به گزارش تجارت نیوز، طی روزهای گذشته کشورهای روسیه، چین و ایران با ارسال نامهای به دبیرکل سازمان ملل اعلام کردند که بر اساس بند 8 اجرایی قطعنامه 2231 تمام مفاد این قطعنامه از 18 اکتبر 2025 خاتمه یافته است. آنها همچنین نوشتهاند که تلاش سه کشور برای اسنپبک از نظر حقوقی و رویهای معیوب است و تروییکای اروپایی نه تنها تعهدات خود در قالب برجام را رعایت نکردهاند که از طی کردن کامل سازوکار حل اختلاف خودداری کردهاند و به همین دلیل، از صلاحیت لازم برای استناد به مفاد این قطعنامه برخوردار نیستند.
موضوعی که مجید رئوفی، تحلیلگر مسائل چین، در این رابطه میگوید: «البته ایران نباید دچار اشتباه محاسباتی و غرور ناشی از برد کوتاهمدت شود. چین روند همکاری با ایران را تا جایی پیش میبرد که به منافع شرکتهای بزرگ بینالمللیاش که بازارهای بزرگ جهانی دارند و در بورسهای بزرگ دنیا حاضرند، خدشهای وارد نشود؛ تحریم شدن شرکتهای بینالمللی چینی از سوی آمریکا تبعات گستردهای برای اقتصاد چین دارد.»
او تصریح میکند: «ما باید این موضوع را به عنوان یک فرض مهم در نظر بگیریم. یک موضوع مهم دیگر هم این است که در همین نامه مشترک ایران، چین و روسیه آمده که پایان کامل و بهموقع اجرای قطعنامه 2231 به تقویت شورای امنیت و اعتبار دیپلماسی چندجانبه کمک میکند. این بدین مفهوم است که چین و روسیه و بهویژه چین به دنبال زدن زیر میز شورای امنیت و مکانیسمهای سازمان ملل نیستند.» متن کامل گفتوگوی تجارتنیوز با رئوفی را در ادامه خواهید خواند.
***
ایران به دنیا نشان داد که تمام تلاشش را برای حل مسالمتآمیز چالش هستهای انجام داده است
*از روز 26 مهرماه تحریمهای ایران لغو شد و عمر 10 ساله توافق جامع هستهای ایران نیز به پایان رسید. در این شرایط و با فعالسازی اسنپبک، مناسبات اقتصادی و تجاری ایران و چین وارد چه مرحلهای میشود؟
وزارت خارجه چین طی روزهای گذشته بیانیهای را منتشر کرده بود مبنی بر اینکه ما از شرکتهایمان در برابر تحریمهای آمریکا محافظت میکنیم تا هم بتوانند با ایران همکاری داشته باشند و هم با مشکلی مواجه نشوند. اما یک اتفاق جدید و بسیار مهمتر در صحنه بینالملل و در سطح شورای امنیت سازمان ملل رخ داده که بیسابقه است. نمایندگان چین، ایران و روسیه در نامه مشترکی به آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل، و واسیلی نبنزیا، رئیس جدید شورای امنیت، اعلام کردهاند که بر اساس بند 8 اجرایی قطعنامه 2231 تمام مفاد این قطعنامه از 18 اکتبر 2025 خاتمه یافته است. آنها همچنین نوشتهاند که تلاش سه کشور برای اسنپبک از نظر حقوقی و رویهای، معیوب است و تروییکای اروپایی نه تنها تعهدات خود در قالب برجام را رعایت نکردهاند که از طی کردن کامل سازکار حل اختلاف خودداری کردهاند و به همین دلیل، از صلاحیت لازم برای استناد به مفاد این قطعنامه برخوردار نیستند.
پیشتر هم سه وزیر خارجه چین، ایران و روسیه، طی نامه مشترکی به دبیرکل سازمان ملل متحد و رئیس شورای امنیت، با رد تلاش سه کشور اروپایی برای احیای قطعنامههای لغوشده شورای امنیت علیه کشورمان، اعلام کرده بودند که اعلان ارسالی سه کشور اروپایی به شورای امنیت بر خلاف رویههای مندرج در برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ و فاقد مبنای حقوقی لازم است و باید باطل و بلااثر در نظر گرفته شود.
نامه اول، در تحلیلها شکلی و صرفاً حمایتگرایانه به نظر میرسید و چندان جدی گرفته نشد. اما ارسال نامه دوم، به این مفهوم است که همراهی سه کشور در قبال اسنپبک، موردی، شکلی و نمادین نبوده و نشان از یک رویکرد جدید است. این نامه ارزش حقوقی بسیار بالایی دارد. از این رویکرد باید استقبال کرد. چرا که میتواند نقطه عطفی در نوع برخورد قدرتهای بزرگ جهان نسبت به سازوکارهایی باشد که یکجانبه و از روی عناد و بدون پشتوانه محکم حقوقی و سیاسی چیده میشوند. علاوه بر چین و روسیه، 120 کشور عضو جنبش عدمتعهد نیز نسبت به این موضوع با بیانیهای واکنش نشان دادند.
خیلی مهم است که پس از انتشار دو نامه از سوی چین و روسیه، تحریمها علیه ایران اعمال نشود
دلیل این همراهی هم این است که ایران به دنیا نشان داد که تمام تلاشش را برای حل مسالمتآمیز این چالش انجام داده است. احتمالاً این نقطهعطف افتراق در سطح اعضای دائم شورای امنیت، محل بحث کارشناسان بینالمللی و حقوقدانان متخصص این عرصه قرار خواهد گرفت تا مقابل زیادهخواهی امریکا و متحدان اروپاییاش یک خط جدید ایجاد شود. این اتفاق ویژه اگر با برخورد متفاوت چین و روسیه و به ویژه چین در مواجهه با مکانیسمهای تحریمها ادامه پیدا کند، اهمیتش مضاعف خواهد شد. خیلی مهم است که پس از انتشار این دو نامه، از سوی چین و روسیه، تحریمها علیه ایران اعمال نشود.
چین روند همکاری با ایران را تا جایی پیش میبرد که به منافع شرکتهای بزرگ بینالمللیاش خدشهای وارد نشود / تحریم شدن شرکتهای بینالمللی چینی از سوی آمریکا تبعات گستردهای برای اقتصاد چین دارد
بالاخره روند تاریخی نشان میدهد که چین به عنوان یکی از اعضای دائم شورای امنیت و صاحب حق وتو، برای سازکارهای بینالمللی در قالب نهادهای مرتبط با سازمان ملل اهمیت ویژهای قائل است و بخش مهمی از موفقیتهایش در دهههای گذشته، ناشی از این موقعیت ویژه بوده است. بنابراین، لاین نامه از سمت چین بسیار مهم است و نشان میدهد که کار بر محور منافع مشترک، چقدر میتواند سودمند باشد. باید از این رویه، الگو گرفت. اما ایران نیز نباید دچار اشتباه محاسباتی و غرور ناشی از برد کوتاهمدت شود. چین روند همکاری با ایران را تا جایی پیش میبرد که به منافع شرکتهای بزرگ بینالمللیاش که بازارهای بزرگ جهانی دارند و در بورسهای بزرگ دنیا حاضرند، خدشهای وارد نشود؛ تحریم شدن شرکتهای بینالمللی چینی از سوی آمریکا تبعات گستردهای برای اقتصاد چین دارد. ما باید این موضوع را به عنوان یک فرض مهم در نظر بگیریم. یک موضوع مهم دیگر هم این است که در همین نامه مشترک ایران، چین و روسیه آمده که پایان کامل و بهموقع اجرای قطعنامه 2231 به تقویت شورای امنیت و اعتبار دیپلماسی چندجانبه کمک میکند. این بدین مفهوم است که چین و روسیه و بهویژه چین به دنبال زدن زیر میز شورای امنیت و مکانیسمهای سازمان ملل نیستند.
وضعیت بیسابقهای در شورای امنیت ایجاد شده / مناسب است ایران بتواند از حمایتهای سیاسی شرق، برای ایجاد تعادل در عرصه روابط خارجی خود بهره ببرد
موضوع مهم دیگر، بند پایانی این نامه مشترک است که تأکید شده ضروری است طرفین بر یافتن یک راهحل سیاسی که نگرانی همه طرفها را از طریق تعامل و گفتوگوی دیپلماتیک بر پایه اصول احترام متقابل مدنظر قرار دهد، پایبند باشند. یعنی موضوع این نیست که احتمالاً بلوکی تشکیل شده که میتواند بدون تعاملات دیپلماتیک مسیر طولانی پیش رو را طی کند. به هر ترتیب، وضعیت بیسابقهای در شورای امنیت ایجاد شده و مناسب است که ایران بتواند از حمایتهای سیاسی شرق، برای ایجاد تعادل در عرصه روابط خارجی خود بهره ببرد.
تاکنون فروش نفت ایران تحت تأثیر اسنپبک قرار نگرفته است
*در گذشته نیز این موضوع وجود داشت. یعنی حتی پیش از اعمال اسنپبک، شرکتهای بزرگ چینی که همکاریهای گستردهای را با شرکتهای غربی به ویژه آمریکایی داشتند از همکاری با ایران سرباز میزدند. حالا با فعالسازی مکانیسم ماشه این شرایط تا چه اندازه تغییر میکند؟
اخبار رسمی که منتشر شده حاکی از آن است که تاکنون فروش نفت ایران تحت تأثیر اسنپبک قرار نگرفته است، اما از سوی دیگر همین اخبار رسمی میگوید برخی از کشتیهایی که نفت و LPG و مشتقات دیگر نفتی و گازی ایران را حمل میکنند، تحت تحریمهای آمریکا قرار گرفتهاند. خبری نیز وجود دارد که یک تیپات چینی ذیل لیست اوفک قرار گرفته است که نشاندهنده آن است که علاوه بر فعالسازی مکانیسم ماشه، آمریکاییها فعالیت جدیدی را هم برای اثرگذاری بر صادرات نفت ایران با ایجاد فشار بر مقاصد صادراتی ایران و شرکتهای کشتیرانی آغاز کردهاند.
کشورهای غربی احتمالا بعد از اعمال مکانیسم ماشه، تیپاتهایی که خریدار نفت ایران هستند یا کشتیهایی که حامل نفت و مشتقات نفتی ایران است را تحریم میکنند
موضوع اسنپبک شاید به خودی خود بر روند صادرات نفت ایران اثرگذار نباشد اما با افزایش فشار حداکثری آمریکا میتواند شرایط بغرنجتری را برای ایران به وجود آورد. اسنپبک یک پالس و نماد برای نشان دادن این موضوع است که کشورهای غربی – اروپا و آمریکا – در کنار هم به دنبال افزایش فشار بر ایران هستند. به عبارت دیگر این کشورها تنها به اسنپبک اکتفا نکردهاند و بعد از اعمال مکانیسم ماشه، احتمالاً شرکتهای بیشتری را برای همکاری با ایران تحریم میکنند که شامل تیپاتهایی که خریدار نفت ایران هستند یا کشتیهایی که حامل نفت و مشتقات نفتی ایران است نیز میشود. اگر این نامههای دوگانه سه کشور به دبیرکل سازمان ملل را فرصتی برای ایجاد تعاملات با طرفهای مقابل قرار ندهیم، ممکن است که دچار مشکلاتی شویم. زمانی که قرار نیست کشورهای غربی با ایران کار کنند شرکتهای چینی را هم برای همکاری با ایران، تحت فشار قرار میدهند. در فضای متشنج میان چین و ایالات متحده، ما فرصتهای بیشتری برای تدوام همکاری با چین خواهیم داشت، اما اگر تنشها بین دو قدرت اقتصادی برتر جهان مدیریت شود، ممکن است متضرر شویم.
* این رقابتها از جنس همان رقابت هایی است که در پاکستان رخ میدهد؟ یعنی شرکتهای چینی و آمریکایی، هر کدام در تلاش هستند تا گوی سبقت را از دیگری بربایند؟
موضوع پاکستان برای چین بسیار متفاوت است.
روابط چین و پاکستان، ورای روابط چین با سایر کشورهاست / پاکستان به شکل غیررسمی به عنوان قمر چین شناخته میشود
*من تنها به رقابت چین و آمریکا در پاکستان اشاره میکنم.
پاکستان داستان متفاوتی دارد. روابط چین و پاکستان را شاید این ضربالمثل معروف میان سیاستمداران چینی و پاکستانی بهتر بازگو کند. آنها میگویند روابط میان چین و پاکستان، شیرینتر از عسل، مرتفعتر از هیمالیا، عمیقتر از اقیانوسها و محکمتر از فولاد است. منظورم این است که روابط چین و پاکستان، ورای روابط چین با سایر کشورهاست. پاکستان به شکل غیررسمی به عنوان قمر چین شناخته میشود. پاکستان، دستیابی به بمب اتم را مدیون چین و آزمایشهایی است که در این کشور انجام داد. وقتی قرار بود هنری کیسینجر در خفا و پنهانکاری برای دیدار با چوئن لای و مائو به چین سفر کند، به بهانه یک سفر رسمی به اسلامآباد، رفت و به بهانه بیماری اعلام شد که برای استراحت به کوهستان میرود اما مخفیانه از اسلامآباد به پکن پرواز کرد تا مقدمه سفر نیکسون به پکن را فراهم کند. به صورت کلی نوع روابط و ارتباطات پکن و اسلامآباد بسیار متفاوت از روابط چین با کشورهای دیگر است.
شکل سرمایهگذاریهای صورت گرفته از سوی چین در پاکستان را ملاحظه کنید که به شکلی متمایز از کشورهای دیگر صورت گرفته است. چین در پاکستان در قالب کریدور اقتصادی چین و پاکستان سرمایهگذاری 60 میلیارد دلاری انجام داده است که در توسعه زیرساختهای پاکستان بسیار مؤثر بوده است. در حال حاضر چینیها در حال توسعه بندر گوادر پاکستان هستند که هم از نظر اقتصادی و هم از لحاظ امنیتی و نظامی در اقیانوس هند حائز اهمیت است.
داستان چین و پاکستان بسیار متفاوتتر از داستان ایران با چین است / همکاری ایران با چین یک انتخاب نیست، بلکه یک ضرورت است / ما باید روابطمان را با هر دو سوی جهان یعنی محور غرب و شرق اصلاح کنیم
اتحاد این دو کشور در برابر هند هم موضوع دیگری است که باید به آن اشاره کرد. واقعیت این است که داستان چین و پاکستان بسیار متفاوتتر از داستان ایران با چین است. ما کشوری هستیم که همواره تمایل به همکاری با غرب داریم اما در زمان اجبار با چین نیز مراوداتی انجام میدهیم، اما نه جامعه ما و نه بخش مهمی از سیاسیون ما اعتقادی به همکاری گسترده و عمیق با چین ندارند. من از سالهای گذشته این موضوع را همواره عنوان کردهام که در عین برقراری توازن و تعادل در روابط با غرب و شرق، همکاری ما با چین یک انتخاب نیست، بلکه یک ضرورت است. همانطور که عربستان، امارات، مصر، اندونزی و سایر کشورهای آسهآن، چنین کردهاند و به سطح و حجم روابط اقتصادی و سیاسی خود با چین را طی دهه گذشته توسعه دادهاند. چین در حال طی کردن فضای متفاوتی در جهان است اما متاسفانه این شناخت در جامعه و میان سیاسیون ایرانی وجود ندارد. ما باید روابطمان را با هر دو سوی جهان یعنی محور غرب و شرق اصلاح کنیم اما حداقل در این مقطع و در دولت مسعود پزشکیان هنوز انعطافهای صورتگرفته در برابر غرب جواب نداده و ما نباید این موضوع را کتمان کنیم.
جنگ تجاری میان آمریکا و چین شاید فضای بیشتری را ایجاد کند تا چین مبادلات تجاری خود را با ما دنبال کند
*در این میان جنگ تعرفهای میان چین و آمریکا ابعاد جدید و جدیتری به خود گرفته است. ترامپ در آخرین اظهارنظر خود گفت که تعرفه 100 درصدی بر کالاهای چینی اعمال میکند.
البته تنها آن را اعلام کرده است و هنوز به فاز اجرایی نرسیده است
*درست است. مقامات چینی هم اعلام کردهاند که نمیخواهند وارد این بازی شوند اما اگر ترامپ اصرار به انجام آن داشته باشد آماده هستند و ترسی از آن ندارند. از دیدگاه جنابعالی این نزاع تجاری تا کجا میخواهد ادامه پیدا کند و ایران به چه شکل میتواند از آن استفاده کند؟
مهمترین استفاده ما از این شرایط، همین دو نامه بسیار مهم به شورای امنیت با حضور چین بوده است و فضایی که برای تداوم صادرات نفت و فراورده و محصولات پتروشیمی و سایر کالاهای صادراتی ما وجود دارد. باید به این نکته هم توجه داشت که با این وجود که تجارت میان چین و آمریکا رقم چشمگیری دارد، اما از 3 سال پیش و از دوره ریاستجمهوری بایدن روند نزولی پیدا کرده است. یعنی هم روند صادرات چین به آمریکا کاهش پیدا کرده است و هم وارداتش از این کشور. بعد هم اینکه بالاخره قرار بود رؤسایجمهور آمریکا و چین با یکدیگر دیدار کنند و به نظر میرسد اقدام چین برای کنترل بازار فلزهای کمیاب که با واکنش شدید ترامپ همراه بود، برگ بازی پکن برای آن دیدار باشد. یعنی اینکه رؤسای دو کشور بتوانند با یکدیگر پای میز مذاکره بنشینند. میخواهم به این موضوع هم اشاره کنم که پیش از اظهارنظر ترامپ مبنی بر اعمال تعرفه 100 درصدی بر کالاهای چینی این رقم از سوی امریکا 25 درصد و از جانب چین 10 درصد اعلام شده بود که اگر این 100 درصد اعمال شود رقم تعرفه موردنظر آمریکا بر کالاهای چینی به رقم 125 درصد میرسد که معادل همان رقمی است که ترامپ در روزهای نخست ریاستجمهوریاش برای کالاهای صادراتی از چین در نظر گرفته بود. امری که اثر آن بر بازارهای سهام و ارز دیجیتال و دیگر بازارهای جهانی نمایان بود. در این میان نکتهای که وجود دارد این است که این جنگ تجاری میان آمریکا و چین شاید فضای بیشتری را برای ما ایجاد کند تا چین مبادلات تجاری خود را با ما دنبال کند.
میان آمار بازار انرژی و مقوله جنگ چندان ارتباط منطقی وجود ندارد / پویایی بازار انرژی و مکانیسم عرضه و تقاضای بازار است که قیمت نفت را تعیین میکند
*آیا میتوانیم بر اساس قیمتهای بازار انرژی و تلاطمهای این بازار امکان حمله احتمالی اسرائیل به ایران را پیشبینی کنیم. در هفتههای اخیر و با توجه به برقراری آتشبس و صلح در غزه برخی گمان میکنند فضا برای جنگ میان ایران و اسرائیل فراهم شده است و بعضی نیز این طور فکر میکنند که به دلیل مواضع ایران در عدم مخالفت با توافق میان حماس و اسرائیل سایه جنگ برای مدتی از ایران دور شده است. بازار انرژی به ما چه میگوید؟
به نظر من میان آمار بازار انرژی و مقوله جنگ چندان ارتباط منطقی وجود ندارد و اینکه احیاناً سایه جنگ از ایران دور شده است نیز به دلیل موضع تهران در رابطه با توافق میان حماس و اسرائیل نیست. دلیل اصلی عدم حمله مجدد اسرائیل، توان ایران در پاسخگویی بوده است. اینکه نشان دادیم میتوانیم به منافع اسرائیل ضربه بزنیم والا آنها بسیار سختتر و شدیدتر مواضع ما را بمباران و به ایران فشار وارد میکردند، چهبسا که غرب از طریق اسنپبک و تحریمهای جدید این هدف را دنبال میکند. اگر شایعات مربوط به مذاکرات هم جدی نباشد، به نظر میرسد که به دنبال ایجاد نارضایتی داخلی در ایران هستند تا با فشار اقتصادی اهدافشان را تعقیب کنند. به صورت کلی هم وقوع جنگی در آینده نزدیک میان ایران و اسرائیل توجیهی ندارد.
در رابطه با نشان دادن آثار جنگ در بازار انرژی نیز باید گفت این موضوع صحیح است که تحولات ژئوپولتیک بر روند بازار نفت و انرژی تاثیرگذار هستند اما عمیق و ماندگار نیستند. نزاع میان ایران و اسرائیل اثرگذاری چندانی بر بازار انرژی نخواهد داشت. ابتدا اینکه ما با مازاد عرضه در جهان مواجه هستیم و تنشهای ژئوپلتیک به سرعت از سوی کشورهای دیگر تولیدکننده نفت کنترل میشود و قیمت واقعی و براساس مکانیزم بازار شکل میگیرد. مکانیزم بازار در حال حاضر به ما میگوید اوپکپلاس کاهش تولیدی را که برای اعضای خود در نظر گرفته بود، با افزایش ظرفیتی که به اعضا داده، کاملاً جبران کرده است و این وضعیت دیگر مانند گذشته نیست. آمریکا هم بر تولید نفت شِیل خود افزوده است.
در سوی دیگر کشورهایی مانند چین ذخایر نفت خام خود را افزایش دادهاند تا در شرایط مقتضی از آنها استفاده کنند و به صورت کلی جمیع جهات نشان میدهد که بازار نفت و انرژی به سوی کاهش قیمت حرکت میکند؛ اعضای اوپک به دنبال آن هستند که با افزایش تولید، سهم بازار بیشتری را به دست بیاورند و این اتفاق موجب میشود قیمتها کاهش پیدا کنند و حتی در برخی از مناطق که نفت شیل آمریکا تولید میشود اگر این هزینه تولید بهصرفه نباشد، روند تولید دنبال نمیشود هر چند که با به کارگیری تکنولوژیهای روز همین فرایند نیز بسیار بهینه شده است. میخواهم بگویم در شرایط فعلی، پویایی بازار انرژی و مکانیسم عرضه و تقاضای بازار است که قیمت نفت را تعیین میکند.