سرمایه نمادین: از کمانچه کلهر تا مقبره هارونالرشید
خبر فوت اسطورهها و مشاهیر عرصههای مختلف، اذهان عمومی را بسیار تحت تاثیر قرار میدهد. غم از دست دادن افراد بزرگ، یکسوی ماجرا است و فراموشی و از دست دادن هویت، ماجرایی دیگر. هویت هر ملتی همان چیزهایی است که در تاریخ آن متبلور شده است. تمدن و فرهنگ هر کشور بسیار مهم است و
خبر فوت اسطورهها و مشاهیر عرصههای مختلف، اذهان عمومی را بسیار تحت تاثیر قرار میدهد. غم از دست دادن افراد بزرگ، یکسوی ماجرا است و فراموشی و از دست دادن هویت، ماجرایی دیگر. هویت هر ملتی همان چیزهایی است که در تاریخ آن متبلور شده است. تمدن و فرهنگ هر کشور بسیار مهم است و هویت تاریخی آن را میسازد. شاید برای برخی از افراد، مدرنیته به معنای کنار گذاشتن هویت و تمدن ملی باشد؛ اما زمانی که یک ملت، هویت فرهنگی و تمدنی خود را به فراموشی میسپارد و اسطورهها و سرمایههای نمادین خود را حذف میکند، محکومبه شکست خواهد بود
این شکست میتواند در داخل و یا در تقابل با خارجیها اتفاق بیفتد. زمانی که ملتی بیهویت میشود، ناچار است هویتی جدید بیابد. شاید آن را در فرهنگ خارجی، ارزشهای خارجی و فناوری خارجی به دست آورد. درنتیجه، سرمایه چه اقتصادی باشد و چه اجتماعی بسیار مهم است و نقش انکارناپذیری در ساخت ماهیت یک کشور ایفا میکند. در این میان سرمایه نمادین نقشی پررنگ در توسعه دارد.
سرمایه را تنها در حسابهای بانکی جستوجو نکنید
جامعهشناسان بر این باور هستند که هر جامعهای شش نوع سرمایه دارد:
- سرمایه اقتصادی
- سرمایه انسانی
- سرمایه اجتماعی
- سرمایه فرهنگی
- سرمایه سیاسی
- سرمایه نمادین
زمانی که سخن از سرمایه به میان میآید، اکثر افراد به یاد حسابهای بانکی، طلا و مسکن میفتند. شاید بتوان سرمایه اقتصادی را از شناختهشدهترین سرمایهها دانست. این سرمایه شامل زمین، ساختمان، ماشینآلات، تجهیزات و سرمایههای مالی چون طلا، سکه و ارز میشود.
سرمایه اقتصادی را از شناختهشدهترین سرمایه است.
از همان ابتدای پیدایش علم اقتصاد، یعنی قرن 17 میلادی تا اوایل قرن بیستم، چیزی که بیشتر موردتوجه قرار داشت، سرمایه اقتصادی بود؛ اما با پیشروی در زمان، تعریف سرمایه نیز دستخوش تغییراتی شد و کمکم سرمایه انسانی نیز پا به تئوریهای اقتصادی گذاشت.
منظور از سرمایه انسانی تواناییهای تخصصی و فنی افراد است که باعث افزایش راندمان و بهرهوری میشود. این تواناییها منوط به تحصیلات و کسب تجربه است.
سرمایه اجتماعی
در دهه 60 میلادی جامعهشناسان، سرمایه دیگری به نام سرمایه اجتماعی را کشف کردند. آنها به این نتیجه رسیدند که زمانی که در یک اجتماع همیاری، اعتماد و همدلی وجود دارد، نوعی سرمایه در اجتماع و بهتبع آن اقتصاد شکل میگیرد که نه میتوان آن را سرمایه انسانی نامید و نه سرمایه اقتصادی.
این شکلی جدید از سرمایه است که اگر وجود نداشته باشد، دو سرمایه دیگر یعنی سرمایه اقتصادی و انسانی نیز نمیتوانند شکل بگیرند.
بگذارید بحث را با مثالی پیش ببریم؛ در زمان تاسیس یک دانشگاه ما نیاز به سرمایه اقتصادی چون زمینِ ساخت دانشگاه، میز و صندلی و تجهیزات لازم برای کلاسها داریم. از سوی دیگر به سرمایه انسانی نیز نیاز داریم؛ اساتیدی تحصیلکرده و با تجربه، کادر اداری مناسب و دانشجویانی توانا؛ اما درصورتیکه قواعد و قوانین دانشگاه و پایبندی دانشجویان و اساتید به اخلاق وجود نداشته باشد، شاید دانشگاه از رسالت خود فاصله بگیرد.
این پایبندیها و رفتارها، سرمایه اجتماعی هستند.
این پایبندیها و رفتارها، سرمایه اجتماعی هستند. اگر سرمایه انسانی وجود نداشته باشد، اصلا دانشگاهی وجود نخواهد داشت. همچنین تا زمانی که دانشجویان، اساتید و کارکنان به اخلاق پایبند نباشند، دانشگاه نیز دانشگاه نخواهد بود.
بهطورکلی اگر هرکدام از سرمایهها حذف شوند، به هدفی که از ساخت دانشگاه داشتیم، نخواهیم رسید.
سرمایه فرهنگی و سرمایه سیاسی
فرهنگ را مجموعهای از عوامل میسازند. این عوامل میتوانند انسانی و غیرانسانی باشند. دیوانهای بهجامانده از شعرا، داستانها، آثار باستانی، سنتها و هنجارها، همه و همه سرمایههای فرهنگی هستند که به ما رسیدهاند. معماران، هنرمندان، موسیقیدانها، شاعران و عارفان نیز سرمایههای فرهنگی یک کشور بهحساب میآیند.
سرمایههای سیاسی نیز همانطور که از نامشان پیدا است، مربوط به شخصیتهای برجسته سیاسی هستند. سرمایههای سیاسی و فرهنگی هر کشوری میتوانند در بزنگاههای مهم تاریخی به کمک جامعه آمده و آن را نجات دهند و یا در راستای اصلاحات و تحولات پیشِ روی یک جامعه، راهگشا باشند.
سرمایه نمادین: نقطه اوج پنج سرمایه
در دهه 90 میلادی جامعهشناسان به مفهوم تازهای از سرمایه دست پیدا کردند و آن را سرمایه نمادین نامیدند. سرمایه نمادین نقطه اوج هر 5 سرمایه دیگری است. بهعبارتدیگر، زمانی که هر یک از سرمایههای اقتصادی، اجتماعی، انسانی، فرهنگی و سیاسیِ یک جامعه، به بالاترین نقطه شهرت برسند، به یک سرمایه نمادین تبدیل میشود.
بهطور مثال حمام یک سرمایه اقتصادی است اما زمانی که بشود حمام فین کاشان ، یک سرمایه نمادین میشود. یا اگر یک شخصیت سیاسی بشود گاندی، امیرکبیر و مصدق تبدیل به یک سرمایه نمادین شده است. کسی که کمانچه مینوازد یک سرمایه فرهنگی است اما اگر بشود کیهان کلهر ، تبدیل به یک سرمایه نمادین میشود.
کیهان کلهر فراتر از یک نوازنده چیرهدست است. او یک سرمایه نمادین برای ایرانیان است.
گاهی سرمایههای نمادین، نوع پوشش یک منطقه ، موسیقی محلی ، آدابورسوم و گویش هستند که توانستهاند باعث افتخار یک جامعه شوند. به عقیده اقتصاددانان، سرمایه نمادین مادر سرمایهها است و میتواند به رشد و تکثیر سایر سرمایهها کمک کند.
درنتیجه کشوری که سرمایههای نمادینش را بشناسد و در راستای حفظ و گسترش آنها تلاش کند، میتواند سریعتر در مسیر توسعه پیش برود. چراکه این سرمایهها، کارخانه تولید سرمایههای دیگر در یک کشور هستند. حال یک سؤال مطرح است. چگونه سرمایه نمادین به تولید و تکثیر سایر سرمایههای یک کشور کمک میکند؟
داستان کارگردانی که سرمایه شد
فرض کنید یکی از کارگردانهای مطرح کشور به یک سرمایه نمادین بدل شده است. برای اینکه یک کارگردان به سرمایهای نمادین تبدیل شود، ابتدا او کارگردانی جهانی میشود. آثار، زندگینامه و بهطورکلی هر چیزی که او را بهعنوان شخصی برجسته در جهان معرفی کند، مطرح میشوند.
کاری دیگری که ایران میکند، این است که یک کرسی دانشگاه به نام این کارگردان تاسیس میکند. آثارش را منتشر کرده و به روشهای مختلف مردم را به دیدن آثار این کارگردان ترغیب میکند. بورسیه تحصیلی به نام این کارگردان قرار میدهد و حتی دورههای آموزش سبک او را برگزار میکنند.
سرمایه نمادین میتواند زنجیرهای از سرمایههای نمادین دیگر را تولید کند.
با این کارها یک کارگردان ایرانی تبدیل به یک کارگردان جهانی میشود. در این صورت کارگردان ایرانی که یک سرمایه فرهنگی برایمان بهحساب میآمد، تبدیل سرمایهای نمادین میشود و به دنبال خود سرمایههای دیگری برای کشور تولید میکند.
سرمایه نمادین و تولید سرمایههای جدید
اتفاق بعدی که در این راستا میفتد، این است که بعد از جهانیشدن این کارگردان، آثار او نیز در سطح جهانی مطرح میشوند. فیلمهای این کارگردان در تمام دنیا بر سر زبانها میفتند و بهتدریج آثار این کارگردان نیز به سرمایه نمادین تبدیل میشوند؛ یعنی سراسر دنیا فیلمهای این کارگردان ایرانی را میشناسند و بارها و بارها میبینند.
از سوی دیگر بازیگران و سایر عوامل فیلمهای این کارگردان نیز در سطح جهانی مطرحشده و کمکم خود به سرمایه نمادین تبدیل میشوند؛ اما داستان در همینجا به پایان نمیرسد. با برگزاری همایشها و نشستهای مختلف با حضور این کارگردان و آثارش، میتوان مردم را از سراسر دنیا به ایران کشاند و از این طریق حتی جاذبههای دیگر فرهنگی کشور را به جهانیان نشان داد و تبدیل به سرمایه نمادین کرد.
همانطور که مشاهده کردید یک سرمایه نمادین میتواند زنجیرهای از سرمایههای نمادین دیگر را تولید کند که سالیانه دهها میلیارد درآمد ارزی را روانه کشور کنند.
یک سرمایه نمادین میتواند زنجیرهای از سرمایههای نمادین دیگر را تولید ودهها میلیارد درآمد ارزی را روانه کشور کند.
صنعت گردشگری در گرو گسترش سرمایه نمادین
با توجه به آنچه گفتیم میتوان اینگونه بیان کرد که کل صنعت گردشگری یک کشور بر پایه جاذبههای مختلفی بناشده است که هرکدام یک سرمایه نمادین برای آن کشور هستند. به عبارتی، ما اگر بخواهیم گردشگری را رونق دهیم، باید به فکر بسط و گسترش سرمایههای نمادین خود باشیم.
این روزها شاید در دنیا عجیبترین و بیارزشترین اشیا تبدیل به یک سرمایه نمادین میشوند. بهطور مثال پیراهنی که یک بازیکن مطرح در بازی فینال جام جهانی به تن داشته و یا قاب عکس یک خواننده مشهور جهانی.
به عبارتی میتوان اینگونه بیان کرد که این هنرِ راهنمایان گردشگری است که سرمایههای بالقوه را به سرمایههای بالفعل تبدیل کنند. کشوری که بتواند سرمایههای نمادین را بیشتر و بیشتر تولید کند، بهطورقطع میتواند درآمدهای هنگفتی از صنعت گردشگری به دست بیاورد.
پس هر چیزی که به سرمایهی نمادین تبدیل شود، ارزش سرمایهای آن بالا میرود و منجر به جلب منفعت جدید هم میشود.
سرمایه نمادین بهمثابه دلار نفتی
تا به اینجا متوجه شدیم که سرمایه نمادین میتواند بهصورت زنجیرهوار به تولید انواع دیگر سرمایه بپردازد. این سرمایه، عامل انباشته شدن و تجمیع سایر سرمایهها در یک کشور است. بهطور مثال اگر لئوناردو دیکاپریو بخواهد برای کاهش آلودگی ناشی از کیسههای پلاستیکی، کمپینی راه بیندازد، عده زیادی با کمال میل سرمایه اقتصادی لازم برای این حرکت را در اختیارش میگذارند و بهرایگان او را در این طرح همراهی میکنند.
زمانی که ما سرمایه نمادین داریم، میتوانیم آن را محور طرحهای توسعهای خود قرار دهیم.
به دیگر سخن، لئوناردو دیکاپریو بهعنوان یک سرمایه نمادین توانسته به انباشت سرمایههای دیگر نیز کمک کند. ازایندست مثالها در دنیا بسیار زیاد است. بارها شنیدهایم که فلان پزشک مطرح تصمیم گرفته است که یک بیمارستان تاسیس کند و یک نفر زمین در اختیارش گذاشته و افراد دیگر سرمایه برای ساخت بیمارستان را پرداخت کردهاند.
درنتیجه سرمایه نمادین خود مانند دلار نفتی و یا هر درآمد دیگری است که دولتها در اختیار دارند و با تزریق آن در بخشهای مختلف اقتصاد، به سرمایهگذاری و اجرای طرحهای توسعهای میپردازند. زمانی که ما سرمایه نمادین داریم، میتوانیم آن را محور طرحهای توسعهای خود قرار دهیم. البته برای تجمیع سرمایههای دیگر نیاز به یک سرمایه نمادین زنده نیست.
باوری از جنس تغییر، تحول و اصلاح
سرمایه نمادین سطوح متفاوتی دارد. بهطور مثال ممکن است در سطح یک خانواده شکل بگیرد. بزرگ یک خاندان و یا شخصی که بهنوعی موجب اتحاد و همبستگی میان اعضای خانواده میشود. در سطح محلی، ریشسفیدان یک روستا و در سطح گروهی پیشکسوتان ورزشی و اندیشمندان میتوانند سرمایه نمادین باشند.
گستردهترین حالت زمانی است که سرمایه نمادین ملی و جهانی میشود. روسای جمهور و شخصیتهای برجسته سیاسی نیز زمانی میتوانند از سرمایه سیاسی بودن به سرمایه نمادین شدن حرکت کنند که در مردم، باوری را شکل دهند.
باور میتواند از جنس این باشد که این شخصیت برجسته توانایی ایجاد تغییر را دارد، میتواند تحول و حرکتی نو ایجاد کند. در این حالت مردم به قولها و وعدههای این شخصیت باور پیدا میکنند و با او همسو میشوند.
دام تقدس
باید به این توجه داشت که سرمایه نمادین شدن یک شخص یا یک شیء، به معنای غیرقابل انتقاد بودن و بیعیب و نقص بودن آن نیست. زمانی که سرمایه نمادین به سمت مقدس شدن پیش میرود، مشکلات آغاز میشوند. چراکه درهای اصلاح و انتقاد با مقدس شدن بسته میشود و افراد کورکورانه به طرفداری بدون تامل از آن سرمایه نمادین میپردازند.
به بیانی دیگر زمانی که یک شخص، سرمایه نمادین میشود، باید بتوان آن را نقد و ایراداتش را بیان کرد. فرق جوامع مدرن با جوامع سنتی دقیقا در همین نکته است. در جوامع سنتی، سرمایههای نمادین انسانی بهسرعت حالتی مقدس به خود میگیرند. زمانی که شخصیتهای نمادین به شخصیتهای کاریزما و مقدس تبدیل میشوند، ممکن است حالت تخریبی به خود بگیرند و بهجای مفید بودن باعث درجا زدن اقتصاد شوند.
توسعهنیافتگی: لطفا گُلهای کاشته شده را لگد کنید
در دنیای امروز، کشورهای توسعهیافته به روشهای مختلف سعی در گسترش و بسط سرمایههای نمادین خود دارند. در مقابل کشورهایی که از مسیر توسعه گمراه شدهاند، به تخریب سرمایههای نمادین خود میپردازند. درحالیکه اگر از آن سرمایهها بهصورت بهینه استفاده میکردند، باعث رشد و تولید سرمایههای دیگر نیز میشدند.
وسعهنیافتگی دقیقا آنجایی است که سرمایهها انباشت و سپس بهراحتی این سرمایهها تخریب میشوند.
در جوامع توسعهنیافته از یکسو سرمایه اقتصادی انباشت میشود، دانشگاه تاسیس میشود، نیروی انسانی تربیت میشود، سینما ساخته میشود و کتابخانهها دایر میشوند؛ اما از سوی دیگر سرمایههای نمادین تخریب میشوند و در یک روند استهلاکی، کمکم محو و نابود میشوند.
درست مانند حالتی که شهرداری میدانی را گلکاری کند و افرادی آن گلها را زیر پا لگد کنند. درنتیجه به اعتقاد بسیاری از اقتصاددانان، توسعهنیافتگی دقیقا آنجایی است که سرمایهها انباشت و سپس بهراحتی این سرمایهها تخریب میشوند.
هنر تخریب سرمایه نمادین نزد ایرانیان است و بس
زمانی که از آثار تاریخی و جاذبههای توریستی کشورمان سخن به میان میآید، با آهی جگرسوز از آنها یاد میکنیم؛ زیرا همه میدانیم که نهتنها نتوانستهایم آنها را حفظ کنیم، بلکه گامهای بزرگی در راستای تخریب آنها برداشتهایم. حالآنکه قدرتهای دیگر منطقه توانستهاند با استفاده از همین جاذبههای گردشگری و حتی سرمایههای نمادینی که تولید کردهاند، درآمدهای هنگفتی را نصیب خود کنند.
ایران کشوری نفتی است اما نفت منبعی پایانپذیر است و باید منبع درآمدی دیگری را جایگزین آن کرد. به عقیده بسیاری از کارشناسان، مسیری که ایران میتواند از طریق آن، بحران تمام شدن نفت را پشت سر بگذارد، توجه به صنعت توریسم است.
ما برای نابودی سرمایههای خود کمر بستهایم.
کشور ما در بین 10 کشورِ دارای بیشترین آثار باستانی و تاریخی قرار دارد؛ بنابراین ما باید سرمایههای نمادین خود را از پوشش زنان کُرد گرفته تا مقبره هارونالرشید را در سطح جهانی مطرح کنیم. البته روند پاسداری از سرمایههای نمادین در ایران با مشکل مواجه است.
به دیگر سخن، علاوه بر اینکه حاکمان ایرانی نیز از دیرباز به حفظ این سرمایههای نمادین اهتمام نورزیدهاند. خود ما نیز با نوشتن یادگاری روی ستونهای تخت جمشید و ساختن جوک و شایعه از سرمایههای نمادینمان، تیشه به ریشه این سرمایه مهم و عظیم زدهایم.
نباید فراموش شویم
ما ایرانیها در کنار تورم، بیکاری و دیگر آمار و ارقام اقتصادیِ، سرمایههای نمادین بالقوه بسیاری داریم. نباید بگذاریم که روزی لوح کوروش کبیر تنها تبدیل به یک لوح گِلی شود که دیگر نه نشانی از حقوق بشر دارد و نه کوروش و تمدن 2500 ساله.
سرمایههای نمادین دقیقا آن چیزی است که تاریخ بعد از پایان نفت به آن نیاز دارد. البته نمیتوان پتانسیلهای دیگر کشور برای تولید درآمد را منکر شد؛ بهطور مثال میتوان سرمایهگذاریهای مفیدی در انرژی خورشیدی، بادی انجام داد. با توجه به پتانسیل عظیم ما در سرمایه نمادین، شاید یکی از بهترین منابع درآمدی در آینده صنعت توریسم باشد که خود نشئتگرفته از همین سرمایههای نمادینمان است. امیدوارم بهزودی خبرهایی مبنی بر زبالهدان شدن اماکن تاریخی و یا بولدوزری که محوطه تاریخی را با خاک یکسان کرده است، از تمامی خبررسانیهای کشورمان حذف شود و تمدن بزرگمان در گوشهای از تاریخ خاک نخورده و به دست فراموشی سپرده نشود.
نظرات