محیطی کسل کننده، عاقلانه نیست. اما خوشی مهمانی، گذرا است. در حالی که درس خواندن میتواند آینده ما را به طور کامل متحول کند. پس ماندن در خانه و درس خواندن عاقلانهتر است.
تاثیر نرفتن پای صندوق (اگر تاثیری داشته باشد) گذرا است. بعد از یک ماه دیگر کسی از تعداد رایهای رئیسجمهور منتخب حرف نمیزند. اما تاثیر آراء اخذ شده بیش از چهار سال دوام دارد. بر اساس نظر پرفسور منکیو (استاد دانشگاه هاروارد) شرکت در انتخابات، انتخابی عاقلانهتر است. چرا که اثرش دوام بیشتری دارد.
فقط نیم ساعت!
بارها و بارها این جمله را شنیدهایم. «فلان شخص طی چهار سال مسئولیت، برای کشور چه کار کرد؟»
ما طی چهار سال برای کشور چه کار کردیم؟ آیا انداختن یک رای در صندوق، آن قدر کار دشواری است که به استدلالهای منطقی و دلایل محکم آکادمیک نیاز داشته باشد؟ آیا برای همه تصمیمهایمان ماهها فکر میکنیم؟ آیا نمیخواهیم برای توسعه مردمسالاری در کشور، هر چهار سال یک بار، فقط نیم ساعت وقت بگذاریم؟ فقط نیم ساعت!
رای ندادن یعنی برای خود ارزش قائل نشدن. یعنی معترضی ولی خاموشی. صدای معترض خاموش اصلا شنیده نمی شود
کسی که میگه من رای نمیدم یعنی برای خودش ارزش قائل نیست.
صدای معترض خاموش اصلا شنیده نمی شود.
کدوم رای کدوم کشک
رای بی رای
ممنون از مطلب مفیدتون
سلام علیکم
قابل پذیرش، منطقی، کادبردی و قابل فهم بود. خدا خیرتون بده
حداقل متن رو کپی میکنید منبع اش رو هم بنویسید
پول سهام فروخته شده ما کو واریز کنید نیاز داریم پولشو
برید از رییس بانک مرکزی ک کاندید شده طلب کنید
خیلی مزخرف بود
Perfect
That is so beautiful ❤❤?