قدرت خرید مردم، از ایران تا آمریکا
قدرت خرید چیست؟ آیا قدرت خرید ایرانیان در سالهای اخیر کم شده است؟ آیا قدرت خرید در خارج از ایران بیشتر است؟ آیا این شاخص (Purchasing Power) نشاندهنده فقر، ثروت، فلاکت و یا رفاه عمومی است؟ چه چیز قدرت خرید را تعیین میکند؟ آیا راهی برای افزایش این قدرت وجود دارد؟ مثل هر عبارت اقتصادی
قدرت خرید چیست؟ آیا قدرت خرید ایرانیان در سالهای اخیر کم شده است؟ آیا قدرت خرید در خارج از ایران بیشتر است؟ آیا این شاخص (Purchasing Power) نشاندهنده فقر، ثروت، فلاکت و یا رفاه عمومی است؟ چه چیز قدرت خرید را تعیین میکند؟ آیا راهی برای افزایش این قدرت وجود دارد؟
مثل هر عبارت اقتصادی دیگر، این عبارت هم با سوتفاهمهایی همراه بوده است. مثلا ممکن است مردم فکر کنند که قدرت خرید یعنی سهولت دسترسی به کالا یا سهم قیمت یک کالا از درآمد ماهانهای که دارند. این تعاریف درک درستی از قدرت خرید نیستند. اما حالا که قرار است هر روز این کلمه را بشنویم و گاهی از آن استفاده کنیم، شاید بد نباشد که معنای آن را با هم مرور کنیم.
قدرت خرید چیست؟
قدرت خرید یک تعریف ساده دارد. با یک واحد پول (یک دلار ، یک یورو، صدهزار ریال) چقدر توان خرید کالا و خدمات دارید؟ البته نه فقط یک کالا، بلکه سبدی از جمیع اقلام مصرفی که ملزومات زندگی یک فرد را تامین میکند. از کرایهخانه تا پنیر.
با یک واحد پول چقدر توان خرید کالا و خدمات دارید؟
مثلا فرض کنید یک نفر در سال 1390 با صد هزار تومان به مغازه میرفت. همین فرد با همین پول در سال 1397 هم به مغازه میرود. قدرت خرید در این هفت سال کم شده است، چون با سبد کوچکتری از مغازه خارج میشود.
قدرت خرید جغرافیایی
حالا تصور کنید که با صد هزار تومان در تهران برای خرید از خانه خارج شود. همین فرد با همین پول در شیراز میتواند سبد کالای بزرگتری بخرد. پس قدرت خرید در تهران کمتر از شیراز است.
اما نکته جالبتر، مقایسه قدرتخرید افراد در تهران و برلین است. یک فرد معمولی در برلین، ماهانه در حدود هزار و پانصد یورو برای ملزومات اولیه زندگی خرج میکند. (حدود یکسوم این مبلغ برای اجاره آپارتمانی کوچک هزینه میشود.)
اما با همین مبلغ (حدود سی میلیون تومان- مهرماه 97) در یک ماه تهران میشود سبدی چندبرابر بزرگتر خرید. شاید سریع اعتراض کنید که درآمد فرد برلینی بزرگتر از 1500 و فرد تهرانی خیلی کمتر این رقم است. اما برخلاف تصور عموم، درآمد نقشی در قدرت خرید ندارد.
قدرت خرید طلایی
بسیاری از کشورها (مثل ایران) واحد پول قابل اتکایی ندارند. تجربه سال 1397 نشان داد که بهسختی میتوانیم از قدرت خرید ریال صحبت کنیم. حقوق فردی در ابتدای سال 2 میلیون تومان بود.
این فرد (با فوقلیسانس دانشگاه سراسری) به همراه همسرش در ابتدای سال زندگی معمولیای داشت. اما در اواسط سال طبق تعریف بانک جهانی از فقر، در محدوده فقر مطلق قرار گرفت.
برای همین کارشناسان گاهی از واحدی جهانشمولتر مثل طلا برای مقایسه قدرت خرید استفاده میکنند. با یک گرم طلا در مناطق مختلف جهان چهکار میتوانید بکنید؟
یک دلیل دیگر وارد کردن طلا به معادلات اقتصادی این است که قیمت موز در استوا با قیمت همین میوه در نروژ قابلمقایسه نیست. در مورد ماهی سالمون، این بار نروژ است که قیمتی بسیار کمتر از استوا پیشنهاد میکند. اما طلا در تمام جهان ارزشی تقریبا برابر دارد. یک گرم طلای 18 عیار در سیرالئون 28.75 . در آلمان 28.83 دلار است.
قدرت خرید و اضافه رفاه
در سال 2007 آیفون نهایت فناوری تلفن همراه بود. این دستگاه 700 دلار قیمت داشت. برای خرید بهترین گوشی جهان باید 33 گرم طلا میپرداختید. حالا بهترین گوشی جهان 1000 دلار قیمت دارد. برای خرید این دستگاه باید 34 گرم طلا را بپردازید.
در نگاه اول ممکن است فکر کنید گوشی آیفون خیلی گران شده است. برای خرید یک آیفون باید 300 دلار (11 گرم طلا) بیشتر بدهید. اما اختلاف قیمت این دو محصول فقط یک گرم طلا است.
اگر بخواهید آیفون نو بخرید، نسبت به سال 2007 باید یک گرم طلا بیشتر هزینه کنید. یک گرم طلایی که میشود با آن 7 ساندویچ مکدونالدز یا 25 همبرگر مرغوب در تهران خرید.
تغییر در قدرت خرید شما (حتی بهاندازه یک گرم طلا) باعث میشود که خرید گوشی جدید شما را از چند ساندویچ محروم کند. بهبیاندیگر اضافه رفاه شما بهاندازه ارزشی که این تعداد ساندویچ برای شما دارد، کاهش مییابد.
تولید ناخالص ملی و قدرت خرید
در سال 2017 هر ایرانی بهطور میانگین 5500 دلار در سال درآمد داشت. در همان زمان هر آمریکایی 59500 دلار در سال پول درمیآورد. آیا هر آمریکایی ده برابر هر ایرانی از کالا و خدمات بهرهمند میشد؟
الان دیگر باید بدانید که اینطور نیست. بلکه باید ببینیم هر ایرانی و هر آمریکایی با درآمد خود میتوانستند چهمقدار خرید کنند؟
درآمد هر ایرانی در آن سال (با توجه به قدرت خرید) 19500 دلار بود و هر آمریکایی 54000 دلار درآمد داشت. یعنی رفاه آمریکاییها 2.7 برابر ایران بود نه ده برابر.
مثال
در سال 2017 هر دلار در ایران حدود 4 هزار تومان قیمت داشت. کسی که در ایران حقوق چهار تومانی میگرفت، ماهانه هزار دلار کاسب میشد. او در آمریکا باید چقدر دستمزد بگیرد تا وضع زندگیاش بهتر از الان شود؟
دیدیم که 5500 دلار در ایران بهاندازه 19500 دلار در آمریکا قدرت خرید دارد. (از اختلاف دستمزد اسمی و قدرتخرید در آمریکا (1:1.1) صرفنظر کردهایم.) پس هر دلار در ایران بهاندازه 3.5 دلار در آمریکا قدرت دارد.
یک ایرانی در آمریکا باید چقدر دستمزد بگیرد تا وضع زندگیاش بهتر از الان شود؟
برای آنکه فرد ایرانی در آمریکا همان احساس امروز را داشته باشد باید ماهانه 3500 دلار حقوق بگیرد.
اگر این فرد با قانون کار در آمریکا (حدود 1280 دلار) استخدام شود، وضعش از امروز بدتر میشود. اما هر رقمی بالای 3500 دلار قدرت خرید او را بیشتر از شرایط الان میکند.
سال 2018 چطور؟
محاسبات بالا مربوط به زمانی بود که هر دلار 4 هزار تومان قیمت داشت. بعید نیست که همان فرد امسال 20 درصد افزایش حقوق گرفته باشد. حقوق 4.8 میلیونی او در تاریخ نگارش این مقاله 282 دلار شده است.
اما آیا واقعا وضع زندگی این فرد 3.5 برابر بدتر شده؟ اگر از احساسات و هیجانات مرتبط با بازار ارز بگذریم، این اتفاق واقعا نیفتاده است.
درست است که در سال 97 تورم سنگین بوده، اما همهچیز 350 درصد رشد نداشته است. شاید اجاره یکمیلیونی او 1.5 میلیون شده باشد و کرایه تاکسی 1500 تومانی، 2000 تومان. اما تمام مخارج او به دلار نیستند که وضع او واقعا 350 درصد بدتر شده باشد.
درست است که قیمت گوشی، قیمت خودرو و قیمت کفش وارداتی 3.5 برابر شده، اما یک فرد تمام حقوق خود را هر ماه برای خرید این اقلام خرج نمیکند.
تمرین
فکر میکنید با دلار 17000 تومانی یک فرد (که در ایران حقوقش چهار میلیون است) باید در آمریکا چه دستمزدی بگیرد تا وضع زندگی (صرفا از نظر پولی) از امروزش بهتر شود؟
میتوانید فرض کنید که حقوق فرد ثابت میماند، حقوق قدرت خریدی او با عدد تورم کم میشود، این عدد وضع زندگی او در آمریکا را نشان میدهد.
پس این مقایسه که دوستم در آلمان 1500 یورو حقوق دارد، به پول ما یعنی بیشتر از سی میلیون، درست نیست. او 500 یورو کرایه خانه میدهد. بعید است که شما برای یک آپارتمان کوچک ماهیانه 10 میلیون تومان بپردازید. آیا میتوانید بگویید حقوق این فرد با توجه به قدرت خرید معادل چه حقوقی در ایران میشود؟
درک نسبتهای قدرت خرید
فرض کنید یک ژاپنی در هر ساعت 10 دلار حقوق میگیرد. یک آمریکایی برای همین کار 7 دلار دستمزد دارد. کدامیک ثروتمندتر است؟ شاید تا پیشازاین مقاله، بهسرعت میگفتید فرد ژاپنی وضع بهتری دارد.
اما حالا میدانیم که تنها با رقم دستمزد نمیشود فرد پولدارتر را شناسایی کرد. مثلا فرض کنید که نیاز این سه فرد تنها شامل سه قلم کالای الف، ب و ج باشد. قیمت این سه قلم در ژاپن به ترتیب 2، 4 و شش دلار است. درحالیکه همین سه قلم در آمریکا 1، 2 و سه دلار باشند، حالا کدام فرد ثروتمندتر است؟
در این مورد میگویند نسبت قدرت خرید آمریکا به ژاپن 2:1 است. یعنی یک اسکناس یکدلاری در آمریکا بهاندازه دو دلار (دویست ین) قدرت خرید دارد. پس دستمزد فرد ژاپنی با اصلاح قدرت خرید برابر با ساعتی 5 و فرد آمریکایی برابر با 7 میشود (با پذیرفتن مرجعیت دلار آمریکا).
چسبندگی قیمتها و قدرت خرید
پیشتر در مورد چسبندگی بهطور مفصل حرف زدهایم و گفتهایم که دستمزد یکی از چسبندهترین قیمتها است. به این معنا که اگر معمولا آخرین چیزی که گران میشود دستمزد است و در بیشتر موارد رشد دستمزدها به اندازه تورم نیست.
اختلاف تورم منهای رشد دستمزد، درصد افت قدرت خرید را به دست میدهد. پس چرا قدرت خرید بیشتر مردم، امروز خیلی بیشتر از صدسال پیش است؟ چرا قدرت خرید به سمت صفر نمیرود؟
جواب در فناوری است. شاید با تورمزدایی دستمزدهای صدسال پیش بیشتر از امروز بهنظر برسد. اما تولید یک واحد نان، یک خودکار و یا یک تلویزیون، امروز بهمراتب هزینه کمتری دارد. نباید فراموش کرد که قدرت خرید ، تابع مستقیم هزینه تولید یک واحد کالا یا خدمات است.
نظرات