کد مطلب: ۴۲۱۴۸۶

اقتصاد بی‌طرفی در جنگ‌ جهانی دوم

اقتصاد بی‌طرفی در جنگ‌ جهانی دوم

در جنگ جهانی دوم کشورهای سوئیس، سوئد، اسپانیا و پرتغال با ارائه امتیازهای اقتصادی به کشورهای جنگ‌طلب، بی‌طرفی و استقلال خود را در طول دوران جنگ حفظ کردند. در عین حال، حفظ بی‌طرفی و همچنین مبادله امتیازهای اقتصادی نیز دارای پیچیدگی‌های زیادی بود. اثرات این پیچیدگی‌ها و نحوه مقابله با آن‌ها بخشی از تاریخ است

در جنگ جهانی دوم کشورهای سوئیس، سوئد، اسپانیا و پرتغال با ارائه امتیازهای اقتصادی به کشورهای جنگ‌طلب، بی‌طرفی و استقلال خود را در طول دوران جنگ حفظ کردند. در عین حال، حفظ بی‌طرفی و همچنین مبادله امتیازهای اقتصادی نیز دارای پیچیدگی‌های زیادی بود. اثرات این پیچیدگی‌ها و نحوه مقابله با آن‌ها بخشی از تاریخ است که شاید در حال حاضر، بررسی آن از اهمیت بالایی برخوردار باشد.

در این مقاله، به وضعیت کشورهای بی‌طرف در دوران جنگ جهانی دوم خواهیم پرداخت، و اینکه بی‌طرفی این کشورها به چه صورتی پایدار ماند.

بررسی تاریخچه کشورهای بی‌طرف در جنگ جهانی دوم

پس از شروع جنگ جهانی دوم، بسیاری از کشورهای اروپایی خود را بی‌طرف اعلام کردند؛ اما تا هنگام شروع سال 1945، تنها کشورهای ایرلند، پرتغال، سوئیس، سوئد و ترکیه موفق به حفظ استقلال و بی‌طرفی خود شدند.

قبل از شروع جنگ، بسیاری از کشورهای خنثی تصور داشتند که حتی با وجود رشد لشکرسازی در اروپا، آن‌ها از جنگ در امان بوده و در نتیجه، تجدید تسلیحات توسط آن‌ها صورت نگرفت. باور این کشورها بر آن بود که اتحادیه ملل با ارائه سیستم جدیدی برای حل اختلافات، نیاز به جنگ را از بین برده است. اما پس از قرارداد مونیخ در سال 1938، تمامی این باورها از بین رفت.

موقعیت جغرافیایی کشورهایی مانند ایرلند و ترکیه، و نزدیکی‌ آن‌ها نزدیکی به دریا و دریاچه‌های وسیع، کمک کرد تا آن‌ها در برابر هجوم جنگی در امان باشند. اما این مزیت در اختیار کشورهای پرتغال، اسپانیا، سوئد و سوئیس قرار نداشت و آن‌ها توانایی حفاظت از خود در برابر محاصره را نداشتند. در صورت هجوم کشورهای دیگر، حتی با مقاومت زیاد نیز امکان موفقیت برای این کشورها وجود نداشت؛ آن‌ها همانند بسیاری از دیگر کشورهای بی‌طرف، امکانات و نیروهای لازم برای دفاع از خود را در اختیار نداشتند.

با وجود آنکه شرایط هرکدام از این کشور‌ها با دیگری تفاوت‌های زیادی داشت، اما بسیاری از مشکلات حفظ بی‌طرفی در جنگ شامل همه آن‌ها می‌شد. برای حفظ استقلال خود، آن‌ها باید در کنار دفاع نظامی، منافع اقتصادی کافی را نیز برای کشورهای متخاصم ایجاد می‌کردند. این امتیازات اقتصادی شامل مبادلات کالا و مواد اولیه، نیروی کار و سرمایه می‌شد. این امتیازات طبیعتا مورد استقبال کشورهای متخاصم قرار گرفتند و در نتیجه، استقلال و بی‌طرفی کشورهای کوچک (سوئیس، سوئد و…) حتی با وجود تهدیدهایی حفظ شد.

مبادلات کالا و خدمات

تمامی کشورهایی که پس از سال 1940 همچنان بی‌طرف باقی ماندند، روابط دوستانه خود با کشورهای مهاجم را از طریق صادرات به هرکدام از گروه‌ها حفظ کردند. سوئد، با صادرات سنگ‌آهن و ساچمه؛ سوئیس با صادرات ساعت، کالا‌های آهن و ماشین‌آلات؛ اسپانیا با صادرات غذا و سنگ‌آهن؛ و پرتغال با صادرات چرم و مواد معدنی.

صادرات سوئد برای آلمان که در آن زمان به‌شدت به منابع و مواد اولیه نیاز داشت، بسیار سودآور بود: سنگ‌آهن، ساچمه و ماشین‌آلات جزو مواردی بودند که آلمان‌ها برای ساخت و تولید سلاح‌های خود به آن‌ها احتیاج داشتند. این کالاها از طرف متحدین نیز، به‌خصوص انگلستان، برای ساخت ماشین‌آلات هوایی و غیره مورد استفاده قرار گرفت. برخلاف موقعیت جغرافیایی سوئد و نزدیکی آن با آلمان، دولت سوئد مواد موردنیاز انگلیس برای جنگ را حتی به‌صورت غیرقانونی، برای آن‌ها ارسال می‌کرد.

فارغ از مبادلات کالا، کشورهای بی‌طرف اروپایی خدمات مختلفی را به کشورهای متخاصم ارائه می‌دادند: کشور پرتغال سرویس پستی را برای انگلیس فراهم می‌کرد؛ سوئد نیز خدمات دیپلماتیک، پستی و سرویس‌های بیمه‌ای را به نیروهای متحدین و متفقین ارائه می‌داد؛ سوئیس نیز به‌مانند سوئد، قدرت‌ دفاعی، خدمات دیپلماتیک، بانکی و بیمه را به دیگر کشورها ارائه کرد؛ و باوجود تمرکز کمتر اسپانیا بر ارائه خدمات، آن‌ها همچنان بابت ارائه خدمات پستی به متحدین و نمایندگان آلمان‌ها پول دریافت کردند. در میان این مبادلات اقتصادی، غالب پرداختی‌ها از طرف کشورهای متخاصم انجام می‌شد؛ چرا که توانایی تامین این‌گونه خدمات و کالاها از کشورهای دیگر وجود نداشت.

دکتر و اقتصاددان، منکور اولسون عقیده داشت که در هنگام جنگ هیچ کالایی حاشیه سود بالاتری نسبت به کالاهای دیگر نخواهد داشت؛ تا امکان جایگزینی کالاهای ناموجود برای کشورهای متخاصم وجود نداشته باشد. اما وقتی به گذشته نگاه می‌کنیم، مشخص بود که پیدا کردن کالا‌های جایگزین برای موارد ناموجود خود عمل بسیار دشواری بود. حتی با وجود سعی کشورهای متخاصم برای پیدا کردن کالاهای جایگزین، اغلب این کالاها از کیفیت پایین‌تری برخوردار بوده یا قیمت بالاتری داشتند.

سنگ آهن

این نکته در زمینه تولید آهن سوئیسی و سنگ‌آهن نیز دیده می‌شود. سنگ‌آهن‌های ساخته‌شده توسط آلمان و انگلیس که از مواد داخلی ساخته می‌شدند، معمولا نرخ خرابی بسیار بالاتری داشتند؛ این اتفاق باعث شد تا بسیاری از هواپیما‌های نیروی هوایی سلطنتی مجبور به فرود اضطراری شوند، آن هم در زمانی که انگلیسی‌ها احتیاج شدیدی به آن‌ها داشتند. در بخش خدمات، جایگزین آسانی برای کار‌های دیپلماتیک و حفظ قدرتی سوئیس وجود نداشت. در نتیجه برای کشورهای متخاصم به‌صرفه بود تا کالا و خدمات موردنیاز خود را از طریق کشورهای بی‌طرف تامین کنند.

البته مبادلات و برخوردهای میان کشورهای بی‌طرف و متخاصم باعث شکل‌گیری جدال‌های زیادی شد؛ از جمله آن‌که سوئد و سوئیس برای کمک به هدف آلمان‌ها کار می‌کردند.

نیروی کار

تامین نیروی کار به‌صورت ثابت و منظم، برای هر اقتصادی در زمان جنگ اهمیت زیادی دارد؛ نیروی‌های کار یا سربازان جنگی کم، نشانه از شکست آینده در میدان نبرد دارند. در حین جنگ جهانی دوم، واردات نیروی کار توانست به اقتصاد آلمان و بریتانیا ثبات ببخشد. آلمان از نیروی‌های داوطلب کشورهای خارجی و نیرو‌های اجبارشده از کشورهای اشغالی برای جبران کمبود نیروی خود استفاده می‌کرد.

بحران نیروی‌کار در جنگ جهانی

کشورهای بی‌طرف تنها تا حد کمی به این مسئله کمک کردند. به‌علت محدودیت‌های جغرافیایی، نیروی‌های پرتغالی، سوئیسی، سوئدی و اسپانیایی توانایی کمک جنگی را نداشتند. و در مناطق دورتر از دریای شمال، هیچ مقدار قابل‌توجهی از نیرو‌های سوئیسی توانایی کار در آلمان یا بریتانیا را نداشتند. پرتغالی‌ها حتی نسبت به سوئیسی‌ها نیز فاصله بیشتری داشتند و با وجود اینکه تعداد کمی از آن‌ها در صنعت پستی بریتانیا مشغول به کار شدند، اما تعدادشان بسیار کم بود.

در دوره‌های ابتدایی جنگ، اسپانیا قول ارسال صد هزار نیرو را به آلمان داد، اما حداکثر این مقدار در واقعیت به ده هزار نفر هم نرسید. نزدیکی سوئیس به آلمان در تئوری باعث می‌شد تا توانایی ارسال هزاران نیرو به آلمان وجود داشته باشد، ولی در نهایت تنها 1800 نفر اجازه اعزام را پیدا کردند. و در آخر، نیروهای سوئیسی به‌دلیل تحریم‌های اقتصادی توانایی کار در بریتانیا را نداشتند.

پس، با وجود اینکه در ابتدای جنگ فرض بر آن بود تا نیروی‌های پرتغالی و سوئیسی کمک‌های چشم‌گیری را برای جنگ آلمان فراهم کنند، این اتفاق رخ نداد و نتایج با انتظارات برابری نکرد. البته در این حین قول‌های زیادی از طرف سوئیس و پرتغال داده شد و در نهایت، این قول‌ها باعث متقاعدکردن آلمان‌ها برای جلوگیری از تسخیر این کشورها شد.

سرمایه

سرمایه آخرین بُعد کلیدی در اقتصاد بی‌طرفی است: ارقام و آمار نشان می‌دهند که کشور‌های بی‌طرف، حمایت‌های قابل‌توجهی برای کشور‌های متخاصم فراهم کردند. با وجود محدودیت‌های زیاد مبادلاتی در حین جنگ، کشورهای بی‌طرف تراکنش‌های خصوصی زیادی را قبول کردند. این اتفاق به دلیل جلوگیری کشورهای متخاصم از انتقال مبالغ و انجام تراکنش‌ها شکل گرفت.

در بیشتر این‌گونه رابطه‌های بی‌طرف-متخاصم، تراکنش‌های میان دو کشور سودی حدود 0.1 درصد تا 0.5 درصد از تولید داخلی سالانه را برای کشورهای متخاصم ایجاد می‌کرد. از میان این تراکنش‌های، آن‌هایی که میان سوئیس و انگلیس انجام شد مبلغ بالاتری را شامل می‌شدند (مقداری حدود 0.8 تولید داخلی). در سال‌های پایانی جنگ و به علت افزایش احتمال شکست آلمان‌ها، تراکنش‌های میان آلمان و دیگر کشور‌ها نیز افزایش پیدا کرد.

همچنین، کشورهای بی‌طرف اجازه دادند تا بدهی‌های آلمان‌ها و بریتانیایی‌ها تا حدهای بسیار زیادی افزایش پیدا کند؛ از این طریق، روابط دوستانه میان این دو کشور و کشور‌هایی که به‌ آن‌ها وابسته شده بودند، مستحکم‌تر شد. تعدادی از وام‌های کوچک‌تر نیز به‌واسطه انتقال سرمایه به بی‌طرفان، فیصله داده شد. پرتغال اجازه داد تا بریتانیا بدهی‌هایش را صاف ‌کرده و آن‌ها را به وام تبدیل کرد؛ در پایان جنگ، این وام‌ها حجمی بیش از 28.6 درصد از GDP پرتغال را تشکیل می‌دادند. همچنین سوئیس و سوئد نیز به آلمان اجازه دادند تا بدهی‌های خود تصفیه کند؛ با وجود آنکه سهم‌های سوئد تا پایان جنگ تقریبا پرداخت شد، اما طلب‌های سوئیس چیزی حدود 10.7 درصد از تولید داخلی کشور در سال 1945 را تشکیل می‌داد.

اسپانیا نیز علاوه بر بدهی‌های مربوط به جنگ داخلی خود به آلمان، ترخیص وام را در این دوره فراهم کرد. تعدادی زیادی از وام‌ها و قرارداد‌های تصفیه کوتاه‌مدت شکل گرفت؛ اما در برخی موارد این بدهی‌ها از طریق پرداخت طلا تصفیه می‌‌شدند، خصوصا در مواردی که کشور بدهکار شرایط اقتصادی مناسبی نداشت (مانند بریتانیا قبل از 1941 و آلمان پس از سال 1942). در نتیجه تمامی این اتفاقات، هر دو نیروهای متحدین و متفقین برای جبران کسری‌های خود مجبور به پرداخت با طلا شدند. جالب است بدانید که پذیرش طلاهای آلمان تبدیل به‌نوعی بحث و جدال شده است، چرا که حجم زیادی از آن از بانک‌های مرکزی غارت‌شده یا یهودیان مقتول به دست آمده بودند.

بقای کشور‌های کوچک و دفاع از بی‌طرفی

هیچ فرمول ثابتی برای کناره‌گیری کشورها از جنگ و فشار‌های آن وجود ندارد. آن مفهوم از بی‌طرفی که تا زمان جنگ‌ جهانی دوم وجود داشت، بیشتر به‌عنوان یک مفهوم قانونی شناخته می‌شد. اصل این مفهوم از قرن 15 شکل‌ گرفته بود و معنی عدم شرکت در جنگ توسط هوگو گروتیس به این کلمه داده‌ شد. او عقیده داشت که «هیچ چیزی از کسانی که در صلح هستند نباید گرفته شود، مگر در موارد بسیار ضروری، به‌شرط آنکه ارزش آن بازگردانده شود». در مقابل، کشورهای بی‌طرف باید بی‌طرفی خود را در ارائه مجوز‌های رفت‌وآمد، تامین مواد لازم برای سربازان و کمک به افراد تحت یورش نشان می‌دادند.

اما این تعریف گروتیس از بی‌طرفی به هیچ عنوان نمی‌توانست پاسخگوی پیچیدگی‌ها و تاثیرات گسترده جنگ باشد.

برای حفظ بی‌طرفی خود در جنگ‌ جهانی دوم و جبران ضعف نظامی خود، این کشورها مجبور بودند تا با ارائه امتیازهای اقتصادی به کشورهای متخاصم از اشغال شدن دوری کنند. برخلاف شروع در زمان‌های متفاوت، امتیازهای ارائه‌شده توسط کشورهای پرتغال، اسپانیا، سوئد و سوئیس با انگیزه‌های مشابهی شکل گرفتند.

امروزه با گسترش رسانه‌ها و فعالیت‌های سیاستمداران، این نسخه از بی‌طرفی که صرفا بهانه‌ای برای منفعت‌جویی بود، منسوخ شده است. اما برای کشورهای کوچکی مانند سوئیس، دفاع از بی‌طرفی بسیار پیچیده بود؛ چرا که در آن زمان، بقا همه‌چیز بود.

نظرات

مخاطب گرامی توجه فرمایید:
نظرات حاوی الفاظ نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد.

  • ناشناس

    زیر تیتر مبادلات کالا و خدمات خط نهم انگلستان را جز متحدین نوشتین،در حالی انگلستان جزء متفقین بوده

  • شاهرخ

    جناب نویسند بقای چ کسی مهم است ؟