آدام اسمیت در کتاب ثروت ملل این نکته را مطرح کرد که برای افزایش بازدهی و کیفیت کارها، بهتر است آدمها تخصصی کار کنند. کار تخصصی باعث میشود افراد در طول زمان در تخصص خود ماهرتر شوند، در نتیجه بتوانند در مدت زمان کوتاهی محصولی باکیفیت ارائه دهند. اما تخصصیسازی در تضاد با یکی از بنیادیترین ویژگیهای شخصیتی آدمها یعنی چند پتانسیلی بودن است.
اما آدمها نیازهای گوناگونی دارند و مثلا اگر تخصص شما کشت گندم است، احتمالا نتوانید برای خود برنج تولید کنید. این مشکل با رونق تجارت بین افراد و کشورها حل شد. به این معنی که کسی که گندم میکاشت، محصول خود را با برنج تولیدی فردی دیگر معاوضه میکرد. در این حالت هر دوی این افراد میتوانستند محصولی با کیفیت استفاده کنند.
از آن زمان تاکنون تجارت به زیربنایی برای توسعه دنیای مدرن تبدیل شد. تخصصیسازی تولید نهفقط در سطح افراد، بلکه در سطح کشورهای جهان نیز به کار رفت.
هر کشوری متناسب با تواناییها و احیانا منابع و جغرافیایی خود به تولید محصولات خاصی بسنده کرد و ترجیح داد بهجای تولید تمام محصولات مورد نیاز خود، محصولاتی را که در تولید آنها توانایی بیشتری داشت، در اولویت قرار دهد و با تجارت نیازهای دیگرش را از بقیه کشورها فراهم کند. این قضیه میزان رفاه و ثروت همه افراد جهان را افزایش داد.
اندر معایب تخصصیسازی
تخصصیسازی شغلها اما برای خود مشکلاتی را نیز به همراه داشت. این مسئله باعث ایجاد شغلهای خستهکننده در دنیا شد. شغلهای تکراری که شما در آن مجبور بودید یک کار مشخص و تکراری را بارها و بارها تا زمان بازنشستگی انجام دهید.
البته این تخصصیسازی ثبات شغلی و درآمدی را نیز برای افراد به ارمغان آورد. در نتیجه افراد باید بین یک شغل تکراری که با خود ملال به همراه داشت و ثبات شغلی که با خود درآمد و آیندهای مشخص میآورد، یکی را انتخاب میکردند. برای بسیاری از افراد هم گزینه دوم چیز مطلوبی بود.
[imp content=”افراد باید بین یک شغل تکراری که با خود ملال به همراه داشت و ثبات شغلی که با خود درآمد و آیندهای مشخص میآورد، یکی را انتخاب میکردند.”]
ثبات شغلی و پرستیژ اجتماعی مبنی بر متخصص و صاحب شغل بودن، برای بسیاری از افراد جامعه انگیزه کافی برای پذیرش این پارادایم را فراهم کرد. اما در این میان افرادی نیز بودند و هستند که نه دوست داشتند به این ساز برقصند و نه میتوانستند.
من چند پتانسیلی
من از آن آدمها هستم که زود از انجام کارها خسته میشوم. البته خسته که نه. بیشتر دچار کلافگی میشوم. حتی اگر آن کار چیز هیجانانگیزی مثل طراحی و ساخت یک هواپیمای جنگنده هم باشد، خیلی طول نمیکشد که برایم ملالآور شود. این ملالآور بودن ناشی همین تکرار کارهای دائمی است.
به همین دلیل من در طول همین عمر چندسالهام، در شاخههای متعددی فعالیت کردهام و شاخه کاریام را تغییر دادهام. لازمه این تغییر دائمی و پرش از یک شاخه به شاخه دیگر این بود که مجبور بودم چیزهای جدید را خیلی زود و سریع یاد بگیرم.
در نتیجه در طول این چند سال توانستم قدرت یادگیریام را بسیار سرعت ببخشم و بتوانم در مدت بسیار کوتاهتری از عموم افراد، چیزهای جدید را یاد بگیرم و چهبسا در آنها متخصص شوم.

چند پتانسیلی بودن در دوران انسانهای بدوی از خصوصیات مطلوب بود و به نظر میرسد در قرن بیست و یکم نیز به یک ویژگی مطلوب تبدیل شود.
این ویژگی شخصیتی در آن فرد چیزهای زیادی را دوست دارد اما دوست ندارد همیشه روی یکی از آنها کار کند، چند پتانسیلی (Multipotentiality) نام دارد. من نتوانستم ترجمه فارسی دقیقی برای این اصطلاح بیابم. البته اصطلاح فرد رنسانسی نیز برای این افراد به کار میرود؛ زیرا در دوران رنسانس داشتن چندین مهارت همزمان چیزی ایدهآل و خواستنی بود.
فردی هم که قبلا بهواسطه چنین ویژگی شخصیتی توانسته است در چندین حوزه متخصص شود، چندکاره (Polymath) نامیده میشود. هرچند در ویکیپدیای فارسی این کلمه به «همهچیزدان» ترجمه شده است.
چند پتانسیلی بودن لازمه بقا
راستش زندگی انسانها از همان ابتدا تخصصمحور نبوده است. زمانی که لازم بود انسانها در قبیلههای بدوی با شکار روزگار بگذرانند تا زنده بمانند، داشتن چندین مهارت گوناگون چیزی ضروری بوده است.
اما تخصصیسازی شغلها و افزایش اعتبار اجتماعی تخصص، در نهایت باعث شد که جامعه روی خوشی به چنین افرادی نشان ندهد. در نتیجه بیشتر این افراد خواست درونی خود را سرکوب کردهاند تا بتوانند خود را به قواره جامعه در بیاورند؛ اما جهان در حال تغییر است.
افراد چند پتانسیلی بهدلیل همین ویژگی خود، تواناییهای خاصی دارند که عبارتاند از یادگیری سریع، خلاقیت و سازگاری.
[imp content=”افراد چند پتانسیلی به دلیل همین ویژگی خود، تواناییهای خاصی دارند که عبارتاند از یادگیری سریع، خلاقیت و سازگاری.”]
خلاقیت ناشی از ترکیب تخصصهای گوناگون است. یادگیری سریع ناشی از یادگیری دائمی و دانش نسبی آنها از چیزهایی مختلف است که باعث میشود وقتی چیزی را میخواهند یاد بگیرند از صفر شروع نکنند. توانایی سازگاری آنها هم از انعطافپذیری و تغییر دائمی شرایط زندگیشان حاصل میشود.
با اینکه چند پتانسیلی یا چندکاره بودن در دنیای مدرن تا به امروز چندان تصویر جذابی نداشته است، اما دنیا در حال تغییر است. بهخصوص با ورود هوش مصنوعی، این افراد چند پتانسیلی هستند که برنده واقعی خواهند بود.
هوش مصنوعی و هوش طبیعی چند پتانسیلی
در دنیای تجاری شرکتهای نوپا یا استارتآپها به دلیل اینکه باید بتوانند با هزینه کم، انعطافپذیر، خلاق و سریع باشند، میتوانند از چندین فرد چند پتانسیلی در ترکیب با یک فرد متخصص استفاده کنند.
با این کار آنها میتوانند بهواسطه خلاقیت و توانایی یادگیری سریع این افراد، بهسرعت پیشرفت کنند. وجود یک متخصص هم میتواند بهعنوان منبعی برای ارجاع و اجرای جزئیات ایدهها بسیار مفید باشد. افراد چند پتانسیلی دقیقا کسانی هستند که در اصل پارتو باعث تولید ۸۰ درصد سود در شرکتها میشوند.
در جهان مدرن و در موقعیتهایی که برای داشتن یک شغل لازم است فردی هم متخصص شبکههای اجتماعی، هم سخنران، هم نویسنده، هم تحلیلگر داده، هم توسعهدهنده وب و هم سازنده سختافزار باشد، یک فرد چند پتانسیلی، برندهای بیرقیب خواهد بود.
ورود هوش مصنوعی به دنیای تجاری باعث حذف شغلهای تخصصی میشود؛ زیرا هوش مصنوعی در انجام کارهای تکراری بسیار بهتر از انسانها است. افراد برای اینکه بتوانند در قرن بیستویکم همچنان شاغل بمانند، مجبور هستند چندین مهارت را یاد بگیرند و مشخص است که در این جهان یک فرد چند پتانسیلی تنها کسی است که برنده میشود.
در این میان آنچه میماند این است که آیا اقتصاد و جامعه دنیای مدرن، پیش از آنکه خیلی دیر شود، میتواند ارزش این افراد را بفهمد؟ یا اینکه باید منتظر هوش مصنوعی برای روشن کردن این مسئله بمانیم؟
سلام به همگی چند پتانسیلی ها،منم یک چند پتانسیلی هستم ۲۱ سالمه ،ورزش های زیادی بلدم،تربیت بدنی خوندم،به زبان ها علاقمندم و ۶ تا زبان بلدم و چون یک چندپتانسیلی ماجراجو هستم میخوام رشته توریسم بخونم تا با ادمهای مختلف مکان های تاریخی،داستان و افسانه های قدیمی+فعالیت بدنی و مهارت های دیگه رو ترکیب کنم و این شغل ایده آل اینده من هستش.ولی بازهم به دنبال ماجراجویی و چیزای جدید هستم تا به توشه عملی و تجربیاتی خودم اضافه کنم🩵
سلام دوستان
نظرات همه شما رو خوندم واقعا برام دلگرمی بود و ممنون از شما که این مطالب رو میزارید.
من هم دقیقا یه چند پتانسیلی هستم الان ۲۰ سالمه سالها تو کلاس های مختلف شرکت کردم ، کلاس شنا ، واتر پلو، نجات غریق ،وشو و … از بچگی به شدت به کار های هنری علاقه داشتم و خیلی خوب نقاشی میکشم و کلی کلاس سیاه قلم و طراحی و رنگ روغن رفتم ، به رباتیک و الکترونیکم علاقه داشتم چون درسم خوب بود تو دبیرستان ریاضی خوندم؛ ولی تو انتخاب رشته کنکور به شدت با مشکل برخوردم .دوسال پشت کنکور موندم سال اول برا رشته های مهندسی و سال بعد کنکور هنر دادم و الانم گرافیک میخونم
البته دوستان موندن من پشت کنکور این فرصت رو به من داد تا بتونم مسیرمو بهتر انتخاب کنم حتی تو این مدت از ترس اینکه تو دانشگاه قبول نشم رفتم و تو فنی حرفه ای تعمیرات موبایل یاد گرفتم تا بتونم سریع وارد بازار کار بشم یه مدتم کار کردم اما تو اونم نتونستم به جایی برسم به خاطر همین چسبیدم به دانشگاه و تو حوزه ی تبلیغات کار کردم ولی کم کم با حوزه تصویر آشنا شدم و الان دارم با یه گروه خوب کار تولید محتوا فیلم انجام میدم و حسابی بهش علاقه دارم
ولی خوب به خاطر این همه شاخه به شاخه شدن احساس گناه میکنم به خاطر تمام وقت و هزینه ای که پدر و مادرم تو این زمینه ها برای من کردن و البته سختی هایی که خودم تو این راه ها کشیدم احساس تباه شدن دارم و از این میترسم که تو این حوزه ای هم که الان فعالیت میکنم چند سال دیگه نباشم ،
نمیدونم …
این مشکل البته الان که وارد بازار کار شدم بیشتر خودشو نشون میده چون کار فرما و همکارام شدیداا رو این تاکید دارن که برا موفق شدن باید تو یه حوزه صرف و تخصصی کار بکنم و مثال های زیادی برام تو این قضیه میزنن که الان دارن کار میکنن…
و من بین اینکه خودمو محدود به یه حوزه بکنم و یا اینکه اونجور که از زندگی لذت میبرم کار کنم موندم
به نظرم دلداری دادن همدیگه تو این قضیه درسته اما باید یه تصمیم گیری درست تو این زمینه کرد
به نظرم “خدا” بهترین کسیه که میتونه به ما کمک کنه ؛ مثلا یه افراد خوب رو تو راهمون قرار بده ، همین متنی که شما الان میخونید خودش یه چراغه که راه رو به ما نشون میده، چون اون بهتر از هر کسی از ویژگی های درونی ما آگاهه و میتونه بهترین مسیر رو جلوی پای ما قرار بده
امیدوارم من و هرکسی که این متنو میخونه بتونه بهترین اتنخاب رو تو زندگیش بکنه…
من سوالم اینه که چه شغلی رو انتخاب کنم یا حداقل چه زمینه ای رو انتخاب کنم که با چند پتانسیلی بودنم بخونه
مثلا حوزه آموزش مناسب
آیا حوزه تولید محتوا و حوزه کار آ،رینی و کسب و کار هم همین طوره ؟و انیکه چه شغل های دیگه ای برای چند پتانسیلی ها مناسبه ؟
منم چند پتانسلیم معلمم مشاورم مدرس فن بیان هستم طراحی کار میکنم خوشنویسی کار میکنم و…و دائما دنبال یادگیری چیزای جدید هستم و تو سایت ها دنبال دوره های مختلفم و باورتون نمیشه همه پولمو صرف یادگیری میکنم ?اما بعد از یه مدتی کاری که با شوق شروع کردم و واقعا توش عالی پیش رفته بودم رو دیگ اون هیجان اولیه رو ندارم گاهی واقعا اذییت میشم چون کلی هزینه میکنم براش ولی به ثمر نمی رسه گیجم خیلی گیجم دیگ میترسم دست به کاری بزنم چون میدونم دوباره عطشم اجازه نمیده توش دووم بیارم
اره دقیقا خیلی از چند پتانسیلی ها به جای اینکه ادامه بدن و پشرفت بکنن از حرکت دست میکشن تا دوباره زحمتشون تباه نشه و ترک موقعیت بکنن و این واقعا یکی از بدترین معایب این گونه تیپ شخصیتی است
امروز برای اولین بار در رابطه با این موضوع مطالبی خوندم….تشکر از پیام بهرام پور عزیز…واقعااااااا چقد لذت بردم….برا اولین بار چه آرامش عجیبی رو تجربه کردم….همیشه خودشناسی به آدم آرامش میده….مخصوصا اینکه این دفعه به عنوان یه چند پتانسیلی با این مفهوم آشنا شدم
سلام
من فکر میکردم چند پتانسیلی بودن بده
الان ک از فوایدش خوندم باید بگم ک راه درستو انتخاب کردن سخته برام
من تو سخنرانی و مشاوره دادن خیلی خوبم خوب تدریس میکنم حس میکنم به فیزیک علاقه دارم والیبالیست بودم و عاشقش بودم ولی بخاطر قد و مشکلات ورود ب تیم ملی ولش کردم . بعدش رفتم سراغ دفاع شخصی و جودو . شنا و پینگ پونگ رو دوس داشتم و از ورزش های دیگم لذت میبرم عموما .به سمت موسیقی رفتم و خوانندگی و گیتار و ترانه نویسی رو امتحان کردم و دیدم خیلی دوسش دارم و توانا هم بودم درش بعدش داستان نوشتم ک همه ی دوستام عاشقش شدن . عاشق برنامه ریزی و مدیریت کردن و از بین بردن مشکلات بودم ی طوری ک همیشه مساعل کشور رو تحلیل میکردم حتی جهانی .به روانشناسی هم علاقع دارم و خوب میتونم همدردی کنم .حتی ی کتاب دلنوشنه داشتم مینوشتم که متن های قشنگی داشت . من 6 سال فرزانگان درس خوندم و تجربی رو انتخاب کردم چون فکر میکردم پزشکی چیزیه ک میخوام ولی با اتفاق های اخیر گیج شدم . کار های خلاقیتی رو دوس دارم و دادن ایده ی مدت بود ک ب برنامه نویسی هم علاقه مند شده بودم و حتی هوشمصنوعی ولی یجورایی تقریبن از سر خودم انداختم . بازیگری علاقه ی بچگیم بود ک استعداد زیادی درش دارم . واقعا نمیدونم چیکار کنم حتی خیلی چیزای دیگه هم هستن ک برای اروم کردن خودم گفتم اون هارو نگه میدارم و اگه تایم داشتم یبارم شده امتحانشون میکنم ..وقتی نگاهشون میکنم وارد ی خلع و ابهام میشم و انقدر فکر میکنم که در نهایت میزارمش کنار .. لطفا اگه فکری به ذهن شما عزیزان برای کمک به بنده رسید بهم بگین .. ممنون ک وقت گزاشتین ..
دقیقا منم
سلام دوستان، فکر میکنم من هم یک چند پتانسیلی هستم
به کار های زیادی مثله نویسندگی،عکاسی، کامپیوتر،برنامه نویسی، ریاضیات، نقاشی، نویسندگی ،گویندگی، ادبیات و … علاقه دارم و واقعا گیج شدم چون دوست دارم همه این کارها رو انجام بدم ولی بعد از مدت خیلی کوتاهی ازشون خسته میشم و دلم میخواد یه کار جدید یاد بگیرم امسال هم انتخاب رشته دارم و واقعا توی تصمیم گیری مردد هستم. شما در مواقع تصمیم گیری چه کاری انجام میدید؟
منم چن پتانسیلی هستم و امسال پزشکی قبول شدم اما این رشته مورد علاقم نیست چون بنظرم کار روتینیه و هفت سال باید بشینی تو یک زمینه درس بخونی. البته اگر آدم پژوهشگر بشه بنظرم برای افراد چندپتانسیلی (در رشته های تجربی ) خوبه. اما یکی از بهترین شغل ها برای برای چند پتانسیلی ها میتونه کارآفرینی باشه چرا که توش خیلی تنوع هست و مهارت حل مسئله هم خیلی بکار میاد و تیپ شخصیتی من entp هستش که مناسب کارآفرینی هستش. الان که پزشکی قبول شدم دنبال یک کار دانشجوییم که بتونه منو ارضا کنه اما متاسفانه نمیتونم بین گزینه های مختلف یکی رو انتخاب کنم چون به خیلی چیزا علاقع دارم(از ویژگی های افراد چندپتانسیلی) و امیدوارم خداوند راه رو برام روشن کنه.
سلام .من ۱۷ سالمه باید کنکور بدم ولی واقعا حالم بده چون من توی چنتا چیز خیلی متفاوت استعداد دارم ینی ی جوری که هر کدومشون ادامه بدم ب جای خیلی خوبی میرسم اما واقعا موندم خیلی بده،چون هم والیبالیستم وخیلیییییییی دوسش دارم هم توی طراحی و کشیدن چیزای ذهنی مهارت دارم و هم شعر و غزل میتونم بگم و مینویسم وهم توی رشته م ریاضی فیزیک میدونم اگه بخونم نتیجه ی خوبی میگیرم و میخوام کنکور هنر بدم اما از طرفی والیبال.. ناشکری نمیکنم اما حس میکنم با این ویژگیا آینده م تباه میشه…مرسی ک به حرفام گوش کردین و لطفا اگه میتونید راهنمایی م کنید.واقعا چند وقته از خودم حتی بدم اومده و حتی ی بار ب نابود کردن خودم فکر کردم متاسفانه! و هیچ کس اینجا نمیفهمه من چی میگم .
واییی چقد شبیه منیی… منم شعر و غزل مینویسم ، نویسندگی میکنم، انواع سبک نقاشی کار میکنم، ساز میزنم، داخل رشتم که تجربیه همیشههه موفق بودم و میدونم اگه بخونم میتونم قبول شم ، ورزش های مختلف کار میکنم و شطرنج بازم، و تو ساخت وسایل برقی هم کمی نقش داشتم و امثال کنکور دارم و خیلی سرگردونم …. از طرفی کنکور یه فرصته که از دستم میره از طرفیم شغل های مورد علاقمو تو هیچ رشته دانشگاهی نیس ولی من حس بدی ندارم توام نداشته باش خدارو چه دیدی یهو یه مسیری اومد به ذهنت که ادامه اش دادی و موفق شدی
سلام دختر ۱۷ ساله
من ۳۶ سالمه و چند پتانسیلی دارم زندگی میکنم.
دیپلم گرافیک دارم
لیسانس نقاشی
فوق لیسانس مدیریت کسب و کار الکترونیک
این رشته ها با هم مقایرت نیستند.
بسته به روحیت عمل کن .
اگر مثل من دنبال هنر باشی بهت خوش میگذره اما بازار کار اداری و شرکتی سخت تر میشه برات
ریاضی بازار کاری بهتری داره بعبارتی مهندسی
تو میتونی تو رشته مهندسی تحصیل کنی
والیبال بازی کنی جدی
و شاعر و نقاش باشی
من همه رو و خیلی بیشترش رو انجام میدم
و لذت میرم .
فقط تو زمینه کاریت روی موضوع متمرکز بمون و ازش خارج نشو . سخته ولی شدنی.
اگر درآمد الویت ندارن برات کلا از زندگی لذت ببر و تو رشته های هنری بهترین باش. و البته باز تمرکز روی یک رشته بهتر از ۱۰ تا رشتی.
موفق باشی
سلام دوست عزیز. من ی دختر اینش شکلیم البته بهتره بگم من از انجام دادن و یادگرفتن کارهای بسیار خسته نمیشم ولی همینکه این همه رشته و کار رو دوس داشتم انتخاب رشته ی منو پیچیده کرد اما دیگران تخریب کردن چون باهوش و با استعداد هستم و بابت این نعمت از خدا ممنونم و این شاخه به اون شاخه باعث شد تا پیدا کردن راهم از نظر دیگران و حتی کم کم از نظر خودم زیر سوال برم و باورتون نمیشه بسیار بسیار سخت بود اما به لطف خدا مسیر برام روشن تر شد و به ثبات رسیدم و یکی یکی چیزهایی که علاقمندم رو پیش میبرم به نظرم اینطور افراد در معرض سردرگمی بیشتری هستن به قول استادم باید از انتزاع صرف دوری کرد و به عملی شدن کارها فکر کرد.
ممنون از اطلاعات اشتراک گذاری شده تون. موفق باشین