کد مطلب: ۳۴۴۰۹۹

بیکاری و هوش مصنوعی، مسئله‌ای که اشتباه تعریف شد

بیکاری و هوش مصنوعی، مسئله‌ای که اشتباه تعریف شد

یک ربات تمام مطالب موجود در اینترنت را می‌خواند، رفتار مردم در وب را بررسی می‌کند، نیازها را شناسایی می‌کند و با دقت مطلبی می‌نویسد که پرمخاطب‌ترین مطلب روز باشد. این تصویری است که روزنامه‌نگارهایی مثل من را از آینده هوش مصنوعی می‌ترساند. امروزه بحث در مورد بیکاری عظیم ناشی از هوش مصنوعی، بحث داغی

یک ربات تمام مطالب موجود در اینترنت را می‌خواند، رفتار مردم در وب را بررسی می‌کند، نیازها را شناسایی می‌کند و با دقت مطلبی می‌نویسد که پرمخاطب‌ترین مطلب روز باشد. این تصویری است که روزنامه‌نگارهایی مثل من را از آینده هوش مصنوعی می‌ترساند.

امروزه بحث در مورد بیکاری عظیم ناشی از هوش مصنوعی، بحث داغی است. تصور عمومی این است که مشاغل به ربات‌ها سپرده می‌شوند و مردم کارهای خود را از دست می‌دهند: راننده، بلیت‌فروش، گارسون، نویسنده، طراح، پیک و هزاران شغل دیگر که در خطر نابودی هستند. اما آیا واقعا هوش مصنوعی تا این اندازه خطرناک است؟

هوش مصنوعی و سَمت تقاضا

یکی از مهم‌ترین نیروهای اقتصاد، نیروی تقاضا است. همان قدر که افزایش حجم نقدینگی می‌تواند تورم ایجاد کند، فشار تقاضا هم قیمت‌ها را بالا می‌برد. برای مثال می‌شود به گرانی شب عید اشاره کرد.

تولیدکننده به فشار تقاضا چه پاسخی می‌دهد؟ مثلا در آغاز سال تحصیلی مداد و دفتر‌هایی بیشتری مورد نیاز است. تولیدکننده هم طبیعتا مداد و دفتر بیشتری تولید و توزیع می‌کند. اما چرا کسی وسط تابستان دست به تولید سبزه هفت‌سین نمی‌زند؟ چون هیچ‌کس متقاضی آن نیست.

یکی از مهم‌ترین نیروهای اقتصاد، نیروی تقاضا است.

حالا تصور کنید 90 درصد کارگران بیکار شوند و دیگر درآمدی نداشته باشند. این اتفاق برعکس شرایطی است که کینز برای خروج از رکود اقتصادی پیشنهاد می‌کرد. کینز می‌گفت در شرایط رکودی باید شغل بیشتر ایجاد کرد تا پول به شکل مازاد تقاضا، بار دیگر چرخ تولید را به حرکت وادارد.

وقتی کارگران پول خرید نداشته باشند و کسی متقاضی کالا نباشد، کسی هم کالایی تولید نمی‌کند. اگر کسی پول خرید نان نداشته باشد، ربات‌ها برای چه کسی نان تولید کنند؟ اگر تمام کارگرها بیکار شده باشند، تولید بدون مشتری چه معنایی می‌دهد؟

بازار خوداصلاح‌گر

توسعه و استفاده از هوش مصنوعی رایگان نیست و به هزینه نیاز دارد. تصور کنید یک فروشگاه بزرگ آنلاین (به بزرگی آمازون) تصمیم بگیرد برای تمام بخش‌های کارش از هوش مصنوعی استفاده کند.

در ابتدا به‌نظر می‌رسد کاهش هزینه‌ها، سرمایه‌گذاری بر روی هوش مصنوعی را سرعت می‌بخشد. اما چه می‌شود اگر فروش آمازون از سمت تقاضا با کاهش روبه‌رو شود؟ در این صورت آمازون پول کافی برای توسعه این فناوری را در اختیار نخواهد داشت.

آینده و بیکاری و هوش مصنوعی

بیشتر مشاغل پتانسیل نابود شدن دارند.‌

اتوماسیون و کار با ماشین را تصور کنید. دستگاه‌های اتوماتیک جایگزین کارگر شدند. اما کارگرهای بیشتری برای کار با دستگاه، تعمیر و نگهداری و حتی طراحی و تولید ماشین‌آلات به‌کار گرفته شدند. وضع مردم بهتر و کالای ماشینی ارزان‌تر از قبل بود. بزرگ شدن اندازه اقتصاد، تقاضا را بیش از پیش کرد: حالا مردم عادی هم کالای لوکس می‌خواستند. این حجم از تقاضا، موتور انقلاب صنعتی را گرم کرد.

اگر هوش مصنوعی نتواند کالاها را ارزان، بیکاری را اندک و درآمد مردم را سرشار کند، هرگز نمی‌تواند کنترل سمت عرضه را در دست بگیرد.

خیلی بد یعنی محال؟

اگر اتفاقی که گفتیم بیفتد، با از بین رفتن حجم بالایی از تقاضا، مقدار زیادی از عرضه معطل می‌شود و به رکود اقتصادی می‌رسیم که چیز خیلی بدی است. اما آیا خیلی بد، یعنی محال؟

بیایید به نظریه بازی‌ها فکر کنیم: اگر من قیمت را کمی پایین‌تر بیاورم، فروشم بیشتر می‌شود. مغازه‌دار همسایه هم بیکار نمی‌ماند و قیمتش را پایین می‌آورد. نسبت فروش تغییر نمی‌کند اما هر دو کم‌تر سود می‌کنیم.

مسئله ترافیک مثال خیلی خوبی است. اگر همه در لاین خود بمانند، ترافیک روان می‌شود. (تونل رسالت حتی در شرایط سنگین ترافیکی، روان است.) در ترافیک روان، من سراغ لاینی می‌روم که کمی سریع‌تر است. بقیه هم همین فکر را می‌کنند. همه لاین عوض می‌کنند. ترافیک از شرایط اول که همه در لاین خود بودیم بدتر می‌شود.

در هر دوی این مثال‌ها (قیمت و ترافیک)، رفتار طبیعی ما اوضاع را بدتر می‌کند، چون هر فرد می‌خواهد بدون در نظر گرفتن تصویر کلی، زرنگی کند. شرکت تولیدی هم می‌تواند برای کاهش هزینه، کارمندهایش را با ربات جایگزین کند. اما بقیه هم همین فکر را می‌کنند. به‌خاطر از بین رفتن تقاضا، فروش کم می‌شود. با فروش کم، سود مجموعه از قبل هم کم‌تر خواهد شد.

دولت وارد می‌شود

حالتی که از آن حرف می‌زنیم، یک شکست بازار است. یعنی وقتی بازار به‌تنهایی نمی‌تواند فعالیت‌های اقتصادی را به بهترین شکل ساماندهی کند. مهم‌ترین وظیفه اقتصادی دولت همین است که در صورت شکست بازار، بازی را تغییر دهند.

به شخصه فکر می‌کنم که مشاغل جدید به حدی زیاد باشند که هرگز با بحران بیکاری مواجه نشویم. اما در صورتی که این اتفاق بیفتد، راه حل‌هایی مثل اعمال مالیات برای استفاده از این فناوری یا الزام بنگاه‌ها برای قرار دادن کاربر انسانی جهت نظارت بر عملکرد هوش‌مصنوعی و افزایش حمایت بیمه بیکاری می‌تواند از شکست بازار جلوگیری کند.

شغلی به نام ناظر هوش مصنوعی

فرض کنید اواخر قرن شانزدهم است و می‌خواهیم وظیفه نوشتن مقاله‌های اخترشناسی مجله را به هوش مصنوعی بسپاریم. او متوجه می‌شود که این موضوع یکی از ترندهای روز است و نوشتن در مورد آن می‌تواند مخاطب جلب کند.

با اولین بررسی می‌فهمد که می‌تواند در مورد نظریه زمین‌مرکزی مطلب بنویسد یا در یک مطلب توضیح دهد که کره زمین مرکز جهان نیست و مسطح است. از آن‌جایی که رسانه به بازخورد مخاطب و گرفتن تبلیغ اهمیت می‌دهد، متوجه می‌شود که انتشار مطلب جنجالی باعث ریزش و نارضایتی خوانندگان می‌شود. برای همین هر هفته مطلبی در تایید مرکزیت زمین منتشر می‌کند.

آینده و بیکاری و هوش مصنوعی

چه کسی قرار است تولید ربات‌ها را خریداری کند؟

یک مثال جالب مسئله «نوشیدن آب همراه با غذا» است. بین این دو خبر دوست دارید کدام راست باشد؟

  • متخصصین هشدار می‌دهند: همراه غذا آب ننوشید!
  • متخصصین پرده از راز بر می‌دارند: نوشیدن آب با غذا اشکالی ندارد!

چون بیشتر مردم آرزو دارند خبر دوم راست باشد، بیشتر روی خبر دوم کلیک می‌کنند. برای همین این خبر بالاتر می‌آید و به نتیجه اول گوگل تبدیل می‌شود. شاید این نتیجه واقعا درست باشد. اما دلیل انتخاب شدن آن نظر متخصصین نیست. بلکه کلیک مخاطب‌هایی است که خودشان جواب سوال را نمی‌دانستند.

انسان انقلابی در مقابل ربات تاییدگر

نتایج اول گوگل آن‌هایی هستند که الزام‌های سئو را رعایت کرده‌اند، نه آن‌هایی که واقعا درست و معتبر هستند. اینترنت پر است از مزخرفات بی‌اساس در مورد علم اقتصاد که می‌تواند خواننده‌ها را به اشتباه بیندازد. (گوگل دارد می‌کوشد که این چرندیات را دست‌کم در مورد مسائل پزشکی کنترل کند.)

تصور کنید که کار مطالعه و طراحی را هم از ابتدا به هوش مصنوعی بسپاریم. هوش مصنوعی نمی‌توانست محصولی طراحی کند که امروز هیچ‌کس آن را نمی‌خواهد، اما یک روز دنیا را فتح می‌کند.

اینترنت پر است از مزخرفات بی‌اساس در مورد علم اقتصاد که می‌تواند خواننده‌ها را به اشتباه بیندازد.

وقتی اولین آیفون با تنها یک دکمه روی صفحه معرفی شد، بازار خواستار گوشی‌هایی با دکمه‌های بیشتر بود. وقتی کارخانه فورد مدل T را به بازار فرستاد، مردم کالسکه‌هایی راحت‌تر می‌خواستند.

قطعا اگر هنری فورد به هوش مصنوعی دسترسی داشت، طراحی را سریع‌تر، بهتر و ارزان‌تر انجام می‌داد. اما ربات یا نمی‌تواند انقلابی فکر کند، یا تفکر انقلابی‌اش (مثل اختراع یک زبان ساده و جدید) به عنوان سرکشی شناسایی شده و از آن جلوگیری می‌شود.

اسیر تله مالتوس نشوید

مالتوس، اقتصاددان اهل کمبریج در اواخر قرن هجدهم فکر می‌کرد که زمین گنجایش تعداد مشخصی از انسان را دارد و اگر جمعیت این کره به دو میلیارد نفر برسد، فقر، گرسنگی، بیکاری، جنگ و بیماری اجتناب‌ناپذیر می‌شود.

محاسبات مالتوس درست بود. با امکاناتی که بشر در قرن هجدهم در اختیار داشت، نمی‌شد شکم دو میلیارد انسان را سیر کرد. (همان زمان هم نزدیک به نیمی از جمعیت زمین گرسنه بودند.) اما دلیل رشد جمعیت، افزایش بهداشت و رشد امید به زندگی بود: حالا مردم وقت بیشتری برای فکر کردن و اختراع کردن در اختیار داشتند.

امروز جمعیت کره زمین از مرز هشت میلیارد نفر عبور کرده است. نمی‌گویم حال زمین کاملا خوب است اما پیش‌بینی‌ اقتصادی مالتوس محقق نشدند. چون مالتوس پیشرفت تکنولوژی، اختراع پمپ آب، ماهواره، تراکتور و هزار ابزار دیگر را پیش‌بینی نکرده بود.

با وضعیت کنونی اقتصاد، هوش مصنوعی ترسناک و مخرب به‌نظر می‌رسد. اما افزودن همین یک عامل به اقتصاد باعث پیدایش عوامل زیادی می‌شود که امروز به‌ آن‌ها فکر نمی‌کنیم!

نظرات

مخاطب گرامی توجه فرمایید:
نظرات حاوی الفاظ نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد.

  • علی

    سلام. برای من که دانشجو هوش مصنوعی و رباتیکز هستم خیلی جالب اومد این مطلب، ممنون.