«بدن انسان» در بسیاری از ادیان و فرهنگها احترام ویژهای دارد: تقریبا همهجا (به غیر از تکنقطههایی در آمریکای لاتین یا در آفریقا)، اجساد دفن میشوند، آن هم با این باور که بالاترین حرمت برای «بدن انسان»، قرار گرفتن در زیرِ خاک است.
به گزارش تجارتنیوز، با این همه، استثناهایی هم وجود دارند: از استفاده از «بدن انسان» به عنوان «نشانه راه» در مسیر فتح قلههای مرتفع در کوهستانهای جهان (همچون «اورست») گرفته تا استفاده از اجساد مردگان به عنوان سلاحهای شیمیایی و میکروبی!
کوهنوردانی که به «نشانه راه» بدل شدند
یکی از استفادههایِ نامعمول از «بدن انسان»، تقریبا از سرِ ناچاری صورت میگیرد و البته، کمابیش میتوان دلایل اقتصادی را هم به این استفاده نامعمول نسبت داد: استفاده از اجساد کوهنوردان، به عنوان «نشانه» در مسیر صعود به قله.
ماجرا از این قرار است که ریسک مرگ در مسیر فتح «اورست» بسیار بالا است و کوهنوردانی که به قصد فتح قله به دلِ کوه میزنند، «میپذیرند» که ممکن است بروند و دیگر برنگردند. ظاهرا فُرمهایی هم وجود دارند که پیش از صعود، کوهنوردان آنها را امضا میکنند، مبنی بر اینکه اگر اتفاقی برایشان افتاد، آیا راضی هستند که پیکرشان همانجا بماند و از آن به عنوان راهنمایی برای بقیه کوهنوردان استفاده بشود یا نه.
[imp content=”«بدن انسان» در بسیاری از ادیان و فرهنگها احترام ویژهای دارد. با این همه، استثناهایی هم وجود دارند: از استفاده از «بدن انسان» به عنوان «نشانه راه» در مسیر فتح قلههای مرتفع در کوهستانهای جهان (همچون «اورست») گرفته تا استفاده از اجساد مردگان به عنوان سلاحهای شیمیایی و میکروبی!”]
گزینه دوم، بازگرداندن پیکر به پایین کوه است که بسیار پرهزینه و دشوار است و به همین دلیل، عمدتا انجام نمیشود. منظور از «هزینه» در اینجا صرفا هزینه مالی نیست، بلکه ممکن است جان دیگر کوهنوردانی که میخواهند پیکر فرد جانباخته را به پایین کوه منتقل کنند نیز به خطر بیفتد.
«منطقه مرگ»: ۲۰۰ نفر هنوز آنجا هستند!
هر سال حدود ۵ کوهنورد در مسیر فتح «قله اِوِرست» جان میسپارند و فهرست جانباختگان در این مسیر، تا این لحظه متاسفانه کمابیش نزدیک به ۳۰۰ نام را به خود دیده است. عمده جانباختگان (حدود ۸۰ درصد) از کشور «نپال» هستند، اما نام کوهنوردانی از «آمریکا»، «ژاپن» و «هند» هم فراوان به چشم میخورد.
عمده این مرگها در تراز بالاتر از ۸۰۰۰ متر رخ میدهند، جایی که به «منطقه مرگ» (Death Zone) معروف است. در این ناحیه، سطح اکسیژن خون بسیار پایین میآید و اندک افرادی هستند که میتوانند در این تراز، بدون استفاده از کپسول اکسیژن دوام بیاورند.
سرمای شدید هوا و کولاک هم مشکلات بعدی هستند و البته خستگی را هم نباید از قلم انداخت. خستگی، تمامشدن توانِ فیزیکیِ کوهنورد و بیماری، در واقع در صدر عوامل منجر به مرگ در این تراز به حساب میآیند. مواردی هم از سکته قلبی افراد گزارش شده است.
[imp content=”هر سال حدود ۵ کوهنورد در مسیر فتح «قله اِوِرست» جان میسپارند و فهرست جانباختگان در این مسیر، تا این لحظه متاسفانه کمابیش نزدیک به ۳۰۰ نام را به خود دیده است.”]
آمار دقیقی وجود ندارد که چند نفر در مسیر صعود به «اورست» جان خود را از دست دادهاند و چند پیکر هنوز هم آنجا هستند، اما تخمین زده میشود که در دو سومِ مواردِ مرگهای گزارششده، پیکر کوهنورد هنوز هم همانجا باشد. این یعنی اکنون باید در حدود ۲۰۰ پیکر در مسیر صعود به «اورست» باقی مانده باشند.
«چکمهسبز»: راهنمای ۲۵ ساله
در این میان، یکی از این اجساد از بقیه معروفتر است: پیکر مردی هندی که به مرد «چکمهسبز» (Green Boots) معروف شده (به دلیل چکمههای سبزی که به پا دارد) و از سال ۱۹۹۶ میلادی، در مسیر فتح قله، در نزدیکی یک غار باقی مانده است.
بدن این کوهنورد به دلیل سرمای هوا در مقابل تجزیهشدن دوام آورده و حالا حدود ۲۵ سال است که برای کوهنوردان دیگر، به عنوان راهنما یا نشانهای عمل میکند که نشان میدهد مسیر صعود درست پیموده شده یا نه.
در سال ۲۰۰۶ میلادی، یک کوهنورد انگلیسی به نام «دیوید شارپ» (David Sharp) هم به مرد «چکمهسبز» پیوست. شارپ، در حالی که نشسته بود، به صورت تدریجی یخ زد و مدتی طولانی هنوز زنده بود. پیکر او هم هنوز صحیح و سالم در کنار مرد هندی باقی مانده است.
مرگِ تلخ در تنهایی، سرما و خفگی
«فرنسیس ارسنتیو» (Francys Arsentiev) هم نخستین زن آمریکایی بود که در سال ۱۹۹۸ میلادی موفق شد «اورست» را بدون استفاده از کپسول اکسیژن فتح کند. با این همه، خیلیها این را یک صعودِ موفق در نظر نمیگیرند، چرا که «فرنسیس» رفت، اما برنگشت.
ماجرا این بود که همسر «فرنسیس» که در تیم کوهنوردی با او همراه بود، نیمههای شب متوجه شد که «فرنسیس» در چادر نیست. با وجود ریسک مرگ و کولاک شدید، همسرش تصمیم گرفت به دنبال او بگردد.
کمی بعد، او با یک تیم کوهنوری از «ازبکستان» رو به رو شد که به او گفتند تلاش کردهاند «فرنسیس» را نجات بدهند، اما کپسولهای اکسیژن خودِ آنها هم در حال خالیشدن بوده و به ناچار، عملیات نجات را نیمهکاره رها کردهاند.
روز بعد، دو کوهنوردِ دیگر «فرنسیس» را پیدا کردند که هنوز زنده بود، اما وضعیتش به قدری وخیم بود که نمیتوانستند تکانش بدهند. او کمی بعد درگذشت و پیکرش را همانجا رها کردند. همسر «فرنسیس» هم گم شد و تا یک سال بعد، که گروهی دیگر پیکر او را هم پیدا کردند، گمشده به حساب میآمد.
بدنِ آدمیزاد: از تدفین تا سلاح شیمیایی و تا کود طبیعی!
با این همه، دیگر استفادههای نامعمول از «بدن انسان» هم کم نبودهاند: در برخی جنگها، اجساد بیماران (عمدتا مبتلا به «طاعون» یا «وبا») با استفاده از «منجنیق» به سمت استحکامات دشمن پرتاب میشدند و به تعبیرِ امروزی، مثل یک سلاح شیمیایی یا میکروبی عمل میکردند.
استفاده از «بدن انسان» به عنوان «کود طبیعی» هم کمابیش پرتکرار بوده است: رسانههای هندی چند سال پیش گزارشهایی منتشر کردند از اینکه در کرهشمالی، از اجساد زندانیان سیاسی به عنوان «کود طبیعی» استفاده شده است.
شکلِ ظاهرا مدرنتر و محترمانهترِ این برخورد با «بدن انسان» را اروپاییها و آمریکاییها هم امتحان کردهاند: در سال ۲۰۱۹ میلادی، «ایالت واشنگتن»، نخستین ایالتی در آمریکا بود که استفاده از اجساد به عنوان «کود طبیعی» را قانونی اعلام کرد.
در کشورهایی مانند آلمان هم پارکهایی ایجاد شدهاند که اجساد سوزاندهشده شهروندان (با رضایت و درخواست رسمیِ خودِ آنها پیش از مرگ) را در جعبههایی حاوی بذر درختان قرار میدهند و به این ترتیب، بذر انتخاب شده، با عناصر موجود در «بدن انسان» رشد میکند. در واقع، میتوانید پیش از مرگ درخواست کنید که با نامِ خودتان، مثلا یک درخت «کاج» یا «بید مجنون» کاشته شود!
جسد افرادی که در اورست مانده شاید روزی بازگردد اما تا هزاران سال هم در ان جا تجزیه ونابود نمیشود چون سرما وبرودت بسیار بالاست
ممنون مطلب خوبیه.یه جایی خوندم که یک نفر از نجات یافتگان گفته بود : که در ارتفاع 8000 متری اخلاق معنا ندارد!
چندسال پیش برنامه مستند نشون میداد که در مسیر اورست میدیدن یارو داره میمیره ولی از کنارش بی تفاوت رد میشودن،میگفت چون هرکدومشون چندهزاردلار خرج کردن برای فتح قله،و نمیخوان پولشون حروم بشه،یعنی جون انسان پشم
مطلب خوبی بود..خوشم اومد…دمت گرم نویسنده محترم.
چه مقاله جالبی بود.
ادمی که مرده دیگه فرقی نمیکنه خاکش کنن یا کودش کنند یا روی زمین بمونه چونکه دستش از جهان کوتاه شده و به چرخه طبیعت برگشته و وارد یه فاز دیگه از زندگیش شده.
مرگ انسانها ممکنه برای خودش مکان و محل مدفنش معنا نداشته باشه….ولی از نظر خانواده و بازماندگان پیدا شدن جنازه و دفن آن اهمیت داره چون میتونن بر مزارش گریه کنند و یادی تازه کنند