کد مطلب: ۳۶۹۶۹۹

گذشتگان آینده را چطور می‌دیدند؟

گذشتگان آینده را چطور می‌دیدند؟

امید انسان‌ها را زنده نگاه می‌دارد. برای همین بهتر است همواره امیدوار بمانیم. رشد فناوری و پیشرفت، انسان‌ها را به یک آینده‌ بهتر امیدوار می‌کند. آینده بهتری که معمولا منجر به زندگی راحت‌تر می‌شود. این امیدواری به آینده و بررسی سرعت پیشرفت علم و فناوری در نهایت باعث ایجاد یک تصویر و یک پیشگویی درباره

امید انسان‌ها را زنده نگاه می‌دارد. برای همین بهتر است همواره امیدوار بمانیم . رشد فناوری و پیشرفت، انسان‌ها را به یک آینده‌ بهتر امیدوار می‌کند. آینده بهتری که معمولا منجر به زندگی راحت‌تر می‌شود.

این امیدواری به آینده و بررسی سرعت پیشرفت علم و فناوری در نهایت باعث ایجاد یک تصویر و یک پیشگویی درباره امکانات احتمالی در آینده خواهیم داشت، می‌شود.

مثلا ما امروز حدس می‌زنیم که تا سال ۲۰۵۰ احتمالا همه خیابان‌ها پر از خودروهای خودران باشند. سیستم‌های پزشکی، هوشمند و رباتیک شوند و در نهایت این قضیه به کاهش چشم‌گیر مرگ‌ومیر ختم شود. حتی برخی به امکان زندگی ابدی هم فکر می‌کنند.

ما در این مقاله می‌خواهیم ببینم گذشتگان ما چه تصویری از آینده و قرن ۲۱‌ ام داشته‌اند.

وقتی فناوری‌ دستیابی به آرزوها را راحت‌تر می‌کند

وقتی امروز به چهل یا پنجاه سال آینده فکر می‌کنیم، تصویری که ذهنمان می‌رسد بر دوپایه ایجاد می‌شود. ۱- تکنولوژی‌های امروز ۲- آرزوها.

برای مثال ما امروزه هوش مصنوعی خاص داریم؛ یعنی هوش مصنوعی داریم که می‌تواند فقط یک یا چند کار خاص را بکند.

ما انسان‌ها امیدواریم که با پیشرفت هوش مصنوعی، روزی به یک هوش مصنوعی عام هم برسیم. نوعی از هوش مصنوعی که مثل هوش انسانی می‌تواند تقریبا هر کاری را یاد بگیرد و انجام دهد.

سوی دیگر این تصویر آینده ریشه در آرزوها دارد. بشر در حال تخریب کره زمین است. با اینکه این روند کند شده، اما بعید نیست که بعد پنجاه سال شرایط زندگی در زمین بسیار سخت‌تر شود.

Mount Fuji and Tokaido Shinkansen

قطار سریع‌السیر یکی از پیش‌بینی‌هایی بود که به واقعیت پیوست.

در نتیجه ما به این فکر می‌کنیم که در پنجاه سال آینده احتمالا کلونی‌های انسانی در مریخ وجود داشته باشند.

با توجه با اینکه روند پیشرفت تکنولوژی سفر به فضا خیلی زیاد نیست، دقیقا نمی‌توان مشخص کرد که این تصویر چقدر و کی عملی است.

راستش تا همین یکی دو سال پیش که ایلان ماسک از پروژه مارس ۱ برای ایجاد کلونی انسانی در مریخ سخن به میان نیاورده و اقدام عملی در این راستا انجام نداده بود، سکونت در مریخ فقط در حد آرزو بود و جایگاهی در تصویر ما از پنجاه سال آینده نداشت.

سال ۲۰۲۰ یا ۲۰۰۰

پیشینیان ما هم هنگامی‌که به سال ۲۰۲۰ فکر می‌کردند، پیشرفت‌های ناشی از انقلاب صنعتی را در نظر می‌آوردند.

در آن زمان که اوج انقلاب صنعتی بود، سرعت ماشینی‌سازی و روند تولید صنعتی هر چیزی آن‌قدر زیاد بود که پیشینیان ما تصور می‌کردند که در آینده همه‌چیز صنعتی خواهد شد.

البته عدد ۲۰۲۰ برای آن‌ها عدد خیلی رندی نبود. برای همین آن‌ها سال ۲۰۰۰ را انتخاب کرده بود.

هفتادسال پیش مردم فکر می‌کردند که در آینده ماشین‌هایی اختراع خواهند شد که مثل یک خط تولید، ازیک‌طرف تخم‌مرغ را بگیرند و از آن‌سو جوجه زنده بیرون دهند. شاید چون آن موقع جوجه سرخ‌شده غذایی محبوب بود و مرغ هم زیاد در دسترس نبود چنین تصویری ایجادشده بود.

بسته غذایی فضانوردان

بسته غذایی فضانوردان

آن موقع جنبش‌های فمینیستی شکوفا شده بودند. یکی از اهداف ضمنی چنین جنبش‌هایی تلاش برای این بود که خانم‌ها را از آشپزخانه‌های بیرون بیاورند.

در نتیجه صنایع هم از همین فرصت برای صنعتی‌سازی آشپزی استفاده کردند. ترکیب همه این‌ها به ایجاد این تصویر رسید که روزی قرص‌هایی درست خواهند شد که کافی است در هر وعده یکی از آن‌ها را بخورید تا نیازهای تغذیه‌ای شما برطرف شود؛ یعنی دیگر لازم نخواهد بود آشپزی کنید.

یک حالت دیگر این است که پودرهای مغذی تولید خواهند شد که کافی است آن‌ها را با آب ترکیب کنید تا غذایی خوردنی شوند. مثل چیزی که در فیلم ماتریکس یا بلید رانر ۲۰۴۹ (Blade Runner 2049) می‌بینید.

در همین راستا برخی دیگر به این فکر می‌کردند که دیگر برای تولید گوشت لازم نخواهد بود حیوانی را بکشیم. بلکه گوشت را می‌توان در آزمایشگاه تهیه کرد.

گوشت تولید شده آزمایشگاه

گوشت تولید شده در آزمایشگاه

از بین این سه تصویر، ما امروزه فقط گوشت آزمایشگاهی داریم که البته هنوز صنعتی نشده است و مشخص هم نیست کی به‌صورت صنعتی تولید شود.

احتمالا وقتی چنین کاری انجام شود، گوشت ارگانیکی که از پرورش حیوانات به دست می‌آید، به یک غذای لوکس و گران بدل شود.

سکونت‌های فضایی

تصویر بعدی در مورد فضا بود. یوری گاگارین در سال 1961 اولین انسانی بود در مدار زمین قرار گرفت. در سال ۱۹۶۹ هم انسان پا روی ماه گذاشت.

فیلم اودیسه فضایی ۲۰۰۱ ساخته استنلی کوبریک و با فیلم‌نامه مشترک استنلی کوبریک و آرتور سی‌ کلارک (Arthur C. Clark) در سال ۱۹۶۸ ساخته شد.
آرتور سی کلارک نویسنده علمی تخیلی و آینده‌پژوهی است که البته پیش‌بینی‌های درستی در مورد آینده بشر کرده است.

اما مشخص است که هیجان عصر آغاز فضا این دو نفر را به این فکر واداشته است که احتمالا در سال ۲۰۰۱ بشر بتواند سفرهای دورودراز فضایی داشته باشد. از یک سیستم هوشمند مثل کامپیوتر هال هم برای این سفرهای فضایی دورودراز استفاده کند.

ایستگاه فضایی بین‌المللی ISS

ایستگاه فضایی بین‌المللی

البته که سال ۲۰۰۱ گذشته است و ما امروز در سال 2019 هستیم اما هنوز خبری از سفرهای فضایی دورودراز به سیارات دیگر نیست.

شاید بزرگ‌ترین دستاورد انسان در این زمینه از همان زمان سفر به ماه باشد؛ زیرا ماه تنها سنگ غیر از زمین است که انسان پا روی آن گذاشته است.

اینکه چرا آن روزها چنین تصاویری از آینده به وجود آمده ناشی از یک خطای شناختی انسانی است. خطایی که باعث می‌شود ما فکر کنیم چیزی که امروز وجود دارد، همیشه وجود خواهد داشت.

آن روزها به علت جنگ سرد و رقابت بین شوروی و آمریکا، پول‌های زیادی برای تحقیقات فضایی صرف می‌شد. به علت همین هزینه‌ها هم بود که پروژه‌های بزرگی مثل آپولو ۱۱ ممکن شدند.

دراگون اسپیس‌ایکس ایستگاه فضایی بین‌المللی SpaceX Dragon ISS

کپسول دراگون شرکت اسپیس‌ایکس در حال اتصال به ایستگاه فضایی بین‌المللی

اما این سرعت پیشرفت حتی افراد بزرگی مثل آرتور سی‌ کلارک را دچار این خطا می‌کرد که این روند همیشه ادامه خواهد داشت و در این صورت ما در سال ۲۰۰۱، کارخانه‌هایی در فضا و سکونت‌های انسانی در فضا و ماه خواهیم داشت.

یکی دیگر از پیش‌بینی‌های انسان‌های گذشته از سال ۲۰۰۰ این بود که انسان‌ها اتمسفر کره ماه را تغییر داده و آن را به‌جایی قابل سکونت تبدیل خواهند و در آن نیز ساکن خواهند شد.

برخی دیگر به وجود کارخانه‌هایی در فضا فکر می‌کردند که از نبود جاذبه بهره کامل می‌برند و ازآنجاکه رفت‌وآمد به زمین هم کار پرهزینه‌‌ای است، آن‌ها در سکونت‌های فضایی ساکن بودند.

تصورات گذشتگان ما از آینده در همین راستا، وجود آسانسورهای فضایی برای سفر آسان به فضا نیز بود. آسانسورهایی که احتمالا هیچ‌وقت عملی نباشند اما به مدد شرکت‌های فضایی خصوصی مثل اسپیس ایکس (SpaceX)، بلو اوریجین (Blue Origin) و ویرجین آتلانتیک (Virgin Atlantic)، شاید روزی سفر فضایی ارزان عملی شود.

ماشین‌های پرنده در سال ۲۰۰۰

آن روزها در کنار کارهای فضایی، پرواز هم مقوله جذابی برای همه بود. شاید به همین دلیل بود که در زمان کودکی نسل من، وقتی از کودکان درباره اینکه در آینده می‌خواهند چه‌کاره شوند می‌پرسیدید، همه می‌گفتند که دوست دارند خلبان شوند.

با اینکه کسی مثل من هنوز از نزدیک هیچ هواپیمایی ندیده و تا الان ‌سوار هیچ هواپیمایی نشده، اما گذشتگان ما پرواز را به‌عنوان یک‌راه بسیار مناسب برای حمل‌ونقل می‌دیدند.

به همین دلیل دران روزها یکی از جالب‌ترین تصورات آدم‌ها از آینده، ماشین‌های پرنده بودند.

چیزی شبیه ماشین‌های پرنده‌ای که در انیمه قلعه متحرک هاول (Howl's Moving Castle) ساخته هاآیو میازاکی (Hayao Miyazaki) می‌بینید. ماشین‌های پرنده‌ای که قرار بود در سال 2000 اسمان شهرها را شلوغ کنند.

تاکسی پرنده اوبر

تاکسی پرنده اوبر

وقتی هم که ماشین پرنده وجود داشته باشد، داشتن پستچی پرنده برای انتقال نامه‌ها به‌عنوان بهترین ابزار انتقال اطلاعات ضروری خواهد بود.

ماشین‌های آتش‌نشانی پرنده برای حرکت سریع و رسیدن به محل آتش‌سوزی ضروری هستند.

وقتی هم که همه ماشین پرنده داشته باشند، قطعا پلیس هم باید ماشین پرنده داشته باشد.

خودروهای پرنده طبق تصور گذشتگان ما، قرار بود حوالی سال ۲۰۰۰ در آسمان‌های شهرها حضور داشته باشند اما تازه در سال ۲۰۱۸ بود که خودروهای پرنده تازه به‌صورت آزمایشی آن‌هم فقط در یک یا دو شهر جهان مثل دوبی، به‌عنوان تاکسی توسط اوبر استفاده می‌شوند.

خبری هم از پستچی پرنده نیست؛ زیرا با وجود ایمیل و هزاران برنامه پیام‌رسانی و تلفن همراه، کسی دیگر نامه نمی‌نویسد.

اما آمازون هم به‌تازگی مجوز استفاده آزمایشی از پهپاد‌ها را برای انتقال بسته‌ها در مناطق محدودی گرفته است. چیزی که البته خیلی طول می‌کشد درجاهای دیگر نیز عملی شود.

آموزش در سال ۲۰۰۰

وقتی رادیو اختراع شد، این امید یا ادعا وجود داشت که رادیو آموزش را متحول کند؛ یعنی دیگر لازم نباشد که معلمی سر کلاس‌ها باشد. بلکه می‌توان با صدایی که از رادیو می‌آید، با استفاده از یک معلم، به تعداد زیادی از دانش‌آموزان را درس داد.

وقتی تلویزیون اختراع شد، دوباره همین امید و ادعا وجود داشت. این بار می‌شد بعلاوه بر صدا، از تصویر هم برای متحول کردن آموزش استفاده شد؛ زیرا ایده این بود که یک تصویر متحرک بار آموزشی بیشتری نسبت به‌عکس و تصاویر نقاشی شده روی تخته‌سیاه دارد.

وقتی هم اینترنت فراگیر شد دوباره همین تصور وجود داشت که به طریق مشابهی اینترنت هم آموزش را متحول کند، اما نکرد.

عینک واقعیت مجازی

هنوز قرن‌ها است که سبک آموزش همان سبک قدیمی است؛ یعنی یک کلاس، یک معلم، یک تخته‌سیاه یا شاید تخته سفید و تعدادی دانش‌آموز. اینترنت، تلویزیون و دیگر ابزارهای بصری هم فقط ابزارهای کمک‌آموزشی محسوب می‌شوند؛ زیرا این ابزارها فقط می‌توانند به بهبود آموزش کمک کنند نه اینکه آن را متحول کنند.

یکی دیگر از پیش‌بینی محقق نشده و البته نه‌چندان معقولی که در مورد آموزش وجود داشت این بود که در سال ۲۰۰۰، دانش‌آموزان کلاهک‌های روی سرشان می‌گذارند و محتوای آموزش مستقیما در مغز آن‌ها تزریق می‌شود.

این پیش‌بینی نه‌تنها معقول نبود بلکه حتی با معیارهای آن زمان ‌هم ترسناک بود؛ زیرا باعث ایجاد ذهن‌هایی تک‌بعدی با تفسیرهای دقیقا یکسان از اطلاعات می‌شد که می‌توانست مستقیما با آزادی اندیشه در تضاد باشد و حتی به انقراض نسل بشر هم برسد.

قرن سیستم‌های هوشمند

همه پیش‌بینی‌هایی که تا به اینجا گفتیم، بیشتر مربوط به چیزهای سخت‌افزاری بودند که اجرای آن‌ها بیش از آنکه نیازمند نرم‌افزار و توان پردازشی باشد، نیازمند فناوری ساخت سخت‌افزارها بودند.

اما وقتی اینترنت و همراه با آن سخت‌افزارها، هوش مصنوعی و اتوماسیون هوشمند اختراع شدند، تقریبا تمامی پیش‌بینی‌ها در این زمینه تحقق یافتند.

گذشتگان ما پیش‌بینی می‌کردند که در آینده عینک‌های واقعیت مجازی برای گشت‌وگذار در مکان‌های دیگر وجود داشته باشد. کشاورزی هوشمند و رباتیک و جاروبرقی‌های هوشمند پیش‌بینی‌هایی بودند که مشخصا امروز وجود دارند. خیلی هم طول نمی‌کشد که به بخشی جدایی‌ناپذیر از دنیای مدرن بدل شوند.

دنیای ترسناک آینده

اما پیش‌بینی‌های موجود درباره آینده حکومت‌ها و آزادی بیان، پیش‌بینی‌های ترسناکی بودند.

دنیای جرج اورول

تصویری که جرج اورول (George Orwell) در کتاب مشهور خود یعنی ۱۹۸۴ از سال ۱۹۸۴ کشیده است یکی از این آینده‌های ترسناک است.

آینده‌ای که دران حکومت‌‌ها در خانه هرکسی تلویزیونی گذاشته‌اند که دران دائما تصاویر و سخنرانی‌های برادر بزرگ پخش می‌شود. این تلویزیون، دوربین و میکروفن هم دارد و دولت برادر بزرگ به‌واسطه آن‌ها بر همه کارها و حرف‌های شهروندان نظارت کامل دارد.

کتاب

اورول دنیایی را توصیف می‌کند که در آن اطلاعات بسته و کنترل شده هستند.

در این دنیا اطلاعات محدودشده هستند و فقط آن‌هایی منتشر می‌شوند که مورد تایید حکومت باشند. کمیته‌های سانسور وجود دارند که هر چیزی باید به تایید آن‌ها برسد. در این دنیا حقایق پنهان می‌شوند.

در دنیای اورولی توزیع اطلاعات وجود ندارد. هیچ آزادی وجود ندارد و دولت همه‌چیز را در دست دارد. هرکسی هم که از این سیستم تبعیت نکند، سرنوشت بدی خواهد داشت.

در دنیای اورول ملت‌ها در بند هستند و با زور کنترل می‌شوند. اورول می‌ترسید که چیزهایی مثل تفنگ که ما از آن‌ها می‌ترسیم، انسان‌ها را نابود کنند.

دنیای هاکسلی

در مقابل این دنیا، دنیای آلدوس هاکسلی (Aldous Huxley) بود. او در کتاب دنیای قشنگ نو (Brave New World) مثل اورول از این نمی‌ترسید که آدم‌ها از حقیقت محروم شوند.

هاکسلی از این می‌ترسید که در این دنیا آن‌قدر اطلاعات و ابتذال زیاد شوند که حقیقت زیر بار این‌همه اطلاعات به‌دردنخور و سطحی دفن شود.

در دنیای هاکسلی کسی از ممنوع شدن کتاب‌ها نمی‌ترسید؛ اما دل‌مشغولی‌ها و ابتذال آن‌قدر زیاد هستند که کسی سراغ کتاب خواندن نمی‌رود.

در این دنیا کودکان ‌همه مهندسی می‌شوند. از همان کودکی مشخص می‌شود که چه کودکی باید چه‌کاره شود. در این جهان، کودکان اقشار پایین‌دست جامعه را مهندسی می‌کنند که از کتاب و مطالب عمیق دوری کنند.

این دنیا دنیایی بود که در ان ذهن آدم‌ها واکنشی می‌شود؛ یعنی همه به دنبال چیز جدیدی می‌گردند که به آن واکنش نشان دهند و هیچ ذهنی به دنبال آفرینش چیز جدیدی نیست.

تبلیغات خیابان توکیو

در دنیای هاکسلی اطلاعات ارائه شده در هر لحظه أن‌قدر زیاد است که حقیقت گم می‌شود.

چیزی مثل اعتیاد انسان‌های امروزی به شبکه‌های اجتماعی که همواره همچون یک بیمار دنبال پست‌های زرد و بدون محتوای اینستاگرامی می‌گردند تا آن را لایک کنند.

چنین ذهن‌های واکنشی نه می‌توانند چیزی اصیل از خود تولید کنند و نه می‌توانند فراتر از همین اعتیاد بروند.

در دنیای هاکسلی حقیقت در میان انبوهی از اخبار و اطلاعات غیرمرتبط دفن می‌شود. او از مبتذل شدن و کم‌مایه شدن فرهنگ‌ها می‌ترسید. از اینکه ما عواطف انسانی خود را از دست بدهیم و کم‌مایه‌ترین محتواها را مصرف کنیم.

هاکسلی می‌ترسید که چیزهایی مثل تلویزیون و اینترنت که دوستشان داریم، چیستی ما را از بین ببرند. در این دنیا مردم معتاد لذت‌های آنی می‌شوند و عمیق نمی‌اندیشند.

ما کجای تاریخ هستیم؟

آنچه گذشتگان ما پیش‌بینی کرده بودند، اگر معقول و عملی بوده باشند تا به امروز محقق شده‌اند. اگر هم هنوز در ان حد محقق نشده‌اند، احتمالا مدتی بعد محقق شوند.

اما از بین تمام این پیش‌بینی‌ها، پیش‌بینی‌های اورول و هاکسلی بسیار مهم‌تر هستند. ما امروزه در دنیایی زندگی می‌کنیم که در آن‌هم روایت‌های اورول تا حدی محقق شده‌اند و هم روایت‌های هاکسلی. ما در دنیایی هستیم که در آن‌ هم‌زمان شهروندان‌ هم آزادی کامل دارند و هم کنترل می‌شود.

البته در این آزادی آن‌قدر اطلاعات و اخبار وجود دارد که مثل پیش‌بینی هاکسلی، حقایق به‌راحتی زیر آن‌ها پنهان بمانند.

نظرات

مخاطب گرامی توجه فرمایید:
نظرات حاوی الفاظ نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد.

  • ناشناس

    سلام
    همین امروز برای سال 2050 در سیما اعلام شد که جای امیدواری چندانی نیست و اکثر جمعیت کشور پیر و از کار افتاده خواهند بود پس زیاد برای آینده روشن صابون به دلتان نزنید
    امیر

    • ناشناس

      سیما رو خوب اومدی :))
      منبع بسیار پربار و گرانبها برای انسانهای اولیه