نهادگرایی و توسعه: راه آبادی کشورها از ویرانی میگذرد!
اقتصاد نهادی یا نهادگرایی از جمله مکاتبی است که میکوشد تا رفتار اقتصادی انسان را آنگونه که هست (و نه آنگونه که باید باشد) توصیف کند. حتی اگر باور داشته باشید که با این روش قادر نیستیم بشر را بهطور کامل بشناسیم، باز هم به سختی میتوانید منکر وجود نهادهای اجتماعی و اقتصادی و تاثیر
اقتصاد نهادی یا نهادگرایی از جمله مکاتبی است که میکوشد تا رفتار اقتصادی انسان را آنگونه که هست (و نه آنگونه که باید باشد) توصیف کند. حتی اگر باور داشته باشید که با این روش قادر نیستیم بشر را بهطور کامل بشناسیم، باز هم به سختی میتوانید منکر وجود نهادهای اجتماعی و اقتصادی و تاثیر آنها بر سرنوشت یک ملت شوید.
نهادها همهجا حضور دارند. مثل باکتریهایی که دنیا را به تسخیر خود درآورده باشند، برخی از نهادها مفید و مولد هستند درحالیکه برخی دیگر مثل بیماری، به تخریب جامعه مشغولند. اما همان اندازه که ارائه تعریفی جامع و مانع از باکتری دشوار است، به سختی میشود نهاد را در بندِ تعریف کشید.
به نهاد باز میگردیم
به نانوایی وارد میشوید. از نانوا میپرسید «نان کنجدی چند؟» و او جوابی میدهد. اما هرگز از او نمیپرسید «آیا فارسی میدانید؟» شما عادت کردهاید که در خیابان فارسی حرف بزنید و زبان فارسی نهادی پذیرفتهشده است که مدام به آن باز میگردید.
در یک خرید ساده بربری، نهادهای بسیاری دخیل هستند. چرا برای خرید نان به نانوایی میروید و نه فروشگاههای زنجیرهای؟ از کجا میدانید این نانوایی پول شما (ریال) را میپذیرد؟ چرا او میگوید «دو تومن» و شما بیستهزار ریال به او میدهید؟ اصلا چرا برای صبحانه نان بربری میخرید و نه بیفجرکی؟
نهادها وجود دارند و به حیات خود ادامه میدهند، تنها به این دلیل که ما آنها را پذیرفتهایم.
نهادهای اقتصادیِ دیگر مثل کارخانه تولید آرد، قانون کار، نظام حملونقل، بانک، درگاه پرداخت الکترونیک و هزاران نهاد دیگر در کار هستند تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری.
این نهادها وجود دارند و به حیات خود ادامه میدهند، تنها به این دلیل که ما آنها را پذیرفتهایم. اگر تمام مردم ریال پهلوی را قبول نکنند، این پول بیارزش میشود. پشتوانه پول همین است. باور عمومی. اگر بیتکوین را باور کنید، بیتکوین ارزش دارد. اما اگر همه به بیتکوین شک کنند، داشتن چند عدد در یک کامپیوتر کاملا بیارزش خواهد شد.
مثال نهاد در تاریخ
همانطور که گفتیم نهادها میتوانند مفید یا مضر باشند. اینکه کامران میرزا (پسر ناصرالدینشاه) به بازار میرود و پارچه میخرد و وجه آن را بجای پول با سیلی میپردازد، به پشتوانه نهادی است به اسم دربار. اما نهادی به نام دین باعث میشود که فرد مظلوم (میرزا رضای کرمانی) به دادخواهی بپردازد.
توجه کنید که میرزا رضا، ناصرالدینشاه را میکشد نه کامران میرزا را. از دید میرزا رضا، مقصر کسی است که این دیکتاتوری را بنا گذاشته و مسبب اصلی بدبختی و فلاکت مردمی است که نان ندارند بخورند و بهخاطر عدم دسترسی به آب سالم به هزار نوع بیماری کشنده مبتلا میشوند.
قدرتهای استثماری دوست دارند رسانه را در انحصار خود داشته باشند. (عکس از فیلم ناصرالدینشاه: آکتور سینما)
خود میرزا رضا در استنطاقهای بعد از ترور، به این نگاه نهادی اشاره میکند. از نظر او باید درختی را که میوههای پلاسیده میدهد قطع کرد و تنها با ریختن میوهها چیزی درست نمیشود. اما اگر شاه از پسران خودش هم خبر ندارد، که باید فاتحه کشور را خواند.
تمام عناصر این داستان تاریخی مثل بازار پارچه، دربار، سلطنت، دین، حرم شاهعبدالعظیم، پول، عدل و استنطاق مجموعهای از نهادهای مولد و مخرب هستند که به یکی از مهمترین رخدادهای تاریخی قرن منجر میشوند: روزگاری کشته شدن شاهان در جنگها بسیار طبیعی مینمود؛ اما ناصرالدینشاه آخرین شاه تاریخ ایران بود که سلطنتش با قتل به آخر رسید.
نهاد و احساس امنیت
گفتیم که نهادها کارکردهای مولد و مخرب دارند. نهاد «پادشاهی» در ابتدا با اهدافی مثبت تاسیس شد. مردم در سایه دربار از شر راهزنان، دزدان و مهاجمان خارجی در امان میماندند. همین موضوع زمینه رشد اقتصادی را فراهم میکرد. مردمی که احساس امنیت نکنند، به سرمایهگذاری و کار نمیپردازند. چه دلیلی دارد که زحمت کار را به خود بدهیم وقتی دزدان تمام محصول را به غارت میبرند؟
مردمی که از غارت بترسند، روستاهای خود را در نقاطی دورافتاده و دور از دسترس میسازند. جایی دور از جاده که از گذرگاه دزدان بهدور باشد. اما دوری از جاده و نداشتن ارتباط موثر تجاری، ریشههای تجارت و رشد اقتصادی را میخشکاند.
بااینوجود بهمرور زمان، شاهان دزدهایی قانونی میشوند. مردم این بار نه از دست راهزنان، بلکه از آسیب تیولداران و مامورین مالیاتی در امان نیستند. شاه تمام محصول را به تاراج میبرد و انگیزههای کار، خلاقیت، نوآوری و تولید را در نطفه خفه میکند.
اینجا است که مردم دست به انقلاب میزنند. نتیجه انقلاب آنها یا نظامی مردمسالارانه است که به حراست از داراییهای خصوصی و تقدیس تولید میپردازد، یا پادشاهی است که اگر خودش هم عادل باشد، بهمرور زمان جانشینهایی دزد و خشن پیدا خواهد کرد. مثل اردشیر بابکان که مردی دادگر بود اما این فره و دادگری در سلسله ساسانیان فروغی ابدی نداشت.
نهادهای فراگیر، نهادهای استثماری
اما چه صفتی باعث میشود که یک نهاد مولد و نهادی دیگر مخرب باشد؟ چرا شاهی که مالیات میگیرد تا با آن سپاهی درست کند که مردم را از شر دزدان و مهاجمان نجات دهد، شاهی خوب است. اما وارثان همین شاه که بعد از دفع شر دزدان هنوز به اندازه پدر مالیات طلب میکند شاهی بد؟
(شاپور اول ساسانی به آبادانی کشور و بنای شهرهای مثل بیشاپور پرداخت اما قباد دوم ساسانی پدر و 17 برادر خود را هم کشت تا به قدرت برسد.)
پاسخ در فراگیری نهادها است. نهادی که گروهی خاص را از جامعه مجزا میکند، به آنها نفع میرساند و این نفع از راه آسیبزدن به منافع دیگران تامین میشود، نهاد استثماری یا Extractive Institution است.
در مقابل نهادی که منافع عمومی دارد، هر کس اجازه دارد (با ملاحظات شایستهسالارانه ) وارد آنها شود یا از آن بیرون برود نهادی فراگیر Inclusive Institution است.
برای مثال شرکت مایکروسافت نهادی فراگیر است. درست است که این شرکت مالکیت خصوص دارد و دیگران از تملک این شرکت محروم هستند، اما مایکروسافت با ثروتمند کردن مالکانش به دیگران (حتی به ما در این سوی کره خاکی) برکت میرساند.
اما داعش (با این که هر کس به سادگی میتواند به حلقه عضویت آن وارد شود) به این دلیل که خیرش را از راه آسیب به دیگران پیگیری میکند، نهادی استثماری است.
نهادهای فراگیر در جامعه
تمام نهادهای اقتصادی فراگیر، نهادهایی خصوصی نیستند. خدمات درمانی عمومی، مدارس روستایی، دادگاهها و قانون تجارت از جمله نهادهای خصوصی نیستند، اما منافع فراگیر دارند. با این وجود معمولا فراگیری در نهادهای خصوصی بیشتر است.
حیات نهادهای فراگیر به فراگیری آنها وابسته است. مثلا اگر تمام مردم به غیر از وزیر کار اعتقادشان را به قانون کار از دست بدهند، این قانون دیگر به درد نمیخورد. ممکن است وزیر کار به سراغ نیروی قهریه برود و مردم را به زور مجبور به رعایت قانون کند. اما مردم در خفا قراردادهایی میبندند که به قانون کار مرتبط نباشد.
در انگلستانِ بعد از طاعون بزرگ این اتفاق افتاد. نیروی کار کمیاب شده بود و دستمزدها در حال رشد بودند. دربار میخواست دستمزدها را ثابت نگه دارد. چون درباریان کارگر نبودند اما کارگرانی در اختیار داشتند. عدم اعتقاد و التزام کارگران انگلیسی باعث شد که حیات این قانون ظالمانه به آخر برسد.
اما چه میشود اگر وزیر مذکور در تثبیت قهری قانون موفق شود؟ اتفاقی که میافتد این است که قانونی عامالمنفعه با منافع فراگیر به قانونی استثماری برای تامین منفعت گروهی اندک تبدیل میشود.
نهادهای استثماری در جامعه
من و شما قادر نیستیم یک نهاد استثماری بنا کنیم. این کار پول و قدرتی لازم دارد که از توان مالی من و (به احتمال زیاد) شما خارج است. اگر من همسایههایم را استثمار کنم، احتمالا با مشت و لگد از محله اخراج میشوم یا به زندان میافتم. تنها کسی که میتواند دست به تاسیس چنین نهادی بزند، دولت است.
هیچکس به اندازه دولت پول ندارد. بودجه یک سال دولت آمریکا 4 هزار میلیارد دلار است و تمام دارایی بیل گیتس فقط 100 میلیارد دلار. یعنی با پولی که پولدارترین آدم دنیا دارد فقط به مدت 10 روز میشود آمریکا را اداره کرد. تمام دارایی بیل گیتس حدود یک چهارم پولی است که سالانه در اختیار دولت ایران قرار میگیرد.
تمام ثروت این سه فرد برای پوشش یکسال بودجه ایران کافی نیست!
موضوع فقط پول نیست. دولت یک نهاد است که «انحصار خشونت» را در اختیار دارد. شما حق ندارید کسی را زندانی کنید یا در خانه خود تانک و ادوات جنگی داشته باشید. این حق در انحصار دولتها است. یک دولت فراگیر از این حق برای تامین امنیت نهادهای فراگیر و شرکتهای خصوصی استفاده میکند. اما دولتی استثماری از حق انحصاری خود برای چپاول و غارت مردم بهره میگیرد.
نتیجه آنکه نهاد فراگیر الزاما خصوصی نیست اما نهاد استثماری حتما ماهیت غیرخصوصی دارد: نهادهایی که به ثروت کلان، نیروی نظامی، ابزارهای قانونی و انحصار خشونت مجهز هستند. این نهادها یا خودشان دولت هستند (مثل دولت کره شمالی) یا به عناصر قدرت متصل شدهاند.
تخریب خلاق، آینده در ویرانی است
نهادهای فراگیر بسیار شکننده هستند. نوکیا یک نهاد فراگیر بود. در سالهایی که دانشجو بودم، نوکیا 1100 و 6500 به من خیر وافر رساندند. اما بعد از آن دیگر به سراغ نوکیا نرفتم. گوگل، سامسونگ و اپل انتخابهای بعدی من بودند. این رفتار من (و میلیونها آدم دیگر مثل من) باعث تخریب شرکتی به آن عظمت شد.
این اتفاق یک تخریب خلاق یا Creative Destruction است. ویرانی نوکیا باعث ضرر مالی عده زیادی شد. اما در نهایت جامعه از این تخریب خلاق سود برد. پیدایش شرکتهایی جدید مثل سامسونگ، گوگل و اپل برای جامعه خوب است.
اینطور نیست که بخش خصوصی کمتر اشتباه کند. اما در این صورت، شرکت از بین میرود و مجبور است بازار را ترک کند. اما اگر دولتها اشتباه کنند، اشتباهشان تکثیر میشود.
نهادهای فراگیر از بین میروند و نهادهای دیگر جای آنها را میگیرند. اگر اینطور نباشد اقتصاد تا مرز امکاناتش رشد میکند و بعد متوقف میشود و درجا میزند. تخریب خلاق راهحلی کارا برای شکستن این مرزها و رشد دوباره اقتصادی است.
چه میشد اگر نوکیا به ابزارهای اعمال خشونتِ نرم و سخت مجهز میبود؟ آیا نوکیا استفاده از سیستمعاملهای اندروید و iOs را ممنوع و محدود نمیکرد؟ آیا با ایجاد موانع قهری و قانونی سعی نمیکرد که از امپراتوری خود دفاع کند؟ آیا آسیبپذیریِ ذاتیِ نوکیا، تامینکننده منافع جمعی نبود؟
به قول میلتون فریدمن «اینطور نیست که بخش خصوصی کمتر اشتباه کند. اما در این صورت، شرکت از بین میرود و مجبور است بازار را ترک کند. اما اگر دولتها اشتباه کنند، اشتباهشان تکثیر میشود و آثارش دهها یا صدها سال در یک کشور باقی میماند.»
چرا ملتها شکست میخورند؟
در کتاب « چرا ملتها شکست میخورند » دارون عجماغلو و جیمز رابینسون توضیح میدهند که چطور نهادهای استثماری انگیزه تولید و خلاقیت را از بین میبرند، ثروتهای ملی را به تاراج میبرند و یک ملت را به کام آتش فاقه میاندازند.
سوالی که برای هر خواننده پیش میآید این است که چرا رهبر کره شمالی مثل ژاپن نهادهای فراگیر را رواج نمیدهد و کشورش را به اندازه همسایگانش ثروتمند نمیکند؟ جواب باز هم در نهادها مستتر است. فراگیر کردن نهادهای استثماری یعنی تکثر قدرت و ثروت.
ماجرا این نیست که کیم جونگ اون از اینکه دیگران ثروتمندتر بشوند خوشش نمیآید یا میترسد که رسانهها اعمال او را افشا کنند و مجبور شود در دادگاه پاسخ بدهد. نه. حقیقت این است که در صورت تکثر قدرت و ثروت، شکست خلاق گریبانِ کیم جونگ اون را هم خواهد گرفت.
خودروسازان ژاپن همواره از سوی شرکتهای آلمانی، چینی، آمریکایی و فرانسوی تهدید میشوند و اگر شکست بخورند هیچکس از آنها حمایت نخواهد کرد. اما کسبوکار شخصیِ حکامِ استثماری، در امنیت کامل به سر میبرند. مستقل از آنکه چقدر قدیمی، ناکارآمد و بهدردنخور باشند. به بیان ساده، دیکتاتورها از نهادهای فراگیر دوری میکنند چون این کار برایشان سودآور است.
نظرات