چطور به فقرا «بهتر» کمک کنیم
بیشتر ما انگیزه کافی را برای کمک به فقرا داریم. کمتر کسی است که دوست نداشته باشد در تامین غذا، پوشاک و مسکن فقرا، در حد توانش مشارکت داشته باشد. اما معمولا عدم شناخت نسبت به زندگی، نیازها و محدودیتهای فقرا باعث میشود کمکهایی ناکارآمد و در مواردی مخرب داشته باشیم. فقر خطری است که
بیشتر ما انگیزه کافی را برای کمک به فقرا داریم. کمتر کسی است که دوست نداشته باشد در تامین غذا، پوشاک و مسکن فقرا، در حد توانش مشارکت داشته باشد. اما معمولا عدم شناخت نسبت به زندگی، نیازها و محدودیتهای فقرا باعث میشود کمکهایی ناکارآمد و در مواردی مخرب داشته باشیم.
فقر خطری است که هرکسی، حتی ثروتمندترین آدمهای دنیا را تهدید میکند. با این دیدگاه، در مورد مشکل فقر احتیاط بیشتری به خرج میدهیم، چون پای خودمان هم گیر است و احتمال دارد یک روز خود را در دام فقر بیابیم.
نظرات کلی پیرامون فقر
برخی میگویند فقرا فقیر هستند چون در دام فقر (poverty trap) افتادهاند. آنها به این دلیل که نمیتوانند سرمایه لازم (سرمایه مادی و سرمایه انسانی) برای خروج از فقر را تامین کنند، هرگز قادر به خروج از فقر نیستند.
بعضیها نهادهای اقتصادی را نشانه میگیرند: اگر وضعیت بازارها درست باشد و ثروتمندان نکوشند که با نهادهای استثماری دیگران را از کسب درآمد محروم کنند، فقر به طور طبیعی از بین میرود.
آدمهایی هستند که فقرا را دارای استعداد کمتر، هوش پایینتر و انگیزه ناکافی برای تلاش توصیف میکنند.
همه این دیدگاهها کمابیش اشتباه هستند. فقرا در واقع قادر هستند که سد فقر را بشکنند و نباید با گزارههایی از این دست، انگیزه تلاش را در آنها کشت.
عبارات کلی در مورد بازار آزاد، هرگز به سیاستهای روشن حامی فقرا (pro-poor policies) منتهی نمیشود.
هیچ مدرکی دال بر تفاوت بهره هوشی یا سختکوشی در میان ده درصد فقیرتر و ده درصد ثروتمندتر جامعه مشاهده نشده است.
سیاستهای روشن برای حمایت از فقرا
به این گزاره خیرخواهانه دقت کنید: «هیچکس نباید بهخاطر نداشتن پول، از گرسنگی و بیماری بمیرد.» جملهای است که هیچکس نمیتواند با آن مخالفت کند. اما این جمله یک ایراد اضماری دارد که نباید از آن غافل بود. یعنی اگر به فقرا روزانه یک وعده غذای گرم و خدمات پزشکی رایگان بدهیم، مشکل حل شده است؟
برای رفع ابهام جمله را به این صورت بازنویسی میکنیم: «هیچکس نباید فقیر باشد». یعنی سیاست حامی فقرا نباید از فقرایی که قرار است فقیر بمانند حمایت کند. بلکه باید تلاش کند که فقر را ریشهکن کند.
سیاستهای پیشنهادی
- باید کاری کنیم که فقرا بتوانند درس بخوانند و به دانشگاه وارد شوند.
- باید روشن کنیم که تواناییهای فردی فقرا به هیچ عنوان کمتر از ثروتمندان نیست. (در استخدام نباید کارمندی ثروتمند با مهارتهای کمتر به کارمندی فقیر با مهارتهای بیشتر ترجیح داده شود.)
- نظام بانکی نباید ثروتمندان را برای دریافت تسهیلات ارجح بداند. هزینه تسهیلات حامی فقرا به خاطر ریسک نکول نباید بالا برود.
- نظام آموزشی باید از معیارهای کمی به معیارهایی کیفی برسد. آیا مدرسه و دانشگاه رفتن و افزایش تعداد فارغالتحصیلان، واقعا به معنای افزایش مهارتهای حرفهای و یادگیری عمیق است؟
- فقرا چه کسبوکارهایی را شروع میکنند؟ چرا غالبا کسبوکارهای کوچک و خانگی آنها شکست میخورد؟ مارکتپلیسهای آنلاین چه پتانسیلی برای حمایت از این مشاغل دارند؟
- فقر و ثروت تا حد زیادی موروثی هستند. والدینِ فقیر کودکانی فقیر و والدینِ ثروتمند کودکانی ثروتمند (مستقل از درجه شایستگی) بر جای میگذارند. کمفرزندی ثروتمندان و پرفرزندی فقرا، با افزایش چگالی فقر و ثروت، نابرابری را افزایش میدهد.
مهمترین نیازهای فقرا
بیشتر مردم با شنیدن کلمه فقر به یاد گرسنگی میافتند. اما نیاز فقرا چیزی بیشتر از یک وعده غذای گرم و خوشمزه است.
-
نیازهای غذایی فقرا
در مورد نیازهای غذایی فقرا توجه به سه نکته ضروری است.
- فقرا بیشتر از غذا، به امنیت غذایی نیاز دارند.
- افزایش چشمگیر درآمد فقرا معمولا به بهبود چشمگیر کیفیت تغذیه آنها منجر نمیشود. چرا که آنها نیازهای برآورده نشده خیلی زیادی دارند و تغذیه را همیشه در اولویت نمیگذارند.
- مادران باردار و کودکان در اولویت تامین غذا قرار میگیرند، اما سرپرست خانوادههای فقیر که مسئولیت تامین معاش خانوار را برعهده دارند، نباید نادیده گرفته شوند. به خصوص که بهبود کیفیت غذایی به طور مستقیم میتواند به افزایش بهرهوری کار تبدیل شود.
بیشتر فقرا تلاش نمیکنند که با حداقل هزینه، بیشترین میزان انرژی، ویتامین و موادمعدنی را دریافت کنند. افزایش درآمد معمولا بجای آنکه باعث سالمتر شدن تغذیه شود، به تهیه غذاهای «خوشمزهتر» میانجامد.
افزایش درآمد معمولا بجای آنکه باعث سالمتر شدن تغذیه شود، به تهیه غذاهای «خوشمزهتر» میانجامد.
در بیشتر موارد فقرا از دانش کافی برای تغذیه سالم برخوردار نیستند و خطرات احتمالی تغذیه نادرست (بهخصوص برای کودکان) را نمیشناسند.
تلاش برای ارزانتر کردن مواد غذایی سالم نیز همیشه به نتیجه مطلوب منتهی نمیشود. در چشم فقرا این کالاها تصویر «کالای پست» پیدا میکنند و دلشان میخواهد بجای این غذاهای ارزان، سوسیس و بستنی بخورند. افزایش آگاهی و توزیع کمکهای کالایی غنیشده به مراتب نقش بیشتری در از بین بردن سوتغذیه به خصوص برای کودکان و زنان باردار دارد.
-
نیازهای بهداشتی فقرا
فقرا معمولا از اقدامات پیشگیرانه ارزانقیمت دوری میکنند. مثلا تحرک بدنی کافی (دستکم نیمساعت در روز) هزینهای به مراتب کمتر از جراحی قلب و کنترل دیابت دارد. اما فقرا بیشتر از روشهای پیشگیری ارزان، به داروها و درمانهای گران روی میآورند. بسیاری از فقرا به خدمات دندانپزشکی نیاز دارند، درحالیکه از خرید مسواک و نخدندان خودداری میکنند.
در مواردی مشکلات جسمی و بیماریهای مزمن، دلیل پیدایش فقر است نه نتیجه آن.
بسیاری از افراد در طبقه فقیر از اطلاعات کافی بهداشتی برخوردار نیستند، داروهای شیمیایی را مضر میدانند و به علم پزشکی اعتقاد ندارند. فقرا به طور کلی درمانهای خرافی را به بیمارستان ترجیح میدهد.
اهدای دستشویی بهداشتی تاثیر زیادی در زندگی فقرا دارد.
برخی از فقرا خدمات رایگان درمانی را «بیکیفیتتر» از خدمات پولی میدانند. مثلا ممکن است از واکسیناسیون رایگان بترسند و فکر کنند عدم استفاده از واکسن ارزان بهتر است.
ریچارد تیلر پیشنهاد میکند که فقرا به صورت پیشفرض (default option) در طرحهای سلامتی باشند، نه به صورت داوطلبانه. همچنین در نظر گرفتن تلنگرهای کوچک یا جریمههای غیرپولی (nudge) انگیزه آنها در استفاده از خدمات رایگان را بالا میبرد. مثلا اگر فقرا بدانند که در صورت عدم واکسیناسیون رایگان یارانه نقدی کودکشان قطع میشود، حتما از آن استفاده میکنند.
-
نیازهای آموزشی فقرا
رایگان بودن تحصیل، انگیزه فقرا برای تحصیل را بالا نمیبرد، چرا که هزینههای پیرامون آن خیلی سنگین است.
- لوازمالتحریر، کامپیوتر، کتاب.
- هزینه ایاب و ذهاب.
- هزینه پوشاک مناسب برای مدرسه.
- هزینه فرصت تحصیل (اگر درس نخواند و بجای آن کار کند چقدر میتواند درآمد داشته باشد؟)
- هزینههای بهداشتی ماهانه دختران فقیر.
مشوقهای مالی مشروط به والدین برای پیشرفت تحصیلی کودکان فقیر اقدامی موثر است. توجه کنید که بیشتر فقرا کمکهای نقدی (مثل یارانه) دریافت میکنند. دریافت این یارانههای نقدی میتواند به تحصیل تمام فرزندان مشروط شود.
معلمها باید نسبت به وضعیت فقرا آگاه شوند و نباید آنها را دارای استعداد کمتر فرض کنند. همچنین نگرش کودکان نسبت به تحصیل، انگیزههای تحصیلی آنها را تقویت میکند. این گزاره که میزان تحصیلات با میزان درآمد فقرا رابطه مستقیم دارد، یک گزاره درست و معتبر است و باید ترویج شود.
-
نیازهای جمعیتی فقرا
چرا فقرا بیشتر فرزندآوری میکنند؟ یک دلیل این است که آنها امیدی به امنیت اقتصادی در بزرگسالی ندارند و میخواهند در کهولت، به فرزندان خود تکیه کنند. باورهای فرهنگی نیز بر فرزندآوری آنها تاثیر دارد. امنیت خاطر بیشتر برای فقرا در سنین بازنشستگی ، از تعدد فرزند، بیش از ظرفیت مالی خانوار جلوگیری میکند.
هر اندازه که تعداد فرزندان در یک خانواده فقیر بیشتر باشد، کیفیت تربیت فرزندان در خانوادههای فقیر افت میکند. منابع محدود یک خانواده فقیر ممکن است برای تربیت باکیفیت یک فرزند کافی و برای هفت فرزند ناکافی باشد.
کاهش آگاهانه باروری در طبقه فقیر (و تلاش برای انتقال رشد جمعیت به سمت طبقات ثروتمندتر، که گاهی هرگز ازدواج نمیکنند و بچهدار نمیشوند) به طور مستقیم احتمال مشارکت اقتصادی مادر خانواده و نیز متوسط پسانداز خانوار را افزایش میدهد.
به طور عمومی در این طبقه فرزند پسر ترجیح دارد. ممکن است آنها چندین نوبت فرزندآوری را فقط به امید رسیدن به اولاد ذکور ادامه دهند. به این ترتیب علاوه بر کاهش سرانه منابع برای هر فرزند، منابع برای فرزندان دختر در مقایسه با فرزندان پسر نایابتر میشود.
در دسترس قراردادن وسایل پیشگیری تاثیر بسیار کمی در فرزندآوری آنان دارد. این موضوع نیازمند فرهنگسازی است.
-
نیازهای پوشش ریسک فقرا
فقرا از هر سرمایهگذاری که مبلغ آن باید امروز پرداخت شود تا منافعی در آینده داشته باشد، پرهیز میکنند. بیمه و تحصیلات، در این فهرست قرار میگیرند. سرمایهگذاری دولتی برای پرداخت بخشی از حق بیمه فقرا بسیار موثر است.
اضطراب و استرس مداوم، افسردگی و سرخوردگی از عمدهترین مشکلات بهداشتی فقرا است. خدمات بیمه میتواند در آرامش خاطر فقرا نقشی مثبت بازی کند.
معمولا فقرا سعی میکنند در شهرستان خودشان ازدواج نکنند. آنها میکوشند که دختران خود را به شهرهایی با امکانات بیشتر بفرستند. اما این کار در نهایت هزینههای آنها (مثل هزینههای ارتباطی) را افزایش میدهد.
داشتن چند شغل پارهوقت بدون تمرکز برای کسب تخصص، کارکردن با ماشین و زمین دیگران بدون انگیزه کافی و عدم تمایل به پرداخت حق بیمه از جمله رفتارهای مخاطرهآمیزی است که فقرا با هدف کاهش ریسک انجام میدهند. این رفتارها به گسترش فقر دامن میزند.
-
نیازهای پولی و بانکی فقرا
فقرا معمولا از دریافت تحصیلات بانکی محروم میشوند. آنها به دلیل نداشتن سابقه خوب بانکی، گردش حساب پایین یا در اختیار نداشتن داراییهایی با قابلیت وثیقهگذاری، نمیتوانند وام بگیرند. وامهای کوچک (زیر ده میلیون تومان) میتوانند نرخ بهره و جریمه دیرکرد کمتری نسبت وامهای بزرگ داشته باشند.
فقرا بیشتر نیازهای مالی خود را از بازار سیاه، نظامهای ربوی (نزول) و استقراض از جامعه صمیمی (intimate community) تامین میکنند که آسیبهای زیادی به همراه دارد. از سوی دیگر سواستفاده نمایندگان سیاسی از وامهای یارانهای به عنوان یک هدیه تبلیغاتی یا تبعیض در دریافت وام، از دیگر آفتهای بانکی برای فقرا است.
فقرا بیشتر نیازهای مالی خود را از بازار سیاه، نظامهای ربوی (نزول) و استقراض از جامعه صمیمی (intimate community) تامین میکنند.
کاهش دستوری بهرهبانکی برای فقرا راهحل خوبی نیست. ممکن است فقرا ترجیح دهند که حق دریافت تسهیلات بدون بهره را نقدا به فروش بگذارند. نرخ بهره بالا نیز انگیزه پسندادن وام را بالا میبرد و موجب کاهش اعتبار طبقه فقیر و افزایش موانع دسترسی آنها به تسهیلات میشود.
لازم است فقرا درک کنند که از تسهیلات باید برای بالا بردن بهرهوری کار و افزایش درآمد استفاده کنند، نه برای پر کردن چالههای مالی و خرید وسایل غیرضروری مثل تلویزیون بهتر یا تلفن همراه لوکس. (در حال حاضر معمولا فقرا هزینههای غیرضروری خود را برای افزایش هزینههای سرمایهای به تعویق نمیاندازند.)
بانکها باید موظف شوند که در قبال سپردههای اندک و بزرگ، رفتاری تبعیضآمیز پیش نگیرند. فقرا لازم است بدانند که حتما باید اقساط وام را بپردازند.
-
نیازهای سرمایهای فقرا
دلار گران میشود. قیمت سکه بالا میرود. قیمت مسکن افزایش پیدا میکند. اما فقرا (حتی اگر از رشد قیمت اطلاع داشته باشند) قادر به سرمایهگذاری در این بخشها نیستند.
زیرساخت لازم برای سرمایهگذاری با سرمایههای بسیار اندک (کمتر از 10 هزار تومان) در بازار سرمایه فراهم است. صندوقهای سرمایهگذاری مشترک (Mutual Funds) و صندوقهای با درآمد ثابت (Fixed Income) زیرساخت بسیار مناسبی برای سرمایهگذاری تدریجی در بورس هستند.
اما معمولا کارگزاریها و شرکتهای سرمایهگذاری تمایل زیادی برای ارائه خدمات به افراد با سرمایههای بسیار کم ندارند. توسعه فرهنگ سرمایهگذاری بورسی بین فقرا و شرکتهای سرمایهگذاری، نیاز پسانداز تدریجی فقرا را پاسخ میدهد.
فقرا معمولا انگیزه کمی برای پسانداز با هدف خرید یخچال یا خودرو دارند. چون این اهداف را بسیار دور میبینند. نداشتن این وسایل در فقیرتر شدن آنها نقش دارد. فراهم کردن امکان خرید اقساطی برای طبقه نیازمند، عملا حکم پسانداز برای خرید را دارد.
مطالعات نشان میدهد که فقرا به خاطر تنش مداوم و نداشتن آرامش روحی، تصمیمهای غیرعقلایی و احساسی بیشتری میگیرند. در مقابل آنها کمتر از مشاورههای حرفهای و خدمات سبدگردانی بهره میگیرند.
-
نیازهای کارآفرینانه فقرا
افراد فقیر معمولا انگیزه بسیار کمی برای پسانداز سرمایهای دارند، چون میدانند که در نهایت سرمایه لازم برای راهاندازی یک کسبوکار کوچک را در اختیار نخواهند داشت. آنها به دلیل متزلزل بودن موقعیت شغلی، نوسانهای شدید درآمدی و نداشتن امنیت مالی، کمتر از طبقه متوسط دوراندیشی و صرفهجویی میکنند!
برنامهریزیهای آنها عموما کوتاهمدت است و انگیزه لازم برای برنامهریزی میانمدت و بلندمدت ندارند.
کودکان فقیر بجای تحصیل به کارهای کمدرآمد مشغول میشوند.
آنها اگر بتوانند سرمایه ناچیزی فراهم کنند، با این سرمایه باز هم درآمد ناچیزی هم خواهند داشت. این کسبوکارها همیشه «بیشازحد کوچک» باقی میمانند. مشکل اصلی فقرا فقدان تواناییهایی نیست که قابلیت تجاریسازی داشته باشند. بلکه آنها امکان توسعه کسبوکار خود را ندارند و کار آنها در نقطه سربهسر باقی میماند و با اولین تنشها از بین میرود.
خیلی کم پیش میآید که عدهای از فقرا برای راهاندازی یک کارگاه تعاونی متحد شوند. در حالی که سرمایهگذاری مشترک، میتواند به یک سرمایه قابل توجه منجر شود که درآمد نسبتا معقول برای اعضای تعاونی به همراه داشته باشد.
-
نیازهای سیاسی فقرا
فساد اقتصادی منجر به گسترش فقر میشود. اما تضمینی وجود ندارد که در نبود فساد، فقر کاهش پیدا کند. برای کاهش فساد، تغییری اساسی در ساختار سیاسی الزامی نیست. از سوی دیگر این طور نیست که مدیران دولتی همگی نیتهای خودخواهانه داشته باشند و در مواردی سیاستگذاریهای خوبی برای حمایت از فقرا به اجرا در میآید.
فساد، معمولا در فعالیتهای خیرخواهانه، پیشگیرانه، بیمارستانهای دولتی، مدارس دولتی، مشاغل دولتی و غالب مواردی که به صورت مستقیم با زندگی فقرا در ارتباط است، کمتر پایش میشود.
تحول در زندگی فقرا نیازمند تحولات ناگهانی نیست. رفتهرفته میشود اوضاع را بهتر کرد. امید برای پیدا کردن شغلهایی که رشد نمیکنند، میتواند با راهاندازی کسبوکارهایی کوچک، مثل تولید لبنیات خانگی عوض شود. این شروعی فوقالعاده برای اصلاحات اقتصادی در بلندمدت است.
شش عامل حیاتی در مورد فقرا
1- فقرا باورهای اقتصادی و اجتماعی نادرستی دارند. عدم امید به رشد، عدم باور به علم پزشکی، بدبینی به تحصیل به خصوص تحصیل بانوان و تمایل به داشتن فرزند پسر بخشی از این باورها است. این باورها ریشه رفتارهایی است که فقر را تشدید میکند.
2- فقیر بودن سختیهای غیرمادی زیادی دارد. فقیری که به لولهکشی آب و گاز دسترسی ندارد، برای تامین آب آشامیدنی و انرژی باید بیشتر از ثروتمندان هزینه مادی و زمانی بپردازد. یعنی آب اشامیدنی سالم برای فقرا گرانتر تمام میشود تا برای ثروتمندان.
3- زندگی فقرا معمولا از نظر فناوری عقبتر از سطح میانگین است. فناوری به ما اجازه میدهد کارهای جدیدی انجام دهیم یا کارهای قدیمی را با هزینه کمتر اجرا کنیم. آنها به بازارهای نوین، ابزارهای ارتباطی فناورانه، فینتک و آموزش مجازی دسترسی ندارند.
4- نگرش طبقه ثروتمند نسبت به فقرا باید تغییر کند. فقرا دزد نیستند. بداخلاق و پرخاشگر نیستند. تنبل و کمهوش نیستند. بازنده نیستند. تصویری منفی که در فیلمهای سینمایی نمایش داده میشود، فرسنگها با زندگی واقعی فقرا فاصله دارد.
5- اگر کودک فقیر را کمهوشتر فرض کنیم، رفتار ما باعث میشود که کمتر هوش و استعداد او را ببینیم. اگر کارگر فقیر را بیشتر از کارگر متوسط رصد کنیم، احتمالا موارد دزدی بیشتری را کشف میکنیم. نگاه ما به فقرا بسیار فقیر است. ما با سوگیریها و پیشداوریها، بیشتر تجربه بد از کمک به فقرا را به خاطر میسپاریم.
6- وقتی از بانکداری حامی فقرا صحبت میکنیم، نگرانیها در مورد فسادهای احتمالی خیلی بیشتر از تسهیلات میلیاردی و بخشودگیهای حجیم است. نمیگوییم سیاستهای حامی فقرا، فسادی به همراه ندارد. اما فساد در این حوزه بیشتر از فساد موجود در دنیای ثروتمندان نیست. این نگرانیها نباید مانع اجرای سیاستهای حامی فقرا شود.
مطالعه بیشتر: اقتصاد فقیر
کتاب اقتصاد فقیر نوشته آبهیجیت بنرجی و استر دوفلو یک منبع بسیار فوقالعاده برای شناخت نیازهای فقرا است. در این کتاب تاکید میشود که عظمت مسئله فقر نباید باعث شود که آن را غیرقابلحل فرض کنیم و آن را به فراموشی بسپاریم.
بیشتر ما انگیزه کافی داریم که به فقرا کمک کنیم. اما نیازهای آنها را به درستی نمیشناسیم و معمولا تلاشهایی برای کمک میکنیم که اثربخشی و کارایی بسیار اندکی دارد.
دنیای امروز منابع پولی و کالایی کافی برای ریشهکنکردن کامل فقر را در اختیار دارد. مشکل در نحوه بازتوزیع و نحوه تخصیص منابع است. در عموم موارد یا برنامهای برای فقرزدایی وجود ندارد، یا اجرای نادرست برنامههای ناکارا کمکی به حل مسئله نمیکند.
شناخت صحیح مسئله فقر و درک بهتر نیازهای آنها باعث میشود که کمکهایی بهتر داشته باشیم.
نظرات