بهره بانکی و اقتصاد بیبهره
شاید نیازی نباشد نرخ بهره بانکی را تعریف کنیم. همه میدانند در مقابل وامی که از بانک میگیرند، مبلغی اضافه پرداخت میکنند و تقریبا عموم مردم از مقدار بهره بانکی خبر دارند. اما شناخت دقیق بهره بانکی هم خالی از لطف نیست. در این صورت میتوانیم در مورد خوبیها و بدیهای تغییر نرخ بهره بانکی
شاید نیازی نباشد نرخ بهره بانکی را تعریف کنیم. همه میدانند در مقابل وامی که از بانک میگیرند، مبلغی اضافه پرداخت میکنند و تقریبا عموم مردم از مقدار بهره بانکی خبر دارند. اما شناخت دقیق بهره بانکی هم خالی از لطف نیست. در این صورت میتوانیم در مورد خوبیها و بدیهای تغییر نرخ بهره بانکی نظر بدهیم. موضوعی که تردید نداریم میتواند بر روی آینده اقتصادی کشور تاثیر بگذارد.
بهره بانکی چیست؟
میدانیم که ارزش یک میلیون تومان امروز با ارزش همین پول در سال آینده یکسان نیست. به این خاصیت ارزش زمانی پول میگویند. برخی به غلط گفتهاند که ارزش زمانی پول ریشه در سود بانکی دارد. چرا که میتوانید یک میلیون تومان را در بانک بگذارید و سال آینده مبلغی بیشتر دریافت کنید. به همین دلیل پول امروز ارزندهتر از پول سال آینده است. برخی دیگر گفتهاند ریشه ارزش زمانی پول در تورم است. با یک میلیون تومان، امروز میتوانیم بیشتر از سال آینده خرید کنیم.
اما حتی اگر سود بانکی و نرخ تورم صفر باشد، باز هم پول ارزش زمانی دارد. فرض کنید هیچ تورمی وجود ندارد. شما میخواهید ماهیانه یک میلیون تومان پسانداز کنید تا بیستوپنج سال بعد خانهای به قیمت 300 میلیون تومان بخرید. اگر کسی همین الان 300 میلیون تومان به شما بدهد و در مقابل ماهی یک میلیون از شما بگیرد، لطف بزرگی کرده است.
ریشه ارزش زمانی پول
به دو دلیل دوست دارید زودتر پول خود را بگیرید. اول به خاطر این که از آینده بیخبرید. هیچکس نمیداند 25 سال دیگر زنده است یا نه. دوم این که عمر شما محدود است. اگر خانه را 25 سال دیگر بخرید، به اندازه 25 سال کمتر میتوانید از خانه استفاده کنید. فرض کنیم قرار است 65 سال دیگر زندگی کنید. ارزش خانهای که 40 سال از آن استفاده کنید، با خانهای که 65 سال در آن میمانید یکی نیست. پول ارزش زمانی دارد، چون زمان ارزش دارد. بهره در واقع قیمت به دست آوردن پول است.
پول ارزش زمانی دارد، چون زمان ارزش دارد.
حتی اگر عمر شما هم بینهایت بود، پول ارزش زمانی داشت. اگر پول خود را دیرتر بگیرید، یا به هر دلیل از پول خود دور شوید، متحمل رنج میشوید. مثلا فرض کنید که برای خوردن ناهار مجبور شوید تا عصر صبر کنید. برای آن که این رنج جبران شود، باید پاداشی در آینده وجود داشته باشد. بنابراین سود بانکی «اجر صبری است که در فراق پول به قرض دهنده میدهند.»
نرخ بهره اسمی و واقعی
شاید شما هم از اختلاف زیاد نرخ سود بانکی ایران و کشورهای اروپایی تعجب کرده باشید. حتی شاید برایتان سوال شده باشد که چرا خارجیها پولهایشان را به بانکهای ایرانی نمیآورند تا سودهایی دو رقمی بگیرند؟
نرخ بهره اسمی ، عددی است که بانک به عنوان نرخ بهره اعلام میکند. فرض کنید این نرخ 15% باشد. اگر عدد تورم را از این نرخ کم کنیم، به نرخ بهره واقعی میرسیم. برای مثال اگر تورم 17% باشد، نرخ واقعی بهره بانکی برابر با 2-% خواهد بود. یعنی وامگیرندهها برای گرفتن وام تشویق و سپردهگذاران به خاطر سپردهگذاری تنبیه میشوند.
معمولا نرخ بهره واقعی در ایران منفی است. طبیعی است که نرخ منفی از نرخ تعادلی کمتر باشد. چرا که هر کسی دوست دارد پول شما را بگیرد و در مقابل مبلغ کمتری باز گرداند.
قیمت تعادلی بهره بانکی
طبیعی است که سرمایه نمیتواند مجانی باشد. اگر قرار بود مردم پولهایشان را به رایگان به یکدیگر قرض بدهند، همه متقاضی دریافت « پول رایگان » میشدند.
نرخ بهره بانکی باید کشف شود، نه تعیین.
بهره بانکی یک قیمت است و قیمت در تعادل بین عرضه و تقاضا تعیین میشود. اگر تقاضا بیشتر از عرضه باشد، قیمت باید گران شود و اگر تعداد متقاضیان کم شود، قیمت کاهش پیدا میکند. بهترین جا برای کشف قیمت تعادلی، بازار است. به همین دلیل نرخ بهره چیزی نیست که با دستور و فرمان تعیین شود. بلکه نیروهای طبیعی بازار، باید تعادلی میان مقدار عرضه و تقاضا ایجاد کنند. نتیجه آن که نرخ بهره بانکی باید کشف شود، نه تعیین.
هر قیمتی بالاتر یا پایینتر از نرخ بهره تعادلی میتواند مشکلاتی را ایجاد کند که در ادامه به آن میپردازیم.
مشکلات نرخ بهره بالاتر از نرخ تعادلی
ملاک سنجش بالا بودن یا پایین بودن نرخ بهره، عدد تورم نیست. نرخ بهره را باید با نرخ تعادلی آن سنجید. نشانههایی وجود دارد که میشود نرخ بهره را با نرخ تعادلی مقایسه کرد. برای نمونه اگر در بانکها سپرده زیادی انباشته شود و بانک نتواند از این سپردهها استفاده کند، نرخ بهره بیشتر از نرخ تعادلی است.
1- خطر ورشکستگی بانک
اگر نرخ بهره بیشتر از نرخ تعادلی باشد، ممکن است بانک در پرداخت سود به مشکل بخورد. در این شرایط تمایل مردم برای دریافت وام کم میشود و ممکن است بانک ورشکسته شود. آثار ورشکستگی یک بانک، به بانکهای دیگر هم سرایت میکند. مردم برای خروج سپردههای خود هجوم میآورند و بانکها در پرداخت تمامی پولها به مشکل بر میخورند. دولت سعی میکند با دخالت مستقیم مشکل را حل کند. وقتی دولت ضرر بانک را جبران میکند، یعنی تمام مردم بهای ورشکستگی بانکها را میپردازند.
2- به هم خوردن تعادل میان ریسک و بازده
سپردهگذاری در بانک معمولا بدون ریسک فرض میشود. اگر بهره بانکی بیشتر از نرخ تعادلی باشد، بازده انتظاری از یک فعالیت بدون ریسک افزایش پیدا میکند. در این صورت برای این که کسی پولش را در بانک نگذارد و فعالیت اقتصادی دیگری بکند، باید سودی زیاد (مثلا 50%) دریافت کند.
به بیان دیگر، سادهترین فعالیتهای اقتصادی هم پرریسک خواهند شد و شهامت مردم برای سرمایهگذاری پایین خواهد آمد.
3- رکود اقتصادی
نرخ بهره بالا تمایل برای سپردهگذاری را بالا میبرد و از انگیزه گرفتن وام میکاهد. مردم بیشتر از آنکه به فکر خرج کردن درآمد خود باشند، سعی میکنند پسانداز کنند. این رفتار از آن جا ناشی میشود که قیمت سرمایه در کشور بیشتر شده است. کمتر خرج کردن پول میتواند به کنترل تورم کمک کند. برای حفظ ارزش نسبی ریال (کنترل قیمت ارز) نیز میشود از این سیاست استفاده کرد.
مشکلات نرخ بهره بانکی پایینتر از نرخ تعادلی
نرخ بهره بانکی پایینتر از نرخ تعادلی هم میتواند مشکلات زیادی به وجود بیاورد. تعیین نرخ بهره پایین درست مثل این است که دستور بدهیم یک کالای به خصوص کمتر از قیمت تعادلیاش به فروش برسد. در این صورت برای آن کالا بازار سیاه تشکیل میشود.
1- تشکیل بازار سیاه
اگر نرخ بهره پایین باشد، مردم سپردههای خود را به بازارهای غیر رسمی ببرند. مثلا ممکن است پول را به یکی از آشنایانشان بدهند و در مقابل سودی بیشتر از سود بانکی بگیرند. (بهره غیر رسمی ممکن است از 24 تا 40 درصد باشد.) به این شکل عرضه سرمایه کاهش پیدا میکند. اما چون گرفتن وام ارزان است، تقاضا برای دریافت وام زیاد میشود.
به همین خاطر منابع بانک برای اعطای وام محدود میشود و متقاضیان باید برای گرفتن تسهیلات صف ببندند.
2- وام بانکی به مثابه جایزه
نتیجه طبیعی بهره کم، آن است که بانک برای وامگیرندهها شرایطی تعیین کند. در این صورت گرفتن وام، بیشتر از آن که یک فرایند طبیعی مالی باشد، به گرفتن جایزه بانکی شبیه میشود و کسانی که به وام نیاز ندارند هم از گرفتن وام خوشحال خواهند شد.
ممکن است بانک بگوید «تنها به کسانی وام میدهیم که ثابت کنند وام را برای فعالیتهایی مثبت میخواهند. فعالیتهایی که عموم مردم از آثار جانبی مثبت آن بهرهمند شوند.» این حرف مثل آن است که بگوییم تنها کسانی حق خرید خودکار دارند که با آن اشعاری نغز و مطالبی مفید بنویسند. قیمت پایین و دستوری خودکار واقعا میتواند چنین شرایطی را به وجود بیاورد.
3- رانت بانکی
یک مشکل دیگر نرخ بهره پایین، به وجود آمدن رانت است. فرض کنید نرخ بهره از عدد تورم کمتر است. اگر ما یک وام بگیریم و با پولش ملک بخریم، بعد با فروش ملک وام را تسویه کنیم، باز هم یک مبلغی برای خودمان باقی میماند. همین رانت میتواند صف درخواست وام را طولانیتر کند. اما مردم عادی احتمالا نمیتوانند صلاحیت خود را ثابت کنند. وام تبدیل میشود به ابزاری برای فساد.
4- سرمایهگذاری در املاک و مستقلات
اگر بهره بانکی از عدد تورم کمتر باشد، سپردهگذاران در مقابل پولی که در بانک میگذارند سود کمی دریافت میکنند. در این حالت آنها ترجیح میدهند که کالاهایی سرمایهای بخرند. معمولا کالاهایی مانند طلا و املاک و مستقلات از مهمترین جایگزینها هستند.
سپردهگذاران منبعی بهتر از بانک سراغ داشتند از ابتدا به سراغ بانک نمیآمدند. آنها پولهای خود را به شکل کالاهای سرمایهای منجمد خواهند کرد.
آیا بانک موظف است از صنعت حمایت کند؟
طبیعی است که صنعتگران طرفدار بهره بانکی پایین باشند. هر کسی دوست دارد هر چیزی را ارزانتر بخرد. اگر ملاک تعیین بهره بانکی، تمایل صنعتگران است، آنها وام بلاعوض را به هر چیزی ترجیح میدهند.
بانک یک بنگاه اقتصادی است و قبل از هر چیزی موظف است از خودش حمایت کند. بانکها باید فعالیت اقتصادی خود را ساماندهی کنند و سود کسب کنند. وظیفه حمایت از صنعت، با صنعتگران است.
بانک یک بنگاه اقتصادی است و قبل از هر چیزی موظف است از خودش حمایت کند. وظیفه حمایت از صنعت، با صنعتگران است.
آیا میتوانیم به نانوا بگوییم که برای حمایت از صنعتگران، هنرمندان، معلمان و دیگر مشاغل باید نان را ارزانتر از قیمت تمام شده بفروشد؟ در آن صورت چه کسی از پیشه نانوایی حمایت خواهد کرد؟
درست است که باید صنعت پا بگیرد و تقویت شود. اما راه حل حمایت از صنعت، تضعیف نظام بانکی نیست.
آیا بانک باید از نخبگان حمایت کند؟
وقتی برای دریافت وام صف تشکیل میشود، هر کس سعی میکند بهانهای زیبا برای بهرهمندی از این جایزه بانکی بتراشد. نخبگی یکی از همین بهانهها است.
فرض کنید من قصد دارم نانولولههایی مغناطیسی بسازم که در شتابدهندههای ذرات بنیادی کاربرد دارد. سوال این است که آیا جامعه به نانولولههای مغناطیسی و شتابدهندههای ذرات بنیادی نیاز دارد؟ آیا این فعالیت سودآورد است؟ چه کسی میتواند بگوید که ساخت این لولهها بهتر از ارتقای کیفیت نان است؟ اگر طرح من شکست بخورد، چرا تمام مردم باید بهای اشتباهم را بپردازند؟ اگر من بلد نیستم کسبوکاری سودآور بسازم و جامعه را از آثار تولید خود بهرهمند کنم، آیا به حمایت نیاز دارم؟
نتیجه این حمایتها راهافتادن بنگاههایی است که فعالیت اقتصادی ضعیفی دارند. چنین بنگاههایی یا هرگز رشد نمیکنند، یا با بزرگتر شدنشان به حمایت بیشتر نیاز خواهند داشت. شرکتهایی که چاه ثروت هستند نه چشمه ارزش.
اگر بانک بتواند از خودش حمایت کند، جامعه به اندازه کافی از آثار مثبت تولید خدماتش بهرهمند خواهد شد. نخبهها هوش خود را در حل مسائلی مهمتر از «گرفتن وام ارزان» متمرکز خواهد کرد.
دلایل بالا رفتن نرخ بهره
دلایلی ساختاری وجود دارد که نرخ بهره را به طور طبیعی زیاد میکند. بدون اصلاح این ساختارها کاهش نرخ بهره منطقی نیست.
بانک باید بتواند وامهایش را پس بگیرد. اگر عده زیادی باشند که نخواهند یا نتوانند وامهایشان را پس بدهند ( نکول ) بانک زیان خواهد کرد. وقتی بانک به هر دلیلی قدرت نداشته باشد که وامهای معوقهاش را دریافت کند، مجبور خواهد شد ضررش را با بالابردن نرخ بهره جبران کند. در این صورت مشتریهای خوشحساب به جای مشتریهای بد حساب تنبیه میشوند.
اگر نرخ بهره به خاطر مشکلات ساختاری بالا برود، شاهد اختلافی معنادار بین نرخ بهره تسهیلات و سود سپرده خواهیم بود.
همچنین اگر ساختار قضایی مشکل داشته باشد، پیگیری معوقات بانکی هزینه بر خواهد شد. این هزینه نیز به بهره بانکی اضافه میشود.
اگر نرخ بهره به خاطر مشکلات ساختاری بالا برود، شاهد اختلافی معنادار بین نرخ بهره تسهیلات و سود سپرده خواهیم بود. این اختلاف ریشه در خباثت بانک ندارد. با وجود مشکلات قضایی، اعطای اعتبار برای بانک هزینه بر است. اگر این اختلاف به شکل دستوری کم شود، قدرت بانک برای پیگیری مطالباتش کم میشود. یعنی یک نفر به سادگی میتواند چند هزار میلیارد وام بگیرد و حتی یک ریال از این پول را پس ندهد. بانک هم توان پیگیری طلب خود را نخواهد داشت.
چطور میشود نرخ بهره را دستکاری کرد؟
همان طور که دیدیم، وضعیت کشور ما نشان میدهد که نرخ بهره کمتر از نرخ تعادلی است. در ایران رانت وجود دارد، مردم سرمایهگذاری در مسکن را ترجیح میدهند، برای گرفتن وام صف میبندند، عدهای با بهانه نخبگی وامهایی کم بهره میگیرند و بانک قدرت پیگیری طلبهایش را ندارد. معنی این حرف این نیست که باید نرخ بهره بانکی زیاد شود. به خصوص در شرایط رکود، کم شدن نرخ بهره میتواند به ایجاد شغل و رونق بازار کمک کند. اما روش کنترل بهره، دستور از بالا نیست.
قبل از کاهش نرخ بهره باید مشکلات ساختاری حل شود تا هزینه اعطای وام کاهش پیدا کند. از طرف دیگر دولت باید بتواند با کنترل اوراق قرضه، حجم نقدینگی در کشور را کنترل کند و نقطه تعادل بهره را جایجا کند. اگر پول در کشور زیاد شود، قیمت آن کم خواهد شد. به این ترتیب به طور طبیعی نرخ تعادلی کاهش پیدا میکند. این سیاست میتواند تورمزا باشد. اما این تورم (بر اساس منحنی فیلیپس نزولی) با افزایش سطح تولید و کاهش بیکاری همراه خواهد بود.
نظرات