ابرتورم؛ تورم سهرقمی چقدر ترسناک است؟
شرایطی را تصور کنید که قیمتها مدارم دارد بالا میرود. قیمت امروز با فردا تفاوتی فاحش دارد. مردم سعی میکنند پول نقد خود را به کالای سرمایهای تبدیل کنند. کسی به کسی پول قرض نمیدهد. اجاره خانه با کالا تعیین میشود. کارگرها و حقوقبگیرها از شرایط دستمزد عصبانی هستند. ثروت مردم ذوب میشود. پساندازها از
شرایطی را تصور کنید که قیمتها مدارم دارد بالا میرود. قیمت امروز با فردا تفاوتی فاحش دارد. مردم سعی میکنند پول نقد خود را به کالای سرمایهای تبدیل کنند. کسی به کسی پول قرض نمیدهد. اجاره خانه با کالا تعیین میشود. کارگرها و حقوقبگیرها از شرایط دستمزد عصبانی هستند. ثروت مردم ذوب میشود. پساندازها از بین میرود. طبقه متوسط دنبال راهی برای فرار از کشور میگردند. غذا و دارو نایاب است. به این تصویر شوم و سیاه، ابرتورم ( hyperinflation ) میگویند.
وقتی پول واقعا چرک کف دست است
فرض کنید تمام پول موجود در کشور 100 هزار تومان است که مردم با آن میتوانند صد خانه بخرند. یک نفر از بانک 50 هزار تومان وام میگیرد، اما در مقابل این پول خانه تولید نمیکند. حالا 150 هزار پول و 100 خانه داریم. در این شرایط قیمت هر خانه 50% رشد میکند.
در شرایط ابرتورمی اما ارتباطی معنادار بین عرضه پول و قیمتهای اسمی مشاهده نمیشود. مثلا قیمت هر خانه از هزار به 100 هزار میرسد. اما تمام نقدینگی موجود در بازار، برای خرید تمام خانهها کافی نیست. از نظر اقتصاد این موضوع ممکن نیست.
در شرایط ابرتورمی اما ارتباطی معنادار بین عرضه پول و قیمتهای اسمی مشاهده نمیشود.
این رخداد به طرز شگفتانگیزی غمانگیز است. مردم با آگاهی از ابرتورم سعی میکنند خود را از شر وجوه نقدی خود خلاص کنند. کسانی که پول بیشتر دارند برای این که سریعتر دارایی سرمایهای بخرند، صف تشکیل میدهند. قیمت بالا میرود اما آنها صف را ترک نمیکنند.
به این ترتیب سرعت رشد قیمتها از سرعت رشد نقدینگی پیشی میگیرد. رشد قیمت، مردم را وحشتزدهتر میکند و آنها پیشنهادهای غیرمعقول را آسانتر میپذیرند. ابرتورم باز هم شتاب میگیرد و مثل سیل تمام اقتصاد را درمینوردد.
تعریف ابرتورم
ابرتوم هیچ تعریف رسمیای ندارد. گاهی جناحهای سیاسی برای تخریب همدیگر تورمهای 30 یا 40 درصدی سالانه را ابرتورم مینامند. اما طبق تعریف فیلیپ کاگان، ابرتورم از تورم 50% ماهانه آغاز میشود.
برای کودکان آلمانی، پول ارزانترین اسباببازی بود.
یعنی طبق استاندارد علمی، تورم ماهانه 48% ابرتورم نیست. با این حال به سختی میشود این شرایط را، شرایطی عادی دانست.
اوضاع روانی در روزهای ابرتورم
در ابرتورم عموم مردم سعی میکنند داراییهای غیرپولی داشته باشند. حتی مبادلات خود را با کالاهایی مثل طلا یا نمک انجام دهند.
قیمتها به یک واحد پولی دیگر (دلار و یورو) اعلام میشوند. کسی پولش را در بانک نمیگذارد.
معامله نسیه، فروش اقساطی، اعتباری و اجاره به شرط تملیک بهطور کامل از بین میرود. در پیشفروشها قید تسویه با نرخ روز ذکر میشود. هیچکس به دیگری پول قرض نمیدهد، مگر برای مشارکت در خرید دارایی سرمایهای.
شرکتها ترجیح میدهند جریمه عدم تحویل کالا را بپردازند. چون قیمت کالای پیشفروششده بیشتر از جریمههای پیشبینی شده در قانون است.
کارمندها و کارگرها درخواست افزایش دستمزد دارند. آنها هم اضافه حقوق خود را خرج نمیکنند. بهخاطر رشد نقدینگی قیمتها بالا میرود اما خرج نکردن پول رکود ایجاد میکند. اگر با افزایش دستمزد موافقت نشود، افسردگی و ناامیدی کارگر، هزینه زیادی به اقتصاد تحمیل خواهد کرد.
در ابرتورم معمولا تورم سالانه سهرقمی میشود.
دلایل ایجاد ابرتورم
مهمترین دلیل پیدایش ابرتورم، بیکفایتی دولت و استقراض سنگین از بانک مرکزی است. خلق پول بهخصوص اگر با فساد همراه شود، ابرتورم ایجاد میکند.
اما دلایل کسری بودجه متفاوت است. جنگ و آثار بعدی آن مهمترین دلیل کسری بودجه شدید است. تحریمهای همهجانبه، فروپاشی کشور و جنگ اقتصادی هم میتواند به ابرتورم منجر شود.
از دیدگاه پولی، مشکل اصلی کسری بودجه نیست. بلکه بسط پول در کنار انتظارات تورمی بهوجود آمده است که ابرتورم خلق میکند. کسری بودجه یکی از مشکلاتی است که به بسط پول دامن میزند.
از دیدگاه نهادی اما مشکل عمیقتر بررسی میشود. اصلا از پایه چرا باید کسری بودجه ایجاد شود؟ چرا مردم باید تا این حد منفصل عمل کنند؟ چرا نهادهای اجتماعی نباید توانایی کنترل اوضاع را داشته باشند؟ چرا یک کشور باید به مرز فروپاشی برسد؟
درمان ابرتورم
ابرتورم به معنای پایان عالم نیست. کشورهای زیادی از این بحران مهلک جان سالم بهدر بردهاند: اتریش، فرانسه ، آلمان و لهستان، کشورهایی اروپایی هستند که تجربه ابرتورم داشتهاند.
مهمترین درمان برای ابرتورم کاهش شدید هزینههای دولت است. این اقدام میتواند تورم را کنترل کند؛ اما خطر موج عظیم بیکاری و شکلگیری آشوب، اعتراضات گسترده، انقلاب و فروپاشی وجود خواهد داشت.
اقدام دیگر میخکوب ارزی یا جایگزین کردن ارز (دلاریزه کردن پول) است. مثلا ممکن است کشور مورد نظر واحد پولی دیگر مثل یورو یا دلار را به عنوان واحد پول بپذیرد. در این دوره موقت باید درمان اصلی صورت بگیرد، در غیر این صورت ابرتورم بعدی وحشتناکتر خواهد بود.
ابلهانهترین اقدام در این شرایط تلاش برای کنترل قیمتها، اعطای وامهای ارزانقیمت، تلاش برای حفظ ارزش پول با تزریق ارز (بهخصوص ارز حاصل از عملیات شرکتهای خصوصی) و افزایش دستمزدها است. این اقدامات بهظاهر موثر، موج دوم ابرتورم را ایجاد میکنند.
تجربه ابرتورم
وقتی آلمان نازی با ابرتوم مواجه شد، بهجای تلاش برای افزایش تولید کالا و خدمات، شروع به چاپ پول کرد تا کشور نجات پیدا کند. ارزش یک دلار به چهار هزار میلیارد فرانک رسید.
نرخ تورم به 3250000 درصد رسید به شکلی که هر دو روز قیمتها دوبرابر میشد! در نوامبر 1923، آلمان تورم ماهانه 30 هزار درصدی را تجربه کرد! در سال 1923 مردم از پول به عنوان کاغذدیواری استفاده میکردند.
وقتی اسکناس از کاغذدیواری ارزانتر باشد.
در 1922، اتریش با تورم 1426 درصدی درگیر بود. تورمی که یکی از تلخترین تجربههای اقتصادی بشر را رقم زد. اما این عدد در مقابل تورم «ماهانه» 300000000 درصدی یوگسلاوی در سال 1994 و 42000000000000000 (42 میلیون میلیارد) درصدی مجارستان در سال 1946، فقط یک شوخی است.
تجربه تلخ مجارستان
ابرتورم آلمان ناشی از هزینههای سرسامآور نظامی بود. مردم ناراضی، گرسنه و خشمگین به هیتلر پناه بردند. تورم یوگسلاوی نیز تب فروپاشی این کشور حاصل شد.
در ابرتورم مجارستان که در هر 15 ساعت قیمتها دوبرابر میشد، پایان جنگ جهانی و فروپاشی امپراتوری اتریش مجارستان نقش داشت.
در ابرتورم مجارستان در هر 15 ساعت قیمتها دوبرابر میشد.
بعد از جنگ جهانی اول، دولت جدید مجارستان واحد پول کورونا را با پنگو جایگزین کرد. پنگو به ارزش طلا میخکوب شده بود. همین ماجرا باعث شد که مجارستان از بحران جهانی 1930 به سلامت عبور کند.
مجارستان با پول میخکوبشده به طلا، جنگ جهانی دوم را هم پشت سر گذاشت. اما بعد از جنگ، با بیرون کشیدن این میخ طلایی، هزینههای بالای سازندگی بعد از جنگ و چاپ پول برای بهبود زندگی مردم، بالاترین تورم تاریخ بشر را رقم زد.
ابرتورم، آخرین نفسهای یک ملت
کشورهایی بودند که بعد از تجربه ابرتورم از روی نقشه جغرافیا حذف شدند. قطحی، گرسنگی، قتل، تجاوز، بیماری و خودکشی نتیجه اقدام کسانی بود که فکر میکردند میتوانند ملتها را با پول نجات دهند.
چیزی که آنها نادیده میگرفتند فرمول ساده ثروت ملتها یعنی کار بود. بدون کار نمیشود رفاه داشت. نمیشود روی چاه نفت خوابید و بیرنجوزحمت زندگی کرد. بدون سرمایه اجتماعی و سرمایه انسانی، پول فقط مشتی کاغذپاره است که در بهترین حالت میتواند کاغذدیواری شود.
نظرات